Dictiornary-Farsi | مادر سگها | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 179 (9 milliseconds)

English	Persian
fuckers	مادر سگها [اصطلاح رکیک]
arseholes	مادر سگها [اصطلاح رکیک]
twats	مادر سگها [اصطلاح رکیک]
assholes	مادر سگها [اصطلاح رکیک]
dipshits	مادر سگها [اصطلاح رکیک]
motherfuckers	مادر سگها [اصطلاح رکیک]


Other Matches

silver cord	محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
foremother	مادر مادر بزرگ
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas.. <proverb>	کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
mum	مادر
mammas	مادر
mamas	مادر
mama	مادر
mom	مادر
moms	مادر
mothers	مادر
mothering	مادر
mums	مادر
mater	مادر
mother in low	مادر زن
matricide	مادر کش
stepmothers	مادر
matricidal	مادر کش
stepmother	مادر
mother liquid	مادر اب
mother liquor	مادر اب
parenticide	مادر کش
mother in law	مادر زن
mothered	مادر
matriarchs	مادر
mother-in-law	مادر زن
matriarch	مادر
motherless	بی مادر
mothers-in-law	مادر زن
mamma	مادر
mother	مادر
moon calf	خل مادر زاد
parant body	جسم مادر
mother in low	مادر شوهر
dame fortune	مادر روزگار
grand uncle	عموی مادر
matricide	مادر کشی
foster mother	مادر رضاعی
grandame	مادر بزرگ
grannie	مادر بزرگ
head well	مادر چاه
grand uncle	دایی مادر
home port	پایگاه مادر
grand mother	مادر بزرگ
matronymic	مادر نامی
mother liquer	باز مادر
thetis	مادر اشیل
uniparental	از یک پدر و مادر
virgin mary	مادر عسیی
paternal grandmother	مادر بزرگ
mother substitute	جانشین مادر
mother surrogate	جانشین مادر
motherlike	مادر وار
original map	نقشه مادر
parent chain	زنجیر مادر
parent company	شرکت مادر
parent ship	کشتی مادر
Mother's Day	روز مادر
sultanas	زن یا مادر یا دخترسلطان
metropolises	مادر شهر
motherland	مادر میهن
motherlands	مادر میهن
congenital	مادر زادی
stepfather	شوهر مادر
stepfathers	شوهر مادر
granny	مادر بزرگ
grannies	مادر بزرگ
mother figures	مادر- نماد
mothered	مادر ننه
metropolitan	مادر شهری
mother-in-law	مادر شوهر
mothers-in-law	مادر شوهر
trunks	مادر سیم
sultaness	زن یا مادر یا دخترسلطان
grandmother	مادر بزرگ
sultana	زن یا مادر یا دخترسلطان
mothers	مادر ننه
grandmothers	مادر بزرگ
mothering	مادر ننه
mother	مادر ننه
parricides	مادر کشی
parricide	مادر کشی
trunk	مادر سیم
main line	نهر مادر
control map	نقشه مادر
parent	پدر یا مادر
orphans	بی پدر و مادر
orphaned	بی پدر و مادر
base map	نقشه مادر
orphan	بی پدر و مادر
bed rock	سنگ مادر
by birth	ازشکم مادر
grandmas	مادر بزرگ
grandma	مادر بزرگ
chart base	چارت مادر
collecting tank	مخزن مادر
congenitally	ازشکم مادر
tender	کشتی مادر
metropolis	مادر شهر
godmothers	مادر تعمیدی
tendering	کشتی مادر
godmother	مادر تعمیدی
main lines	نهر مادر
tenderest	کشتی مادر
tendered	کشتی مادر
mother figure	مادر- نماد
homeland	سرزمین پدر و مادر
A nany who has more sympathy than the real mother. <adj.>	داءیه دلسوز تر از مادر
half-caste	فرنگی پدروهندی مادر
sponsors	پدر یا مادر تعمیدی
home	سرزمین پدر و مادر
grans	مخفف مادر بزرگ
gran	مخفف مادر بزرگ
sponsor	پدر یا مادر تعمیدی
virgin birth	از مادر باکره بدنیاامدن
birthmarks	خال مادر زادی
birthmark	خال مادر زادی
godparents	پدر یا مادر تعمیدی
alcmene	نام مادر هرکول
mother in law	مادر شوهر نامادری
jujitsu	مادر ورزشهای رزمی
godparent	پدر یا مادر تعمیدی
matriarchies	مادر سالاری شه مادری
sponor	پد ریا مادر تعمیدی
matricide	قاتل مادر مادرکش
materfamilas	مادر خانواده کدبانو
matriarchy	مادر سالاری شه مادری
sponsoring	پدر یا مادر تعمیدی
fuckers	مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
mariolatry	پرستش مریم مادر عیسی
arseholes	مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
twats	مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
matrolinous	پارهای ازصفات و مشخصات از مادر
assholes	مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
A mothers love for her children.	عشق مادر نسبت به فرزندانش
grandurncle	عمو یا دایی پدر و مادر
matronymic	اسم مشتق ازطرف مادر
motherfuckers	مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
dipshits	مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
fosterage	گرفتن مادر رضاعی دایه گیری
electra complex	حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
pieta	نقاشی یامجسمه مریم مادر عیسی
parricides	قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
Grandmother is a dear old thing .	مادر بزرگ خیلی نازومامانی است
parricide	قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family .	مادر بزرگمان مرد خانواده است
Want is the mother of industry. <proverb>	خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
grandmother	مثل مادر بزرگ رفتار کردن
grandmothers	مثل مادر بزرگ رفتار کردن
He is of noble birth.	آدم پدر و مادر داری است
godmothers	نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
periapsis	نزدیکترین نقطه مدار به جسم اولیه یا مادر
cesarean	زایمان از راه پاره کردن شکم مادر
parricidal	خائن نسبت به پدر و مادر یا میهن یاپادشاه
godmother	نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
Guilt for poorly behaved children usually lies with the parents.	بد رفتاری کودکان معمولا اشتباه از پدر و مادر است.
arranged marriage	ازدواجی که در آن پدر و مادر برایانتخابهمسر فرزندشان تصمیم میگیرند
hologynic	منحصرا از مادر ارث برده بصورت صفت مغلوب
In the nature of things, young people often rebel against their parents.	طبعا جوانان اغلب با پدر و مادر خود سرکشی می کنند. .
lift-off	جدا شدن یک هواپیما یا هررسانگر دیگر از زمین یا ازرسانگر مادر
latchkey child	[کودکی که معمولا در خانه بخاطر مشغله پدر مادر تنها است]
Creches	[جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
latchkey kid [colloquial]	[بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.]
latchkey child	[بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.]
My grandparents are six feet under. <idiom>	پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
My curfew is at 11.	من ساعت ۱۱ باید خانه باشم. [چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد]
fossil	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
museum piece	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
parent	یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
grandparents	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam	مادر بزرگ ننه بزرگ
parent company	شرکت مادر شرکت مرکزی
grandparent	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
Mother-daughter boteh design	طرح بته جقه مادر و بچه [این طرح در فرش های قشقایی، خمسه و بعضی دیگر از طرح ها به چشم می خورد و شامل یک بته جقه بزرگ و یک بته کوچک در دل یکدیگر است.]