Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 81 (6 milliseconds)
English
Persian
hack
لگد زدن عمدی دررگبی
hacked
لگد زدن عمدی دررگبی
hacks
لگد زدن عمدی دررگبی
Other Matches
deliberates
عمدی
premeditated
عمدی
deliberating
عمدی
prepense
عمدی
intentional
عمدی
deliberated
عمدی
wilfull
عمدی
advertency
عمدی
aforethought
عمدی
autonomic
عمدی
deliberate
عمدی
studied
دانسته عمدی
sabotaging
خرابکاری عمدی
sabotages
خرابکاری عمدی
intentional foal
خطای عمدی
sabotaged
خرابکاری عمدی
sabotage
خرابکاری عمدی
lemon
باخت عمدی
inadvertent
غیر عمدی
cheap shot
خشونت عمدی
lemons
باخت عمدی
intentional movement
حرکت عمدی
tank
باخت عمدی
murders
قتل عمدی
murdering
قتل عمدی
murdered
قتل عمدی
murder
قتل عمدی
willful misconduct
خسارت عمدی
willful misconduct
زیان عمدی
reflation
تورم عمدی
dump
باخت عمدی
wilfull murder
قتل عمدی
wilful murder
قتل عمدی
voluntary act
فعل عمدی
unitentional
غیر عمدی
malice a
خیانت عمدی
intentional handball
هند عمدی
d.sin
گناه بزرگ عمدی
sand bag
سستی عمدی در تمرین
invlountary act
فعل غیر عمدی
setting on fire
اتش زدن عمدی
was that intended?
ایا ان عمدی بود
homicide by misadventure
قتل غیر عمدی
by accident or d.
بطور اتفاقی یا عمدی
casually
بطور غیر عمدی
vertical parity check
مقابله توان عمدی
arson
ایجاد حریق عمدی
arson
اتش زدن عمدی
obmutescence
خاموش نشینی سکوت عمدی
miscarriage
سقط جنین غیر عمدی
deliberating
عمدا انجام دادن عمدی
miscarriages
سقط جنین غیر عمدی
involuntarily
بطورغیر ارادی یا غیر عمدی
deliberates
عمدا انجام دادن عمدی
inadvertence
غیر عمدی عدم تعمد
deliberated
عمدا انجام دادن عمدی
deliberate
عمدا انجام دادن عمدی
unitentionally
ندانسته بطور غیر عمدی سهوا
duster
پرتاب عمدی توپ به بالا وبداخل
voluntary
عمدی افراز ملک با تراضی شرکا
dusters
پرتاب عمدی توپ به بالا وبداخل
draw play
ضربه عمدی با انتهای گوی گلف
match penalty
خطای اسیب رساندن عمدی واخراج
arson
تولید حریق عمدی در مال غیر
destruct
خرابی عمدی موشک قبل ازپرتاب ان
inadvertenly
بطور غیر عمدی ازروی ندانستگی
barratry
خسارات ناشی از جرم عمدی ناخدا یا ملوان کشتی
allowances
اختلاف یا لقی عمدی بین ابعادو اجزاء جفت شونده
allowance
اختلاف یا لقی عمدی بین ابعادو اجزاء جفت شونده
throws
باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
throwing
باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
throw
باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
columnar and trabeated
[نوعی از ساختار شامل ستون های عمدی یا تیرگهایی که از تیرهای افقی حمایت می کند.]
manipulative deception
تغییر فرکانس یا دستکاری دروسایل فرستنده خودی برای گول زدن دشمن فریب رادیویی عمدی
safety
اعطای دو امتیاز به تیم مدافع به خاطر عقب نشینی عمدی تیم مهاجم
kamikaze
ناپدید شدن عمدی موج سوارزیر موج
trapdoors
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoor
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com