English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English Persian
gray matter ماده خاکستری
Search result with all words
gray matter ماده خاکستری بافت عصبی مغز
thalamic ماده خاکستری مغز میانی
thalamus تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
log wood درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
Other Matches
blacked 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacker 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blackest 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacks 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
grizzlies خاکستری یا مایل به خاکستری
grizzly خاکستری یا مایل به خاکستری
thermite ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
photoresist ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
materialism فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
dopes معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
gunk ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
coolants ماده سرماساز ماده خنک کننده
coolant ماده سرماساز ماده خنک کننده
dope معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
female connector دوشاخه ماده متصل کننده ماده
pigments ماده رنگی ماده ملونه
fuelling ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel ماده انرژی زا ماده کارساز
fuels ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment ماده رنگی ماده ملونه
grayest خاکستری
cinerarium خاکستری
cinerary خاکستری
grey خاکستری
grizzled خاکستری
greyer خاکستری
gray خاکستری
grizzle خاکستری
ashen خاکستری
salt-and-pepper خاکستری
drabbest خاکستری
drab خاکستری
drabber خاکستری
pewter خاکستری
grizzles خاکستری
greyest خاکستری
grizzling خاکستری
cindery خاکستری
ashy خاکستری
cinderous خاکستری
ash coloured خاکستری
grayer خاکستری
gray ramus شاخه خاکستری
neapolitan ointment روغن خاکستری
gray bearded رنگ خاکستری
gray or mercurial unguent روغن خاکستری
mercurial unguent روغن خاکستری
grey unguent روغن خاکستری
greyness خاکستری بودن
greyish مایل به خاکستری
earth shine روشنایی خاکستری
earth light روشنایی خاکستری
greyness رنگ خاکستری
cinereous خاکستری رنگ
livid خاکستری رنگ
ash gray خاکستری رنگ
gray scale اندازه خاکستری
grayish متمایل به خاکستری
median gray خاکستری متوسط
mottled pig iron چدن خاکستری
grizzly bear خرس خاکستری
gray cast iron چدن خاکستری
He (his hair) turned grey. مویش خاکستری شد
greyly بارنگ خاکستری
grey tin قلع خاکستری
grey propaganda تبلیغات خاکستری
grayness رنگ خاکستری
grayly بطور خاکستری
grayness خاکستری بودن
grey cast iron چدن خاکستری
krimmer پوست گوسفند خاکستری
hoary سفید مایل به خاکستری
grizzling نالیدن خاکستری کردن
grizzling خرس خاکستری امریکا
ashen دارای رنگ خاکستری
gray-white رنگ سفید-خاکستری
grizzle خرس خاکستری امریکا
grizzles نالیدن خاکستری کردن
grizzle نالیدن خاکستری کردن
grizzles خرس خاکستری امریکا
dark grey رنگ خاکستری تیره
isabella زرد مایل به خاکستری
isabel زرد مایل به خاکستری
high test grey iron چدن خاکستری پرارزش
grege اردهای مایل به خاکستری
grey iron foundry ریخته گری خاکستری
grey iron scrap قراضه اهن خاکستری
image contrast درجه خاکستری تصویر
griseous خاکستری مایل به ابی
Euro- کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
taupe رنگ خاکستری مایل به قهوهای
iron grey رنگ خاکستری وسیاه اهن
iron-grey رنگ خاکستری وسیاه اهن
slate <adj.> <noun> رنگی میان آبی و خاکستری
teal blue رنگ ابی مایل به خاکستری
slate blue رنگ ابی مایل به خاکستری
podzolization تشکیل خاک خاکستری یا سفید
lyard دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
lyart دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
iron gray رنگ خاکستری وسیاه اهن
euro کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
hoar سفید مایل به خاکستری موسفید
grizzled خاکستری رنگ دارای موهای سفید
olive gray رنگ سبز مایل بزرد خاکستری
monochrome در یک رنگ با سایههای خاکستری و سیاه و سفید
sallow رنگ خاکستری مایل به زرد وسبز
gynandromorph جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
gull مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
gulls مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
towhead کسیکه موهای مایل به سفیدیا خاکستری دارد
beige رنگ قهوهای روشن مایل بزرد و خاکستری
grisaille نقاشی برجسته نماروی شیشه برنگ خاکستری
beryllium فلز بریلیوم بعلامت Beبرنگ خاکستری فولادی
grivet نوعی میمون خاکستری مایل به ابی افریقای جنوبی
oogamete سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
grey scale سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
karakul کاراکول [نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
grey matter بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
aliasing روش کاهش اثر لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها. 2-
anti- روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
cirro status ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
composite video واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند
blae ابی متمایل به سیاه خاکستری ابی رنگ
Rudbar شهر رودبار [این شهر در استان قزوین به بافت فرش در اندازه های مختلف و استفاد از پود سفید یا خاکستری یا صورتی شناخته شده است.]
catch for door bolt ماده
articles ماده
nany بز ماده
nanny goats بز ماده
article ماده
anti matter ضد ماده
foamed meterid ماده کف
bitched سگ ماده
bitches سگ ماده
bitching سگ ماده
stuffless بی ماده
monoclinous نر و ماده
agent ماده
agents ماده
bitch سگ ماده
nanny goat بز ماده
antimatter ضد ماده
stuff ماده
mattered ماده
mattering ماده
matters ماده
stuffed ماده
stuffs ماده
substances ماده
matter ماده
substance ماده
stipulation ماده
abscesses ماده
items ماده
material ماده
clause ماده
clauses ماده
provision ماده
abscess ماده
item ماده
metals ماده
metal ماده
female ماده
materials ماده
solvate ماده محلول
symmetry substance ماده متقارن
chlorophyl ماده سبزگیاهی
surplus material ماده اضافی
subsistance ماده اصلی
chemical agent ماده شیمیایی
break clause ماده نقض
bull whale نهنگ ماده
stainer ماده رنگرزی
casein ماده پنیری
basophile ماده قلیادوست
chronogram ماده تاریخ
single clause bill ماده واحده
dye stuff ماده رنگی
sexed بطورمشخص نر یا ماده
disinfector ماده ضدعفونی
developer agent ماده فهور
deglutinate ماده لزج
she wolf گرگ ماده
she wolf ماده گرگ
cow calf گوساله ماده
corrodent ماده اکاله
antimatter پاد ماده
consumable ماده مصرفی
conservation of matter بقای ماده
coloring substance ماده رنگ
coloring matter ماده رنگ
she deer گوزن ماده
materials ماده کار
smoke agent ماده دودانگیز
continuation clause ماده تداوم
basophil ماده قلیادوست
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com