English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
industrial electric locomotive لکوموتیو الکتریکی صنعتی
Other Matches
railway engine لکوموتیو
mine locomotive لکوموتیو معدن
smokestacks دودکش لکوموتیو
smokestack دودکش لکوموتیو
single phase locomotive لکوموتیو یک فازه
three phase electric locomotive لکوموتیو برقی سه فازه
drawbar میلهای که واگونهای قطار رابه لکوموتیو متصل میکند میله اتصال واگون
electrostatic ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
PSU مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
electrical and otherwise الکتریکی و غیر الکتریکی
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
manufacturing صنعتی
industrial water اب صنعتی
technical صنعتی
high wrought صنعتی
industrial صنعتی
mechnical ماشینی صنعتی
industrial building بنای صنعتی
industrial wastewater فاضلاب صنعتی
industrial revolution انقلاب صنعتی
industrial psychology روانشناسی صنعتی
industrial nations کشورهای صنعتی
artificial magnet مغناطیس صنعتی
industrial management مدیریت صنعتی
artistical هنرامیز صنعتی
industrial insurance بیمه صنعتی
plant واحد صنعتی
industrial switch کلید صنعتی
industrial union اتحادیه صنعتی
producer buyer خریدار صنعتی
vertical union اتحادیه صنعتی
polytechnical دانشکده صنعتی
applied economics اقتصاد صنعتی
trade effluent فضولات صنعتی
commercial efficiency بازده صنعتی
industrial workers کارگران صنعتی
industrialism سیستم صنعتی
technical grade خلوص صنعتی
industrial unit واحد صنعتی
industrial unions اتحادیههای صنعتی
art bronze برنز صنعتی
industrial frequency فرکانس صنعتی
industrializes صنعتی کردن
artful ماهرانه صنعتی
polytechnics دانشکده صنعتی
plants واحد صنعتی
industrialization صنعتی کردن
industrialises صنعتی کردن
industrialization صنعتی شدن
industrialising صنعتی کردن
industrialize صنعتی کردن
industrialization صنعتی سازی
industrial relations روابط صنعتی
valve شیر صنعتی
industrial fluctuations نوسانهای صنعتی
industrial espionage جاسوسی صنعتی
industrial electronic الکترونیک صنعتی
industrial economics اقتصاد صنعتی
industrial disputes اختلافات صنعتی
industrial consumption مصرف صنعتی
industrial concern بنگاه صنعتی
engineering workshop کارگاه صنعتی
technological حرفهای صنعتی
industrial chemistry شیمی صنعتی
technologically حرفهای صنعتی
industrializing صنعتی کردن
artless غیر صنعتی
polytechnic دانشکده صنعتی
industrial area منطقه صنعتی
industrial building ساختمان صنعتی
art casting ریخته گری صنعتی
producer advertising تبلیغ محصولات صنعتی
applied economics engineer مهندس اقتصاد صنعتی
inartistically بطور غیر صنعتی
index of industrial production شاخص تولید صنعتی
process of industrialization فرایند صنعتی شدن
industrial reserve army ارتش ذخیره صنعتی
industrial classifications طبقه بندی صنعتی
industrial capitalism سرمایه داری صنعتی
industrial robot دستگاه خودکار صنعتی
industrial alternating current جریان متناوب صنعتی
bric-a-brac خرده ریز صنعتی
industrial workers of the world کارگران صنعتی جهان
interphase transformer loss تلفات پیچک صنعتی
manufactoring tape milling machine دستگاه نورد صنعتی
pilot plant واحد ازمایش صنعتی
an artistic production عمل یا کار صنعتی
industrial investment سرمایه گذاری صنعتی
decreasing cost industry هزینه نزولی صنعتی
valve ولو [شیر صنعتی]
the industrial quarter of the محله صنعتی شهر
articlcs of virtu کالاهای صنعتی و کهنه وکمیاب
industrialising بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
metonymical دارای صنعتی که انراmetonym گویند
industrializes بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
Midlands ناحیهی صنعتی در مرکز انگلستان
pastiche تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
pastiches تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
industrial electronic computer ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
industrialises بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrializing بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
Industrial Architecture معماری خانه های صنعتی
industrial instrument دستگاه اندازه گیری صنعتی
industrial school اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
trade fixtures الات صنعتی نصب شده
artlessly بطور ساده یاغیر صنعتی
industrialize بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
