Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
sow
ماده خوک جوان
sowed
ماده خوک جوان
sows
ماده خوک جوان
Other Matches
younker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
yonker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
princox
جوان ژیگولو جوان جلف
princock
جوان ژیگولو جوان جلف
thermite
ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset
ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
photoresist
ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
materialism
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
gunk
ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
female connector
دوشاخه ماده متصل کننده ماده
dopes
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
coolant
ماده سرماساز ماده خنک کننده
dope
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
coolants
ماده سرماساز ماده خنک کننده
fuel
ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment
ماده رنگی ماده ملونه
fuels
ماده انرژی زا ماده کارساز
pigments
ماده رنگی ماده ملونه
fuelling
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled
ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled
ماده انرژی زا ماده کارساز
lass
زن جوان
yoth
جوان
fry
جوان
juvenescent
نو جوان
adolescents
جوان
beardless
جوان
adolescent
جوان
callant
جوان
young persons
جوان
callan
جوان
fries
جوان
youths
جوان
dell
زن جوان
young
جوان
younger
جوان
dells
زن جوان
lasses
زن جوان
frying
جوان
moll
زن جوان
molls
زن جوان
youth
جوان
snot
جوان گستاخ
beau
جوان شیک
juvenescent
تازه جوان
boyo
پسربچه جوان
punks
جوان ولگرد
playboys
جوان عیاش
swain
جوان روستایی
punk
جوان ولگرد
playboy
جوان عیاش
playboy
جوان دخترباز
juvenescent
جوان شونده
playboys
جوان دخترباز
to die young
جوان مردن
puss
دخترک زن جوان
young population
جمعیت جوان
young smith
اسمیت جوان
gigolos
جوان جلف
gigolo
جوان جلف
rejuvenation
جوان سازی
peachick
جوان خودفروش
yong lion
شیر جوان
nag
اسب جوان
nagged
اسب جوان
nags
اسب جوان
youngish
جوان وار
lionet
شیر جوان
youngish
نسبتا جوان
trull
دختر جوان
young and old
پیر و جوان
ephebophilia
جوان خواهی
insenescible
همیشه جوان
youthful
جوان باطراوت
immature soil
خاک جوان
floozy
زن جوان بوالهوس
cora
[سر ستونی در شکل زن جوان]
fillies
دختر شوخ و جوان
hooligan
جوان اوباش صفت
youth
شباب شخص جوان
filly
دختر شوخ و جوان
youths
شباب شخص جوان
hooligans
جوان اوباش صفت
agerasia
پیر جوان نما
juvenescence
حالت جوان شدن
rejuveoize
دوباره جوان کردن
rejuvenesce
دوباره جوان شدن
[be]
no chicken
دیگر جوان نبودن
rejuvenation
دوباره جوان سازی
rejuvenate
دوباره جوان کردن
rejuvenated
دوباره جوان کردن
yoth
شخص جوان جوانمرد
to wear one's years well
خوب ماندن جوان
rejuvenates
دوباره جوان کردن
rejuvenating
دوباره جوان کردن
rejuveoize
دوباره جوان شدن
young turk
افسر جوان افراطی
skipjack
جوان ژیگولووخود نما
gynandromorph
جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
sweetbread
تیموس حیوانات جوان دنبلان
junker
جوان نجیب زاده المانی
chaperones
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperone
همراه دختران جوان رفتن
You are 5 years younger than me.
شما ۵ سال جوان تر از من هستید.
maids
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
chaperone
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperons
همراه دختران جوان رفتن
macaroni
ماکارونی جوان خارج رفته
chaperones
همراه دختران جوان رفتن
chaperons
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
maid
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
kitties
دختر جوان زن سبک و جلف
chaperon
همراه دختران جوان رفتن
narcissus
جوان رعنایی که عاشق تصویرخودشد
cocotte
زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
She doesnt like that young man.
از آن جوان خوشش نمی آید
sylphid
زن جوان وزیبا وباریک اندام
yuppies
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
yuppie
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
gill flirt
زن جوان سبک وهرزه دخترول
chaperon
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
spring chicken
<idiom>
شخص جوان (بصورت منفی)
He is not young anymore.
او
[مرد]
دیگر جوان ن
[یست]
.
kitty
دختر جوان زن سبک و جلف
johnny
جوان ژیگولو و خوشگذران پاسبان
adonic
جوان زیبایی که معشوق ونوس بود
an unlicked cub
جوان زمخت- ادم نتراشیده ونخراشیده
chaperone
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
YWCA
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
YWCAs
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
fuzz
ریش تازه جوان کرکی شدن
You cannot put old heads on young shoulders .
<proverb>
سر پیر نتوان بر شانه جوان بگذاشت .
greensick
مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
oaks
مسابقه مادیانهای اصیل جوان در انگلستان
hidden momentum of population growth
به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
chaperons
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperon
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
have an old head on young shoulders
<idiom>
جوان ولی عقل بزرگترها را داشتن
chaperones
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
oogamete
سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
adonis
جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
interplant
کاشتن درختهای جوان بین درختان دیگر
hope chest
جعبهای که زن جوان جهیزیه والبسه خود را در ان میگذارد
duenna
زن سالمندی که مراقب دختران وزنان جوان است
passanger
شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
reformatory schools
کانون اصلاح وتربیت مدارس تهذیب مجرمین جوان
jugend stil
[ترجمه تحت الفظی سبک جوان در هنر نوی آلمان]
governesses
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
governess
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
finishing schools
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing school
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
probation
کاراموزی به سر بردن محکومین جوان در مراکز اموزش مخصوص کانون اصلاح و تربیت
sugar daddy
<idiom>
پیرمردی که پولدار است به خانمهای جوان درقبال مصاحبت پول پرداخت میکند
pullets
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
pullet
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
abscess
ماده
stuff
ماده
nanny goat
بز ماده
nany
بز ماده
nanny goats
بز ماده
stuffed
ماده
matter
ماده
stuffs
ماده
agents
ماده
bitch
سگ ماده
bitched
سگ ماده
bitches
سگ ماده
agent
ماده
bitching
سگ ماده
mattered
ماده
stuffless
بی ماده
substance
ماده
substances
ماده
article
ماده
articles
ماده
antimatter
ضد ماده
mattering
ماده
foamed meterid
ماده کف
matters
ماده
monoclinous
نر و ماده
clauses
ماده
materials
ماده
anti matter
ضد ماده
female
ماده
stipulation
ماده
metals
ماده
abscesses
ماده
clause
ماده
catch for door bolt
ماده
metal
ماده
item
ماده
items
ماده
material
ماده
provision
ماده
abrasive
ماده سایا
abrasive
ماده ساینده
antiset
ماده ضد ته نشین
bull whale
نهنگ ماده
substances
ماده اصلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com