English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
conductor مادهای مثل فلز که هادی الکتریسیته است
conductors مادهای مثل فلز که هادی الکتریسیته است
Other Matches
insulator مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
insulators مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
electric conductor هادی الکتریسیته
nonsparking ضد تولید جرقه غیر هادی الکتریسیته
insulate مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulating مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulates مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
superconductor خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی
superconductors خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی
superconductive خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی
cmos روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
pmos ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
conductor rail ریل هادی شمش هادی
shield هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
shields هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
photoconductive هادی حساس نسبت به نور هادی نور
subscriber's line اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
ferric oxide مادهای
single base تک مادهای
ferrite مادهای
volatile مادهای با فشاربخار زیاد
acetylcholine مادهای بفرمول 3NO71H7C از جود و سر
abrazitic مادهای که در موقع ذوب نمیجوشد
allergen مادهای که باعث حساسیت میشود
humectant مادهای که رطوبت را بخودجذب میکند
antivitamin مادهای که ویتامین ها را خنثی میکند
bill of rights اعلامیه ده مادهای حقوق اتباع امریکایی
creepage مد الکتریسیته
electricity الکتریسیته
alkali قلیا مادهای باخاصیت قلیایی مثل سودمحرق
bubble bath مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
alkalis قلیا مادهای باخاصیت قلیایی مثل سودمحرق
dopant مادهای که در فرایند تغلیظ اضافه میشود doping
bubble baths مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
photoconductive مادهای که مقاومت الکتریکی ان با شدت روشنایی تغییرمیکند
negative electricity الکتریسیته منفی
animal electricity الکتریسیته بدن
static electricity الکتریسیته ساکن
brain potential الکتریسیته مغز
electrically مربوط به الکتریسیته
electric conduction هدایت الکتریسیته
electric current جریان الکتریسیته
positive electricity الکتریسیته مثبت
voltage source منبع الکتریسیته
induced electricity الکتریسیته القائی
inductive capacity ثابت دی الکتریسیته
electrostatics الکتریسیته ساکن
nuclear electricity الکتریسیته هستهای
electric generator مولد الکتریسیته
electric dipole دو قطبی الکتریسیته
electric doublet دو قطبی الکتریسیته
electrical مر بوط به الکتریسیته
electrical quantity مقدار الکتریسیته
electro physic فیزیک الکتریسیته
disk صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
succubus جن یا دیو مادهای که بصورت زن درامده وبامردان همخواب میشود
disks صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
anticatalyst مادهای که موجب وقفهء واکنشهای حیاتی موجود میشود
phosphor مادهای که در اثر اعمال انرژی نور تولید میکند
antigens مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
antigen مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
materials مادهای که برای استفاده اتمام محصول به کار می رود
gasogene مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
excipient مادهای که برای جذب یاترقیق داروئی بکار برند
inoculum مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
material مادهای که برای استفاده اتمام محصول به کار می رود
coulomb واحد اندازه الکتریسیته
generator وسیله تولید الکتریسیته
generators وسیله تولید الکتریسیته
electrometer tule لامپ الکتریسیته سنج
hot-wiring سیم حاوی الکتریسیته
hot-wires سیم حاوی الکتریسیته
hot-wired سیم حاوی الکتریسیته
hot-wire سیم حاوی الکتریسیته
piezo electric effect اثر پیزو- الکتریسیته
hot wire سیم حاوی الکتریسیته
magnetoelectric مربوط به الکتریسیته القایی
electrometer valve لامپ الکتریسیته سنج
thinners روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
photoemissive مادهای که در اثر روشنایی یانور از خود الکترون تابش میکند
additives مادهای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به ان اضافه شود
thin روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thins روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinnest روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinned روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
multicellular مادهای با جرم حجمی کم باسلولهایی مملو از هوا یاگازهای دیگر
succuba جنی یا دیو مادهای که هنگام شب بغل خواب مردان میشود
hydrolyte جسم یا مادهای که تحت تاثیر تجزیه بوسیله اب قرار گیرد
phase difference اختلاف فاز جریان الکتریسیته
watts واحد اندازه گیری الکتریسیته
mains electricity منبع الکتریسیته محلی مشتریان
watt واحد اندازه گیری الکتریسیته
replenishing شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
electric آنچه با الکتریسیته کار میکند
ribbon switch مبدل فشار مداوم به الکتریسیته
static الکتریسیته ساکن وضعیت ثابت
replenished شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
replenish شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
replenishes شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
polar دارای الکتریسیته مثبت و منفی
galvanism جریان مستقیم برق الکتریسیته شیمیایی
inductivity ثابت دی الکتریسیته قابلیت هدایت دی الکتریکی
amphetamines مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
amphetamine مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
hydro electric وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
permittivity واحد اندازه گیری الکتریسیته برحسب فاراده
hydro-electric وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
charges 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charge 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
electrostatic charge بار الکتریسیته ساکن [که در اثر مالش بوجود می آید.]