technologically تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
technologies اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
technology اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
industrial data collection device دستگاه صنعتی جمع اوری داده
technological تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
gas electric generating set مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
Industrial Aesthetic [سیستم زیبایی شناختی ساختمان های صنعتی]
labour intensive industry صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
pot-boilers کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boiler کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot boiler کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
Industrialized building [تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
Industrial Park [طراحی املاک برای استفاده صنعتی در قرن نوزدهم در منچستر]
din سازمان استاندارد صنعتی آلمان معمولاگ مربوط به مشخصات ورودی ها و سوکت ها
pantechnicons نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
high Sierra specification روش استاندارد صنعتی برای ذخیره سازی داده روی ROM-CD
pantechnicon نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
an iconic statue مجسمهای که از روی نمونه و مطابق قرارداد صنعتی ساخته شده باشد
value added اضافه قیمتی که در مواد خام در نتیجه عملیات صنعتی و تولیدی ایجاد میشود
maintenance جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
Luddite هریک از کارگرانی که ماشینهای نساجی را چون نیاز به کارگر را کم میکردند درهم میشکستند آدمی که با دگرگونیهای فنی و صنعتی مخالف است
Luddites هریک از کارگرانی که ماشینهای نساجی را چون نیاز به کارگر را کم میکردند درهم میشکستند آدمی که با دگرگونیهای فنی و صنعتی مخالف است
iil دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
linear programming برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
composite demand تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
cost accounting حسابداری قیمت تمام شده حسابداری صنعتی
electrotechnical الکتریکی
electrical الکتریکی
electric الکتریکی
electric constant ثابت الکتریکی
capacitance فرفیت الکتریکی
electric contact کنتاکت الکتریکی
electric connection اتصال الکتریکی
electromagnet اهنربای الکتریکی
spark erossion فرسایش الکتریکی
electric coupling تزویج الکتریکی
electric coupling پیوست الکتریکی
electric discharge تخلیه الکتریکی
electrolytic iron اهن الکتریکی
electric control کنترل الکتریکی
electrolytic capacitor خازن الکتریکی
electric machine ماشین الکتریکی
electron bombbardment بمباران الکتریکی
electropathy مداوای الکتریکی
magic eye چشم الکتریکی
electric field میدان الکتریکی
electrical conduction رسانش الکتریکی
electroplating ابکاری الکتریکی
electric potential پتانسیل الکتریکی
electrical سیستم الکتریکی
electrovalence فرفیت الکتریکی
electromotor موتور الکتریکی
electromotor محرک الکتریکی
electric primer چاشنی الکتریکی
electromigration مهاجرت الکتریکی
electrical prospecting کاوش الکتریکی
electric resistance مقاومت الکتریکی
electric drive محرکه الکتریکی
electric energy انرژی الکتریکی
electric equipment تجهیزات الکتریکی
electric eye چشم الکتریکی
electrovalency فرفیت الکتریکی
electrical conductance رسانایی الکتریکی
electrical model مدل الکتریکی
electric wave موج الکتریکی
electric unit واحدهای الکتریکی
corona discharge تخلیه الکتریکی
hot seat صندلی الکتریکی
electrical resistivity مقاومت الکتریکی
electrical schematic نمودار الکتریکی
electrical transcription ضبط الکتریکی
electrise الکتریکی کردن
electro erosion فرسایش الکتریکی
electrical interface تداخل الکتریکی
conductivity رسانندگی الکتریکی
electrical insulator عایق الکتریکی
static breeze وزش الکتریکی
electrical breeze وزش الکتریکی
electrical bounding اتصال الکتریکی
electrical angle زاویه الکتریکی
electrical analogue مشابهات الکتریکی
electric wind باد الکتریکی
electric welding جوشکاری الکتریکی
electrical conductivity هدایت الکتریکی
all electric تماما" الکتریکی
electrical conductivity رسانندگی الکتریکی
air dielectric دی الکتریکی هوا
electric shocks شوک الکتریکی
electric traction قوه الکتریکی
electrical degree درجه الکتریکی
electric arc قوس الکتریکی
electric attraction جاذبه الکتریکی
electric balance تعادل الکتریکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com