Dictiornary-Farsi | مادر بزرگ خیلی نازومامانی است | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (3 milliseconds)

English	Persian
Grandmother is a dear old thing .	مادر بزرگ خیلی نازومامانی است


Other Matches

My grandparents are six feet under. <idiom>	پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
fossil	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
museum piece	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
grandparents	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam	مادر بزرگ ننه بزرگ
foremother	مادر مادر بزرگ
granny	مادر بزرگ
grand mother	مادر بزرگ
paternal grandmother	مادر بزرگ
grandmother	مادر بزرگ
grandmothers	مادر بزرگ
grannies	مادر بزرگ
grannie	مادر بزرگ
grandame	مادر بزرگ
grandma	مادر بزرگ
grandmas	مادر بزرگ
gran	مخفف مادر بزرگ
grans	مخفف مادر بزرگ
grandmother	مثل مادر بزرگ رفتار کردن
grandmothers	مثل مادر بزرگ رفتار کردن
whopping	خیلی بزرگ
highs	خیلی بزرگ
highest	خیلی بزرگ
high	خیلی بزرگ
whacking	خیلی بزرگ
whackings	خیلی بزرگ
huge mistake	اشتباه خیلی بزرگ
mammoth task	وظیفه خیلی بزرگ
huge blunder	اشتباه خیلی بزرگ
macro-	خیلی بزرگ یا مربوط به نام سیستم
parachute spinnaker	نوعی بادبان خیلی بزرگ 3گوشه
much	خیلی بزرگ کاملا رشد کرده
silver cord	محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
chaining	اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
rouser	دروغ شاخدار دروغ خیلی بزرگ
Mother-daughter boteh design	طرح بته جقه مادر و بچه [این طرح در فرش های قشقایی، خمسه و بعضی دیگر از طرح ها به چشم می خورد و شامل یک بته جقه بزرگ و یک بته کوچک در دل یکدیگر است.]
she has a well poised head	وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner <idiom>	گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns <idiom>	موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there	من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
microfilming	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce	صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency	فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
megalomania	مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
ponderous	خیلی سنگین خیلی کودن
rattling	خیلی تند خیلی خوب
macropterous	دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
big game	صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
so large	چندان بزرگ بقدری بزرگ
emergencies	خیلی خیلی فوری
emergency	خیلی خیلی فوری
cray	نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
jim dandy	ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
mother liquor	مادر اب
parenticide	مادر کش
mother in low	مادر زن
mother	مادر
mothered	مادر
matriarch	مادر
matriarchs	مادر
matricidal	مادر کش
mater	مادر
matricide	مادر کش
mamma	مادر
moms	مادر
mom	مادر
motherless	بی مادر
mother-in-law	مادر زن
mothers-in-law	مادر زن
mother liquid	مادر اب
mothering	مادر
mammas	مادر
mum	مادر
mums	مادر
stepmothers	مادر
stepmother	مادر
mamas	مادر
mama	مادر
mother in law	مادر زن
mothers	مادر
motherlike	مادر وار
godmother	مادر تعمیدی
main lines	نهر مادر
original map	نقشه مادر
mother in low	مادر شوهر
main line	نهر مادر
parant body	جسم مادر
parent chain	زنجیر مادر
orphans	بی پدر و مادر
godmothers	مادر تعمیدی
mother substitute	جانشین مادر
mother liquer	باز مادر
base map	نقشه مادر
orphaned	بی پدر و مادر
mother surrogate	جانشین مادر
bed rock	سنگ مادر
mother figures	مادر- نماد
orphan	بی پدر و مادر
parent company	شرکت مادر
uniparental	از یک پدر و مادر
virgin mary	مادر عسیی
congenital	مادر زادی
motherlands	مادر میهن
metropolises	مادر شهر
Mother's Day	روز مادر
metropolis	مادر شهر
motherland	مادر میهن
thetis	مادر اشیل
mother figure	مادر- نماد
stepfather	شوهر مادر
parent ship	کشتی مادر
stepfathers	شوهر مادر
trunks	مادر سیم
trunk	مادر سیم
matronymic	مادر نامی
mother	مادر ننه
home port	پایگاه مادر
matricide	مادر کشی
dame fortune	مادر روزگار
control map	نقشه مادر
mothered	مادر ننه
head well	مادر چاه
sultana	زن یا مادر یا دخترسلطان
mothers-in-law	مادر شوهر
parricide	مادر کشی
mother-in-law	مادر شوهر
parricides	مادر کشی
grand uncle	عموی مادر
grand uncle	دایی مادر
mothering	مادر ننه
sultaness	زن یا مادر یا دخترسلطان
foster mother	مادر رضاعی
tendering	کشتی مادر
collecting tank	مخزن مادر
metropolitan	مادر شهری
chart base	چارت مادر
parent	پدر یا مادر
by birth	ازشکم مادر
tender	کشتی مادر
tendered	کشتی مادر
tenderest	کشتی مادر
congenitally	ازشکم مادر
sultanas	زن یا مادر یا دخترسلطان
mothers	مادر ننه
moon calf	خل مادر زاد
alcmene	نام مادر هرکول
sponsoring	پدر یا مادر تعمیدی
half-caste	فرنگی پدروهندی مادر
A nany who has more sympathy than the real mother. <adj.>	داءیه دلسوز تر از مادر
sponsor	پدر یا مادر تعمیدی
godparents	پدر یا مادر تعمیدی
godparent	پدر یا مادر تعمیدی
sponsors	پدر یا مادر تعمیدی
sponor	پد ریا مادر تعمیدی
homeland	سرزمین پدر و مادر
home	سرزمین پدر و مادر
birthmark	خال مادر زادی
matricide	قاتل مادر مادرکش
mother in law	مادر شوهر نامادری
materfamilas	مادر خانواده کدبانو
jujitsu	مادر ورزشهای رزمی
matriarchy	مادر سالاری شه مادری
birthmarks	خال مادر زادی
matriarchies	مادر سالاری شه مادری
virgin birth	از مادر باکره بدنیاامدن
grandurncle	عمو یا دایی پدر و مادر
matrolinous	پارهای ازصفات و مشخصات از مادر
twats	مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
matronymic	اسم مشتق ازطرف مادر
mariolatry	پرستش مریم مادر عیسی
A mothers love for her children.	عشق مادر نسبت به فرزندانش
arseholes	مادر سگها [اصطلاح رکیک]
fuckers	مادر سگها [اصطلاح رکیک]
motherfuckers	مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
dipshits	مادر سگها [اصطلاح رکیک]
assholes	مادر سگها [اصطلاح رکیک]
twats	مادر سگها [اصطلاح رکیک]
motherfuckers	مادر سگها [اصطلاح رکیک]
fuckers	مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
arseholes	مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
dipshits	مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
assholes	مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
He is of noble birth.	آدم پدر و مادر داری است
Want is the mother of industry. <proverb>	خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family .	مادر بزرگمان مرد خانواده است
fosterage	گرفتن مادر رضاعی دایه گیری
parricides	قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
pieta	نقاشی یامجسمه مریم مادر عیسی
electra complex	حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
parricide	قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
godmother	نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
godmothers	نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
cesarean	زایمان از راه پاره کردن شکم مادر
parricidal	خائن نسبت به پدر و مادر یا میهن یاپادشاه
periapsis	نزدیکترین نقطه مدار به جسم اولیه یا مادر
arranged marriage	ازدواجی که در آن پدر و مادر برایانتخابهمسر فرزندشان تصمیم میگیرند