English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
yellow bile مادهء زردی که در قدیم میگفتند از کبد ترشح میشود و موجب ایجادحالت سودایی میگردد
Other Matches
gastrin هورمونی که موجب ترشح شیره معده میگردد
liquefacient عامل موجب ترشح ترشح کننده
hyperinsulinism درخون که موجب کم شدن قند خون میگردد
lactogenic موجب ترشح شیر
warehousing system روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
tuberculotoxin مواد سمی که از باسیل کخ ترشح میشود
whitcomb body جسم ایرودینامیکی که به هواپیما اضافه میشود و سبب بهبود توزیع حجم اریارول میگردد
covering letters نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
covering letter نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
abortionist کسی که موجب سقط جنین میشود
abortionists کسی که موجب سقط جنین میشود
hyperventilation تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
anticatalyst مادهای که موجب وقفهء واکنشهای حیاتی موجود میشود
expansion bearing تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
quantity theory of money نظریهای که به موجب ان قیمت هرکالا با مقدار پول تعیین میشود
an unclear condition which consideration the ignoranceof causes شرط مجهولی که موجب جهل به عوضین میشود
cherry rivet پرچ لولهای شکل که بصورت کور در محل نصب شده وتوسط ساقه داخلی که بعداشکسته و جدا میگردد بسته میشود
superheterodyne گیرنده رادیویی که در ان سیگنال دریافتی با فرکانس نوسانی موضعی به منظورایجاد فرکانس بینابین که سپس با مزیتهای متعددتقویت میشود ترکیب میگردد
laitance حبابی که پس از بتن ریزی درسطح بتن فاهر میشود وباعث متخلخل شدن سطح بتن میگردد
capitulation تسلیم شدن به دشمن قرارداد کاپیتولاسیون قراردادی که به موجب ان امتیازات خاصی به یک دولت خارجی و اتباع ان داده میشود
teutonic از نژاد قدیم المانی زبان قدیم توتنی
estrogen هورمن جنسی زنانه که موجب بروز سفات جنسی ثانویه زنان میشود
equitable estate در CL مرتهن بالقوه مالک عین مرهونه میشود و بعلاوه تاسیسی وجوددارد که به موجب ان می توان حق از گرو دراوردن ملک را از راهن سلب کرد
suppuration ترشح ریم ترشح چرک
irascible سودایی
dartrous سودایی
atrabilious سودایی
passionate سودایی احساساتی
bilious سودایی مزاج
choleric سودایی مزاج
bile خوی سودایی
liquidity preference theory براساس این نظریه که بوسیله جان مینارد کینز اقتصاددان انگلیسی ارائه شده است پائین امدن نرخ بهره موجب افزایش نقدینگی و کاهش اوراق قرضه بهادار میشود .
hypochondriacs سودایی ادم افسرده
hypochondriac سودایی ادم افسرده
letters of administration حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
implied malice سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
antifreeze مادهء ضد یخ
pallidness زردی
yellowed زردی
yellowness زردی
paleness زردی
icterus زردی
yellows زردی
yellow زردی
yellowing زردی
icteric زردی بر
autumns زردی
autumn زردی
jaundice زردی
exudate مادهء مترشحه
aromas مادهء عطری
antitoxin مادهء ضدسم
exudate مادهء تراویده
aroma مادهء عطری
antivitamin مادهء ضدویتامین
antivenin مادهء ضدسم
xanthic مایل به زردی
yellowy متمایل به زردی
adsorbate مادهء جذب شده
actiniferous دارای اکتینیوم یا مادهء رادیواکتیو
hyoscyamine مادهء شبه قلیایی سیکران
cachexia سوء هاضمه زردی صورت
achromatin مادهء رنگ ناپذیر هستهء یاخته
amylose مادهء قندی که داخل ذرات نشاستهای را تشکیل میدهد
additive ماده ای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به آن اضافه شود
additives مادهای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به ان اضافه شود
pomona green رنگ سبزو زردامیخته بهم که زردی ان بیشترنمایان باشد
antimatter جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
top روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
sector دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
job lot مجموعه کالاهایی که در یک مرحله تولید میگردد
job lots مجموعه کالاهایی که در یک مرحله تولید میگردد
fustic wood [نوعی چوب درخت توت که رنگ زردی از چوب آن برای رنگرزی پشم به دست می آید.]