antibiotics مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
metal deactivator مادهای که برای کاهش امکان وقوع واکنشهاالکتروشیمیایی در تانک سیستم به سوختهای هیدروکربنی افزوده میشود
antibiotic مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
powers خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
decibels واحدی که نسبت بین دو مقدار الکتریسیته یاصوت را بیان میکند
decibel واحدی که نسبت بین دو مقدار الکتریسیته یاصوت را بیان میکند
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powering خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powered خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
ieee Electronics and ofElectrical Institute Engineers موسسه مهندسین الکتریسیته و الکترونیک
three pin plug ورودی استاندارد با سه شاخه برای اتصال وسیلله الکتریکی به منبع اصل الکتریسیته
IEC connector استانداردی برای اتصال سر سوزنه در سوکتی که الکتریسیته اصلی را به کامپیوتر منتقل میکند
iee /s 00 مشخصه یک استاندارد که توسط موسسه مهندسین الکتریسیته و الکترونیک ساخته شده است
leading line خط هادی
ductile هادی
directorial هادی
directors هادی
cabled هادی
steerer هادی
guided هادی
lead هادی
electric conductor هادی
conductor هادی
guide هادی
cable هادی
leads هادی
director هادی
guides هادی
conductors هادی
monitor مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
electronic میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
monitors مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
monitored مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
actinoelectric اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
directress هادی خط راهنما
water mains لوله هادی اب
director sight دوربین هادی
directing staff ستاد هادی
guide flag پرچم هادی
internal conductor سیم هادی
guide vane تیغه هادی
vascular tissue بافت هادی
light guide هادی نور
water main لوله هادی اب
light pipe هادی نور
directrix هادی خط راهنما
guide bank دیوار هادی سد
wireway سیم هادی
leads کابل هادی
leads غلاف هادی
leads سبقت هادی
circuit line هادی جریان
electric conductor هادی برق
lead کابل هادی
lead غلاف هادی
lead سبقت هادی
heat conductor هادی حرارت
ideal conductor هادی ایده ال
dredging ladder هادی سطل
conductor resistance مقاومت هادی
valve guide هادی سوپاپ
superconductors فوق هادی
superconducter مافوق هادی
noninductive غیر هادی
semicinductor نیمه هادی
conductor هادی رسانا
solid state نیمه هادی
conductors سیم هادی
single core هادی تک رشتهای
single conductor هادی تک رشتهای
conductors هادی رسانا
semi conductor نیمه هادی
conductor سیم هادی
twin conductor هادی دوبل
superconductor فوق هادی
conductor rail شینه هادی
conductor current جریان هادی
conductive silver نقره هادی
conducting staff ستاد هادی
light quide هادی نور
lizard بند هادی
lizards بند هادی
bus bar ریل هادی
duct لوله هادی
mediums مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
medium مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
brake lining مادهای با کارایی خوب دربرابر اصطکاک و مقاومت دربرابر حرارت زیاد
ferromagnetic material هر مادهای که بار مغناطیسی را نگه می دارد بتواند مغناطیسی شود
continuation clause مادهای که درقرارداد بیمه ذکر گردیده وبراساس ان قراداد بیمه تمدیدمی گردد
exclusion clause مادهای از قرارداد بیمه که در ان مواردی که مشمول بیمه نمیگردد ذکر شده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com