English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
loading list لیست بارگیری خودرو
Other Matches
loading plan طرح بارگیری خودرو
loading بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
turnaround cycle مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
preload loading بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی
carload shipment حمل بار مطابق با فرفیت بارگیری خودرو یا کشتی ارسال باربه اندازه فرفیت حمل بار
unit loading بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
wet storage بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
back haul بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
endurance loading بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
embarkation order دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
combat loading بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی
four by two خودرو چهارچرخی که فقط دوچرخ ان نیرو داشته باشد خودرو چهار در دو
moderated list لیست پستی که تمام موضوعات آن پیش از ارسال به کاربران لیست خوانده میشود
subscribe افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribing افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribes افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribed افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
unmoderated list لیست پست که هر مادهای که در لیست باشد را به زیرنویس دیگر منتقل میکند بدون اینکه کسی آنرا بخواند یا بررسی کند
push up list لیستی از اقلام که در ان هرقلم در اخر لیست وارد میشود و سایر اقلام همان مکان مربوطه در لیست راحفظ می کنند
circular list لیست مدور لیست حلقوی
stacks روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stack روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacked روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
dictionaries 1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
dictionary 1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
casualty staging unit یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
staging unit یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
source 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
burdening بارگیری
loading بارگیری
well deck پل بارگیری
shipping بارگیری
charging بارگیری
stowage بارگیری
material handling bridge پل بارگیری
loading bridge پل بارگیری
quay سکوی بارگیری
loading point نقطه بارگیری
loading rack سکوی بارگیری
loading site سکوی بارگیری
loading site محل بارگیری
loading station ایستگاه بارگیری
loading table جدول بارگیری
loading time زمان بارگیری
magnetic loading بارگیری مغناطیسی
loads فرفیت بارگیری
loading facilities وسایل بارگیری
loading diagram دیاگرام بارگیری
loading chart جدول بارگیری
pallets کفه بارگیری
pallet کفه بارگیری
well deck عرشه بارگیری
line charging capacity فرفیت بارگیری خط
line charging current جریان بارگیری خط
load factor ضریب بارگیری
load lines علایم بارگیری
loading apron نوار بارگیری
loading bucket سطل بارگیری
loads بارگیری کردن
loads بارگیری مهمات
plimsol mark مارک بارگیری
plimsol mark علایم بارگیری
point of loading نقطه بارگیری
pre loading بارگیری اولیه
roll on/roll off بارگیری- تخلیه
loading scale مقیاس بارگیری
laden بارگیری شده
stows بارگیری کردن
stow بارگیری کردن
pick up and delivery بارگیری و تحویل
aprons محوطه بارگیری
pallete کفه بارگیری
load فرفیت بارگیری
load بارگیری کردن
load بارگیری مهمات
stowing بارگیری کردن
stowage بارگیری و باراندازی
on berth ناوحاضربه بارگیری
pack saddle زین بارگیری
loading فرفیت بارگیری
stowed بارگیری کردن
quays سکوی بارگیری
charging wharf اسکله بارگیری
accumulator charge بارگیری اکومولاتور
charging berth اسکله بارگیری
embarkation area محوطه بارگیری
ammunition loading line خط بارگیری مهمات
roll-on/roll-off بارگیری- تخلیه
apron محوطه بارگیری
cargo net تور بارگیری
bucket charging بارگیری با سطل
carburizing pot فرف بارگیری
bulk loading بارگیری در مخازن
frequency loading بارگیری فرکانسی
charging car واگن بارگیری
charging crane جرثقیل بارگیری
