English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
kin geri لگد به بیضه حریف
Other Matches
underhook گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
head and arm هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
looped حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
side sweep and over under گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
spermary بیضه
cullion بیضه
ball بیضه
testis بیضه
hydrocele اب بیضه
testes بیضه ها
testicle بیضه
scrotum پوست بیضه
circocele دوالی بیضه
sarcocele سرطان بیضه
suspensor بیضه بند
scrotum کیسه بیضه
scrotums کیسه بیضه
scrotums پوست بیضه
scrota کیسه بیضه
scrota پوست بیضه
jockstraps بیضه بند
testiculate بیضه مانند
jockstrap بیضه بند
hydrocele ورم بیضه
athletic supporter بیضه بند
hydrocele استسقای بیضه
hydrocele باد بیضه
vas deferens مجرای ترشحی بیضه
gonadotropic محرک بیضه ها و تخمدانها
gonadotrophic محرک بیضه ها و تخمدانها
scrotal وابسته به کیسه بیضه
suspensory موجب تعویق بیضه بند
vasectomy قطع مجرای ترشحی بیضه
vasectomies قطع مجرای ترشحی بیضه
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
epididymis زائده طویل و باریک عقب بیضه که شامل مجاری خروجی منی است
spermatogonium سلول اولیه جنس نر سلول بیضه
vas deferens لوله خروجی بیضه لوله منی
foe حریف
match حریف
adversary حریف
d. cut d. حریف
rival حریف
adversaries حریف
rivaled حریف
rivaling حریف
rivalled حریف
rivalling حریف
rivals حریف
opponents حریف
matches حریف
challenger حریف
competitors حریف
opponent حریف
challengers حریف
foes حریف
competitor حریف
adversarial حریف
deliver a series of blows بمباران حریف
adversaries حریف کشتی
victims حریف ضعیف
ends زمین حریف
victim حریف ضعیف
i cannot manage him حریف او نمیشوم
charge حمله به حریف
jacks of all trades همه فن حریف
downfield زمین حریف
adversary حریف کشتی
targetting سینه حریف
targetted سینه حریف
targets سینه حریف
targeting سینه حریف
targeted سینه حریف
target سینه حریف
head butt با سر به حریف زدن
ended زمین حریف
he was too much for me من حریف او نبودم
end زمین حریف
shadow چسبیدن به حریف
shadowed چسبیدن به حریف
shadowing چسبیدن به حریف
shadows چسبیدن به حریف
playing the man بازی با حریف
charges حمله به حریف
opponent حریف طرف
opponents حریف طرف
drop جاگذاشتن حریف
copings حریف شدن
coped حریف شدن
copes حریف شدن
sell a dummy فریفتن حریف
cope حریف شدن
jack of all trades همه فن حریف
dropped جاگذاشتن حریف
away زمین حریف
drops جاگذاشتن حریف
dropping جاگذاشتن حریف
razzle dazzle فریفتن حریف
swingman همه فن حریف
action on the blade تماس با شمشیر حریف
marks نشانه کردن حریف
scout ارزیابی حریف اینده
assault حمله بدنی به حریف
outclass شکست فاحش حریف
hindered مانع حریف شدن
scouted ارزیابی حریف اینده
assaulted حمله بدنی به حریف
draw رویارویی دو حریف در اغار
burn امتیاز گرفتن از حریف
back sacrifice throw افکندن حریف ازپشت
assaults حمله بدنی به حریف
burns امتیاز گرفتن از حریف
intercepts قطع پاسکاری حریف
deciding نزدیک به دروازه حریف
intercept قطع پاسکاری حریف
intercepted قطع پاسکاری حریف
outclassing شکست فاحش حریف
hindering مانع حریف شدن
hinders مانع حریف شدن
deceive فریب دادن حریف
deceived فریب دادن حریف
deceives فریب دادن حریف
deceiving فریب دادن حریف
bluffs حریف را از میدان درکردن
outclasses شکست فاحش حریف
draws رویارویی دو حریف در اغار
bluff حریف را از میدان درکردن
bluffed حریف را از میدان درکردن
go behind به پشت حریف رفتن
cut down زمین زدن حریف
bluffing حریف را از میدان درکردن
outclassed شکست فاحش حریف
unanswered همردیف نبودن حریف
hinder مانع حریف شدن
intercepting قطع پاسکاری حریف
clinches بغل کردن حریف
dropped پشت سر گذاشتن حریف دو
shut down شکست دادن حریف
drop پشت سر گذاشتن حریف دو
block سدکردن غیرمجاز حریف
they are well matched حریف یکدیگر هستند
blocked سدکردن غیرمجاز حریف
dribbling رد کردن توپ از حریف
personal foul خطای بدنی به حریف
dropping پشت سر گذاشتن حریف دو
drops پشت سر گذاشتن حریف دو
onside پا به توپ در زمین حریف
pattern offense موضعگیری در برابر حریف
clinched بغل کردن حریف
outroll شکست دادن حریف
outplay بازی بهتر از حریف
scouts ارزیابی حریف اینده
clinch بغل کردن حریف
clinching بغل کردن حریف
to stand up to one's opponent با حریف روبرو شدن
dribbles رد کردن توپ از حریف
dribbled رد کردن توپ از حریف
dribble رد کردن توپ از حریف
lap رسیدن به حریف جلویی
lapped رسیدن به حریف جلویی
utility ذخیره همه فن حریف
circle dodge گریز از حریف در مسیرمنحنی
manage a person حریف کسی شدن
sparring partner حریف مشت بازی
stomach throw افکندن حریف از پشت
He is jack of all trades . he can cope with any thing . همه فن حریف است
mark نشانه کردن حریف
blocks سدکردن غیرمجاز حریف
kukutsu dachi ایستادن در مقابل حریف
put the ball on the floor رد کردن توپ از حریف
assorted همه فن حریف همسر
jink فریب دادن حریف
shut out مانع پیروزی حریف شدن
underdogs فرصت برد به حریف ندادن
shut off بهم زدن نقشه حریف
hindered جلوگیری از ضربه زدن حریف
bait the hole گول زدن مدافع حریف
box out موضعگیری بین حریف و سبد
to overcrow one's rival از پیروزی بر حریف شادی کردن
dummy گول زدن حریف در تجمع
clothes lines ضبه زدن و انداختن حریف
clothes line ضبه زدن و انداختن حریف
hand میلههای تسخیرشده حریف در پایان
handing میلههای تسخیرشده حریف در پایان
blank ممانعت از امتیاز گیری حریف
blankest ممانعت از امتیاز گیری حریف
slashing چرخاندن چوب به طرف حریف
win by retirement پیروزی با کنار رفتن حریف
bootleg نوعی حمله با فریفتن حریف
unlap یک دور به حریف نزدیکتر شدن
simple leg ride شگک خراب کردن حریف
trompement گریز شمشیرباز از ضربه حریف
hooking سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
dummies گول زدن حریف در تجمع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com