roll reversal حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
royalty پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
royalties پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
linocut چاپی که بوسیله کلیشه روی مشمع ایجاد میگردد
backsliding کسی که پس از ترکیکعادت بد به عادت سابق خود باز میگردد
treasury stock سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
accommodation bill براتی که جهت کمک یا ضمانت فردی تهیه میگردد
fox fire نور وتشعشعی که گاهی ازچوبهای پوسیده ساطع میگردد
grace note نتی که به اهنگ برای زیبایی اصلی اضافه میگردد
ashless dispersant oil نوعی روغن معدنی که مانع تجمع ناخالصیها میگردد
baying حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bay حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
grout curtain لایه سیمانی تزریق شدهای که در زیر پی سد مانع تراوشات میگردد
bays حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bayed حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
transudation ترشح
spluttering ترشح
spluttered ترشح
sprinkled ترشح
splutter ترشح
sprinkles ترشح
leakage ترشح
splutters ترشح
leakages ترشح
sprinkle ترشح
transudate ترشح
transpiration ترشح
splashes ترشح
sprayed ترشح
splash ترشح
spraying ترشح
spattering ترشح
flux ترشح
sprays ترشح
spatters ترشح
spattered ترشح
secretion ترشح
spatter ترشح
spray ترشح
splashing ترشح
paraboloid سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد
earthquake factor مقدار درصد شتاب ثقلی که درطرح محاسبات ساختمانی منظور میگردد
sprinkled ترشح کردن
plash ترشح کردن
sprinkles ترشح کردن
spattering ترشح کردن
spattered ترشح کردن
spatter ترشح کردن
splatter ترشح کردن
spatters ترشح کردن
secretionary ترشح کننده
splash دارای ترشح
splatters ترشح کردن
splattered ترشح کردن
actescence ترشح شیر
brights disease ترشح بول
spoondrift ترشح امواج
splutter ترشح کردن
salivation ترشح بزاق
spluttered ترشح کردن
splashy دارای ترشح
anuria قطع ترشح
splutters ترشح کردن
he was splashed all over سرتا پا ترشح شد
sprinkle ترشح کردن
spluttering ترشح کردن
splattering ترشح کردن
secretes ترشح کردن
secreting ترشح کردن
splashes دارای ترشح
discharges ترشح کردن
galactopoiesis ترشح شیر
discharges انفصال ترشح
internal secretion ترشح درونی
jakes ترشح مدفوع
splashes ترشح کردن
splashes صدای ترشح
discharge انفصال ترشح
splashing ترشح کردن
splashing دارای ترشح
splashing صدای ترشح
secrete ترشح کردن
splash ترشح کردن
discharge ترشح کردن
secreted ترشح کردن
splash صدای ترشح
primitive قدیم
yore در قدیم
the old world بر قدیم
anciently در قدیم
of old قدیم
polyester نمک الی مرکبی که تغلیظ شده ودر پلاستیک سازی مصرف میگردد
girt تیری که بین دو ستون بطورافقی قرارگرفته و روی ان دیوار تیغهای بنا میگردد
lumen واحد تشعشع برابر مقدارنوری که از یک شمع معمولی بین المللی ساطع میگردد
agalactia قلت ترشح شیر
salivating بزاق ترشح کردن
actescent ترشح کننده شیر
salivate بزاق ترشح کردن
liquefacient مایع ترشح کننده
anuria نقص در ترشح ادرار
pyosis ترشح ریم چرک
salivates بزاق ترشح کردن
salivated بزاق ترشح کردن
lactate شیر ترشح کردن
agalaxy قلت ترشح شیر
f. times ایام قدیم
the old ways رسوم قدیم
ancientry عهد قدیم
In times past . In olden days . درروزگاران قدیم
Aborigine اهلی قدیم
immensurable خیلی قدیم
the old testament عهد قدیم
tzar امپراطورروسیه قدیم
old world دنیای قدیم
dateless بسیار قدیم
pierian در مقدونیه قدیم
the youth of the world روزگارخیلی قدیم
pyxidium کپسول گیاهی که نیمی از ان در اثر شکفتن بازواز نیم پایینش جدا میگردد مجری
lymphoblast سلولی که تبدیل بذره سفید یابیرنگ بلغم یاخلط میگردد سلول نرسیده لنفی
vaginicolous ترشح کننده یاساکن نیام
sprinkles پاشیدن افشاندن ترشح کردن
glands هر عضو ترشح کننده دشبل
exudate ترشح التهابی برون نشست
gland هر عضو ترشح کننده دشبل
sprinkle پاشیدن افشاندن ترشح کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com