English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
novocain ماده بی حس کننده موضعی پروکائین
Other Matches
benzocaine ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
antiset ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
coolants ماده سرماساز ماده خنک کننده
coolant ماده سرماساز ماده خنک کننده
female connector دوشاخه ماده متصل کننده ماده
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
filler ماده پر کننده
fillers ماده پر کننده
coolant ماده سرد کننده
emulsifiers ماده امولسیون کننده
emulsifier ماده امولسیون کننده
diluent ماده رقیق کننده
acidifier ماده اسیدی کننده
acidulating agent ماده اسیدی کننده
exclusion clause ماده مستثنی کننده
moderated ماده معتدل کننده
coolants ماده سرد کننده
accelerating agent ماده تسریع کننده
accelerant ماده تسریع کننده
coolants ماده خنک کننده
coolant ماده خنک کننده
moderating ماده معتدل کننده
moderates ماده معتدل کننده
mordant ماده ثابت کننده
disinfector ماده ضدعفونی کننده
sorbent ماده جذب کننده
clarificant ماده تصفیه کننده
insulating material ماده ایزوله کننده
moderate ماده معتدل کننده
insulated layer ماده ایزوله کننده
wetting agent ماده خیس کننده
diluting media ماده رقیق کننده
illuminant ماده روشن کننده
naphthenate drier ماده خشک کننده نفت
insulant ماده مقاومت کننده مقاوم
cleansers وسیله یا ماده تمیز کننده
siccative ماده خشک کننده رنگ
cleanser وسیله یا ماده تمیز کننده
fumigant ماده ضد عفونی کننده تدخینی
abstergent شستشو دهنده ماده پاک کننده
cladding ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
remanence چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده
tracers فشنگ رسام ماده رسام رسم کننده
deodorant برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد
tracer فشنگ رسام ماده رسام رسم کننده
deodorants برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد
anti blush tinner ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
thermite ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
materialism فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
photoresist ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
dope معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
gunk ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
dopes معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
local <adj.> موضعی
regional <adj.> موضعی
focal موضعی
local موضعی
topical موضعی
locals موضعی
spot checks بررسی موضعی
spot lamp لامپ موضعی
position warfare نبرد موضعی
position warfare جنگ موضعی
position defense دفاع موضعی
local paraysis فلج موضعی
spasms تشنج موضعی
locally بطور موضعی
spasm تشنج موضعی
spot check بررسی موضعی
locals مکانی موضعی
concentrated or single load بار موضعی
ischmia کم خونی موضعی
local مکانی موضعی
ischemia کم خونی موضعی
position correction تصحیحات موضعی
ischaemia کم خونی موضعی
localization موضعی کردن
local velocity سرعت موضعی
gripe تشنج موضعی
local oscillator اوسیلاتور موضعی
spot checks مقابله موضعی
local anasthesia بیهوشی موضعی
spot check مقابله موضعی
transient ischemia کم خونی موضعی موقت
depression فرو رفتگی موضعی
depressions فرو رفتگی موضعی
focal seizure حمله صرعی موضعی
local deformation تغییر شکل موضعی
local action تخلیه موضعی باتری
osteomyelitis التهاب موضعی و مخرب استخوان
to anaesthetize locally سر کردن بیهوشی موضعی زدن
localising محلی کردن موضعی ساختن
localizes محلی کردن موضعی ساختن
localizing محلی کردن موضعی ساختن
asymmetric local deformation تغییر شکل موضعی بی تقارن
localize محلی کردن موضعی ساختن
localises محلی کردن موضعی ساختن
pigments ماده رنگی ماده ملونه
fueled ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment ماده رنگی ماده ملونه
fuelling ماده انرژی زا ماده کارساز
fuels ماده انرژی زا ماده کارساز
closed cycle reactor system در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
napping نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
vorticity میزان برداری دوران موضعی سیال
nap نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
napped نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
naps نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
nips فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nip فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nipped فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
waisting کاهش موضعی قطر ناشی ازجریان برگشت ناپذیر حاصل از تنش در نقطه شکست
gynandromorph جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
nibbler ابزاری برای بریدن ورقههای فلزی توسط برشهای متعدد و پیاپی موضعی قائم بکمک مته
oogamete سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
vortex line خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
superheterodyne گیرنده رادیویی که در ان سیگنال دریافتی با فرکانس نوسانی موضعی به منظورایجاد فرکانس بینابین که سپس با مزیتهای متعددتقویت میشود ترکیب میگردد
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com