English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (8 milliseconds)
English Persian
to kick over the traces لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
Other Matches
rough handling of a thing گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
reflexively چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
kicking لگدزدن
kicked لگدزدن
kick لگدزدن
kickbacks لگدزدن
kickback لگدزدن
kicks لگدزدن
to give one a kick لگدزدن
setback لگدزدن تفنگ
setbacks لگدزدن تفنگ
plopped صدای چیز پهنی که برروی اب بیفتد
plop صدای چیز پهنی که برروی اب بیفتد
plopping صدای چیز پهنی که برروی اب بیفتد
plops صدای چیز پهنی که برروی اب بیفتد
he had not a kick in him نیروی لگدزدن نداشت
throw away a chance or opportunity <idiom> لگدزدن به بخت واقبال
boot لگدزدن باسرچکمه وپوتین زدن
stoaway کسیکه خودرادرکشتی پنهان میکندکه پول از او نگیرندتاکشتی راه بیفتد
quoit نعل یا حلقه اهنی که در بازی پرت مینمایندتاروی میخی بیفتد
quiot حلقه یاصفحه اهنی که دربازی پرت میکنند تاروی میخی بیفتد
ring shift جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
as چنانکه
how چنانکه
so that چنانکه
in the event that چنانکه
coordinately چنانکه یکجورباشد
dilatorily چنانکه پرشود
pinchingly چنانکه فشاراورد
gratifyingly چنانکه خوشنودسازد
admissibleness چنانکه روا
permissively چنانکه مخیرسازد
cresuendo چنانکه صداخردخرد
proper چنانکه شایدوباید
as it deserves چنانکه باید
as is well known چنانکه مشهور
so to speak چنانکه گویی
insolubly چنانکه اب نشود
prettily چنانکه زیبانماید
expressively چنانکه مقصودرابرساند
inexcusably چنانکه نتوان معذوردانست
culpably چنانکه سزاوارسرزنش باشد
permissively چنانکه اجازه بدهد
inexpressively چنانکه مقصودرا نرساند
inadmissibly چنانکه روایاجایز نباشد
inviolably چنانکه سزاوارحرمت باشد
passably چنانکه بتوان پذیرفت
irrecoverably چنانکه بهبودی نپذیرد
meaningly چنانکه مقصودرا برساند
gratifyingly چنانکه خوشی دهد
gruesomely چنانکه وحشت اورد
medially چنانکه درمیان باشد
fitfully چنانکه بگیردوول کند
heliocentrically چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
meetly چنانکه باید و شاید
opprobriously چنانکه رسوایی اورد
meetly چنانکه در خور باشد
comme il faut چنانکه باید وشاید
according to his version چنانکه او شرح میداد
invisibly چنانکه دیده نشود
privatively چنانکه نفی یا استثناکند
interminably چنانکه تمام نشود
decrescendo چنانکه صداخردخردضعیف شود
convincingly چنانکه متقاعد کند
brilliantly چنانکه برجسته باشد
prettily بخوبی چنانکه باید
funnily چنانکه خنده اورد
decreasingly چنانکه روبکاهش گذارد
according as چنانکه بدان سان که
effusively چنانکه گویی بریزد
pitfully چنانکه سزاوارنکوهش باشد
invulnerably چنانکه زخم برندارد
pliably چنانکه بتوان خم کرد
perniciously چنانکه زیان اورد
inseparably چنانکه نتوان سوا کرد
intelligibly واضحا چنانکه بتوان دریافت
intangibly چنانکه نتوان درک کرد
sanguinarily چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
intangibly چنانکه نتوان احساس کرد
inexpressibly چنانکه نتوان بیان کرد
inexpressively چنانکه زبان دار نباشد
perceptibly چنانکه بتوان درک کرد
perplexingly چنانکه گیج یا حیران سازد
inviolately چنانکه بی حرمت نشده باشد
pleasingly چنانکه خوش ایند باشد
onerously چنانکه مستلزم انجام تعهدی
practicably چنانکه بتوان اجرا نمود
prepossessingly چنانکه جلب توجه نماید
presentably چنانکه بتوان پیشکش کرد
irrefragably چنانکه نتوان تکذیب کرد
piquantly چنانکه دهن رامزه بیاورد
pestilently چنانکه برای اخلاق مضرباشد
retroactively چنانکه شامل گذشته شود
peerlessly چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
objectiveness چنانکه در خارج معقول باشد
inexhaustibly چنانکه تهی یاتمام نشود
organically چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
assumably چنانکه بتوان فرض کرد
causatively چنانکه دلالت برسبب نماید
hereditably چنانکه بتوان ارث برد
grandiosely بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
commendably چنانکه شایان ستایش باشد
fadelessly چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
extraneously چنانکه وابسته بموضوع نباشد
engagingly چنانکه سرگرم یامشغول کند
epidemically چنانکه همه جاسرایت کند
immovably چنانکه نتوان جنبش داد
as is well known چنانکه همه کس بخوبی میدانند
euphoniously چنانکه بگوش خوش ایندباشد
interchangeably چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
indefensibly چنانکه دفاع بردار نباشد
inappreciably بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
adequately باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
pardonably چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
paradoxically چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
cogently چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
penitentially چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
contemptibly چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
laboriously ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
colourably چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
changeably چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
sententiously چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
persuasively چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
exhaustively چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
admissibly بطور قابل قبول چنانکه روا
inscrutably چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
illustratively چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
irrecocilably چنانکه نتوان انرا وفق داد
invidiously چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
functionally چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
incommunicably چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
inerrably چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
inimitably چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
to eat humble pie پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
adorably چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
inextricably چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
indescribably چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
accountably بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
accordantly بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
implacably از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
retrospectively چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
relevantly بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
indefeasibly بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
picturesquely چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
nutritiously چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
movably چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
commensurably چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
discreditably چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
corrigibly چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
flowerily چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
nutritively چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
maritally چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
modernly بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
officinal names of drugs نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
impalpably چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
pestiferously چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
irremissibly چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
pontifically چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
irreversibly چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
portentously چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
attributively بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
opaquely چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
irreclaimably بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
accessibly چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
ineradicably بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
inaccessibily بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
propor tionably بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com