commercial loading بارگیری تجارتی
Loading and unloading. بارگیری وتخلیه
download بارگیری پایین
embarkation table جدول بارگیری
deadweight تناژ بارگیری
stevedore بارگیری وباراندازی کردن
stevedore متصدی بارگیری و تخلیه
stevedores بارگیری وباراندازی کردن
stevedores متصدی بارگیری و تخلیه
cargo port دریچه بارگیری ناو
stevedoring charges هزینههای بارگیری وباراندازی
staging unit یکان بارگیری کننده
cargo plan طرح بارگیری ناو
loading بارگیری مهمات درهواپیما
commodity loading بارگیری کالاهای مختلف
charge and discharge محل بارگیری و باراندازی
commercial loading بارگیری کالای تجارتی
charging side محل بارگیری کوره
shiping agent کارگزار بارگیری کشتی
tactical loading بارگیری رزمی یا جنگی
embarkation table جدول قابلیت بارگیری
initial program load بارگیری برنامه اغازی
actual obligated space محل یا جا در بارگیری دریایی
horizontal loading بارگیری افقی کشتیها
loading chart طرح بارگیری هواپیما
bulk load method روش بارگیری با بارقوال
loading space فضای قابل بارگیری
bulk loading بارگیری مخزن به طور یک جا
ingot charging crane جراثقال بارگیری شمش
accessorial services خدمات بارگیری و تخلیه بار
palletetisation درکفه بارگیری قرار دادن
maximum load rating قابلیت بارگیری نامی حداکثر
stevedores متصدی بارگیری و حمل و نقل
lading بارگیری عمل بار کردن
drayage هزینه بارگیری وبار اندازی
lay day روز بارگیری وباراندازی کشتی
lay day ایام بارگیری و باراندازی کشتی
lighterage هزینه بارگیری وباراندازی ازکشتی
despatch money جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
port شراب شیرین بارگیری کردن
embarkation order ترتیب سوار شدن یا بارگیری
stevedores متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedore متصدی بارگیری و حمل و نقل
capacity load حداکثر فرفیت بارگیری ناو
stevedore متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
mutilation table جدول راهنمای بارگیری خودروها
bulk load method روش استفاده از بارگیری قوال
bridge plate پل بین سکوی بارگیری وخودرو
p&d delivery and up pick بارگیری و تحویل
base loading بارگیری انجام شده در پایگاه
fio بدون هزینه تخلیه و بارگیری
loading ramp راهروی شیب دار بارگیری
free in and out بدون هزینه تخلیه و بارگیری
laydays ایام بارگیری و باراندازی کشتی
railway end پل سکوی بارگیری راه اهن
roll on roll off روش بارگیری مستقیم ناو
The ship is loading. کشتی درحال بارگیری است
lift on بارگیری کشتی توسط جرثقیل
shiping agent حق العمل کار بارگیری کشتی
reloadable control storage انباره با کنترل بارگیری مجدد
portcall درخواست حمل وسایل به بندربرای بارگیری
dispatch money جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
pickup zone منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
drayage چهارچرخه یاگاری مخصوص بارگیری وباراندازی
despatch money پاداش جهت بارگیری یاتخلیه سریع
mutilation table جدول بارگیری پیش بینی شده
entrucking table جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
actual placement قرار دادن بار در محل تخلیه و بارگیری
lighterage هزینه بارگیری و باراندازی از کشتی توسط دوبه
ipl Load Program Initail بارگیری اغازی برنامه
prestowage plan طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
portcapacity فرفیت بندر از نظر بارگیری یاتخلیه بار
embarkation element یکان مخصوص کمک به بارگیری یا سوار شدن
vehicle خودرو
automotive خودرو
automobiles خودرو
self propelling خودرو
four by four خودرو 4 در 4
automobile خودرو
self grown خودرو
motor vehicle خودرو
adventive خودرو
locomobile خودرو
vehicles خودرو
auto :خودرو
self driven خودرو
autos :خودرو
self propelled خودرو
tabled لیست
tabling لیست
tables لیست
list لیست
table لیست
embarkation team تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
constructive placement تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
block stowage loading بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
truck vehicle خودرو نظامی
propeller گاردان خودرو
locomobile گردونه خودرو
to use the car با خودرو رفتن
vehicular مربوط به خودرو
bumper bar سپر خودرو
deep jeep خودرو زیرابی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com