English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (17 milliseconds)
English Persian
emulsifier ماده امولسیون کننده
emulsifiers ماده امولسیون کننده
Other Matches
emulsifor عامل امولسیون کننده
disperser عامل امولسیون کننده
emulsifier عامل امولسیون کننده
emulsifiers عامل امولسیون کننده
emulsifying agent عامل امولسیون کننده
antiset ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
female connector دوشاخه ماده متصل کننده ماده
coolants ماده سرماساز ماده خنک کننده
coolant ماده سرماساز ماده خنک کننده
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
filler ماده پر کننده
fillers ماده پر کننده
acidifier ماده اسیدی کننده
moderating ماده معتدل کننده
coolant ماده خنک کننده
coolant ماده سرد کننده
illuminant ماده روشن کننده
sorbent ماده جذب کننده
coolants ماده خنک کننده
coolants ماده سرد کننده
moderates ماده معتدل کننده
moderated ماده معتدل کننده
moderate ماده معتدل کننده
diluent ماده رقیق کننده
diluting media ماده رقیق کننده
accelerating agent ماده تسریع کننده
accelerant ماده تسریع کننده
disinfector ماده ضدعفونی کننده
clarificant ماده تصفیه کننده
acidulating agent ماده اسیدی کننده
mordant ماده ثابت کننده
wetting agent ماده خیس کننده
insulating material ماده ایزوله کننده
insulated layer ماده ایزوله کننده
exclusion clause ماده مستثنی کننده
siccative ماده خشک کننده رنگ
insulant ماده مقاومت کننده مقاوم
naphthenate drier ماده خشک کننده نفت
novocain ماده بی حس کننده موضعی پروکائین
cleansers وسیله یا ماده تمیز کننده
cleanser وسیله یا ماده تمیز کننده
fumigant ماده ضد عفونی کننده تدخینی
abstergent شستشو دهنده ماده پاک کننده
cladding ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
remanence چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده
benzocaine ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
emulsions امولسیون
emulsion امولسیون
emulsioned امولسیون
emulsioning امولسیون
emulsion lubricant روغن امولسیون
stability of an emulsion پایداری امولسیون
stability of an emulsion ثبات امولسیون
emulsifiers مایه امولسیون
bitumen emulsion امولسیون قیر
emulsification امولسیون سازی
emulsifier مایه امولسیون
acrysol امولسیون اکریل مانند
emulsified asphalt اسفالت امولسیون شده
panchromatic emulsion امولسیون تمام رنگ نمایی
deodorant برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد
tracers فشنگ رسام ماده رسام رسم کننده
deodorants برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد
tracer فشنگ رسام ماده رسام رسم کننده
anti blush tinner ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
thermite ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
materialism فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
photoresist ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
dope معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
gunk ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
dopes معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
fuel ماده انرژی زا ماده کارساز
fuels ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled ماده انرژی زا ماده کارساز
pigments ماده رنگی ماده ملونه
pigment ماده رنگی ماده ملونه
fuelled ماده انرژی زا ماده کارساز
closed cycle reactor system در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
gynandromorph جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
oogamete سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
material ماده
foamed meterid ماده کف
agents ماده
items ماده
item ماده
clauses ماده
clause ماده
stipulation ماده
metals ماده
abscesses ماده
metal ماده
abscess ماده
substance ماده
materials ماده
stuffed ماده
article ماده
stuff ماده
bitching سگ ماده
stuffless بی ماده
monoclinous نر و ماده
bitch سگ ماده
bitches سگ ماده
articles ماده
agent ماده
provision ماده
female ماده
stuffs ماده
bitched سگ ماده
matters ماده
substances ماده
mattered ماده
nanny goat بز ماده
nanny goats بز ماده
nany بز ماده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com