English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
RIFF ماده بزرگ همراه ID RIFF.
Other Matches
megasporangium هاگدان بزرگ محتوی هاگ ماده
Mamluk Carpets فرش مملوک [ریشه این نام مربوط به سربازان و درباریان مصر و سوریه قدیم می باشد. طرح های اولیه آن بصورت نقوش هندسی پیچیده به همراه ترنجی بزرگ بافته شده اند.]
form کد چهار حرف که نوع داده را به صورت فایل RIFF مشخص میکند
forms کد چهار حرف که نوع داده را به صورت فایل RIFF مشخص میکند
formed کد چهار حرف که نوع داده را به صورت فایل RIFF مشخص میکند
attributes هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attribute هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attributing هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
oogamous دارای یاخته جنسی نر کوچک و متحرک و یاخته ماده بزرگ و غیر متحرک
RIFF فایل که حاوی اطلاعاتی است که با قالب فایل RIFF فرمت میشود
thermite ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
photoresist ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
materialism فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
peer to peer network شبکه همراه به همراه
rashwan medallion ترنج رشوان [این شهر در استان کردستان قرار داشته و به بافت قالیچه های خورجینی، گلیم و فرش های هندسی با ترنج مخصوص به این ناحیه شهرت دارد. ترنج این فرش ها بصورت لوزی بزرگ به همراه اشکال هندسی می باشد.]
coolant ماده سرماساز ماده خنک کننده
female connector دوشاخه ماده متصل کننده ماده
coolants ماده سرماساز ماده خنک کننده
dopes معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
dope معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
gunk ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
My grandparents are six feet under. <idiom> پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
macropterous دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
big game صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
museum piece آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
fossil آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
fuel ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment ماده رنگی ماده ملونه
fuelling ماده انرژی زا ماده کارساز
fuels ماده انرژی زا ماده کارساز
pigments ماده رنگی ماده ملونه
fuelled ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled ماده انرژی زا ماده کارساز
grandparent پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparents پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam مادر بزرگ ننه بزرگ
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
gynandromorph جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
oogamete سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
company همراه
comrades همراه
secondary planet همراه
along همراه
accompanied by همراه
mid همراه با
bundled همراه
attendants همراه
companies همراه
to fight with the enemy همراه = با
acologte همراه
accompanying همراه
mid- همراه با
in company with همراه
concomitant همراه
participants همراه
on همراه
participant همراه
attendant همراه
comrade همراه
non concurrent نا همراه
escorts همراه بدرقه
go along همراه رفتن
unbundled غیر همراه
escorting همراه بدرقه
escorted همراه بدرقه
escort همراه بدرقه
to come along همراه امدن
good luck to you خدا به همراه
on one's coat-tails <idiom> همراه کس دیگر
accompany همراه بودن
to keep company with همراه بودن با
fraught دارا همراه
Accompanied by. Together with . به اتفاق (همراه )
accompanies همراه بودن
come along with me همراه من بیائید
indiental music موزیک همراه
to accompany همراه شدن
to go along همراه شدن
companion همراه همدم
convoy همراه رفتن
convoys همراه رفتن
spasmodic همراه با انقباضات
spasmodically همراه با انقباضات
bon voyage خدا به همراه
door bundle بار همراه
sick headache سردرد همراه با
attend همراه بودن
compeer قرین همراه
associated sound صدای همراه
accompanying sound صدای همراه
unaccompanied بدون همراه
accompanying fire اتش همراه
accompanying cargo بار همراه
accompanier همراه مصاحب
accommpanying element عنصر همراه
accompanying supplies تدارکات همراه
accompanied همراه بودن
attends همراه بودن
attending همراه بودن
Bring your friend along. دوستت را همراه بیاور
attendant همراه نگهبان کشیک
ice storm طوفان همراه باتگرگ
typhoon توفان همراه با باران
wave off فرود همراه با سایش
kick boxing بوکس همراه با لگد
savate بوکس همراه با لگد
bundled software نرم افزار همراه
attendants همراه نگهبان کشیک
herewith همراه این نامه
typhoons توفان همراه با باران
incorrect نادرست یا به همراه خطا
to go along همراه کسی رفتن
corps artillery توپخانه همراه سپاه
participative انبازی کننده همراه
amaurotic idiocy کانایی همراه با نابینایی
to accompany همراه کسی رفتن
to carry a watch ساعت همراه داشتن
bitumen macadam سنگریزی همراه با قیر
japko chagi ضربه پا همراه گرفتن پا
Goods to declare همراه داشتن کالاهای گمرکی
hit it off with someone <idiom> بهترین همراه با کسی داشتن
companies گروهان همراه کسی رفتن
company گروهان همراه کسی رفتن
thunderstorm توفان همراه بااذرخش وصاعقه
to cell phone با تلفن همراه زنگ زدن
grand mal صرع همراه با تشنج وغش
door bundle بار پرتابی همراه با چترباز
thunderstorms توفان همراه بااذرخش وصاعقه
to call on the cell phone با تلفن همراه زنگ زدن
Nothing to declare همراه نداشتن کالاهای گمرکی
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
chaperons همراه دختران جوان رفتن
chaperones همراه دختران جوان رفتن
chaperon همراه دختران جوان رفتن
to go along همراه رفتن همراهی کردن
thundershower رگبار همراه با رعد وبرق
aerial cartwheel مارپیچ همراه با پرش وچرخش
landing attack تک همراه با پیاده شدن به ساحل
dysuria ادرار همراه با سوزش واشکال
to bid a persong به کسی خدابه همراه گفتن
chaperone همراه دختران جوان رفتن
sobs همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
real number عددی که با بخش کسری همراه است .
sobbed همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
subscripted variable عنصری در آرایه که با یک همراه معرفی میشود
sobbing همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
sob همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
oxidative phosphorylation فسفریل دار کردن همراه بااکسایش
striptease رقص همراه با برهنگی تدریجی رقاصه
multidimensional تعداد آرایههای موازی به همراه عمق
joint product offer فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
oratorio قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
oratorios قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
rear takedown with outside singleleg byl زیریک خم میانکوب همراه بااقل ازچپ
sidestep traverse صعود پلهای همراه باسرخوردن بجلو
chaperone شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
ballet اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک
indiental music ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد
chaperons شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperon شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
callithump رژه پر سروصدایی همراه باکرنا و بوق
Do you have nothing to declare? آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
chaperones شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
knobstick کارگریکه که بااعتصاب کارگران همراه نیست
coloratura خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
ballets اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک
coloraturas خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
cell phone users while driving کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
milk leg ورم پای نوزاد همراه با دردبهنگام زایمان
desks میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
cantata شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
conditivum [مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
strophe چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
cash with order پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
cantatas شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
fortis دارای تلفظ شدید همراه بابازدم قوی
desk میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
share استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
do [verb] روی [فعلی که همراه می آید] تکیه میکند
conditorium [مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
shares استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
shared استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
slapstick نمایش خنده دار همراه باشوخی وسر وصدا
repeating key روش رمزی که همراه با تکرار یک کلید رمز میباشد
best rate of climb speed سرعتی که با بیشترین ارتفاع در واحد زمان همراه است
users متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
squire of dames کسی که همراه زنان میرودیابیشتردرگروه انان داخل میشود
user متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
camp followers اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
bundled software نرم افزاری که همراه با قیمت کامپیوتر فروخته میشود
bugs خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
camp follower اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
blizzards باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
blizzard باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
bug خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugging خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com