Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
biologic
ماده دارویی وحیاتی
Other Matches
chemical
ماده شیمیایی دارویی
chemicals
ماده شیمیایی دارویی
heartlands
منطقه مرکزی وحیاتی
heartland
منطقه مرکزی وحیاتی
defense emergency
مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
gestalt
تشکیل و ترکیب چندعامل یاپدیده فیزیکی وحیاتی وروانشناسی برای انجام کارواحدو دست داده جزئی از کل شوند
pharmacological
دارویی
medicamental
دارویی
officinal
دارویی
medicinal
دارویی
medic
دارویی طبیب
drug addiction
اعتیاد دارویی
drug dependency
وابستگی دارویی
phamaceutical chemistry
شیمی دارویی
chemotherapy
درمان دارویی
medicate
دارویی کردن
medics
مواد دارویی
thermite
ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset
ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
materialism
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
photoresist
ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
medicals
مواد دارویی و پزشکی
pharmaceutical
دارویی وابسته به داروسازی
haematic
دارویی که درخون موثراست
pharmaceuticals
دارویی وابسته به داروسازی
pharmaceutic
دارویی وابسته به داروسازی
nepenthes
دارویی که غم را از بین میبرد
sirup
محلول غلیظ قندی دارویی
nervine
دارویی که پی ها را ارام سازدیا نیرودهد
dispensatory
کتاب ترکیبات دارویی داروخانه
syrup
محلول غلیظ قندی دارویی
syrups
محلول غلیظ قندی دارویی
acetum
استخراج عصاره ازگیاهان دارویی
physic garden
باغ گیاهان طبی یا دارویی
pastilles
قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
palliative
مسکن دارویی که موقتاناخوشی ای راسبک سازد
palliatives
مسکن دارویی که موقتاناخوشی ای راسبک سازد
pastille
قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
haematogen
دارویی که برای چاره کم خونی میدهند
pastile
قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
pastil
قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
dope
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
dopes
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
coolant
ماده سرماساز ماده خنک کننده
coolants
ماده سرماساز ماده خنک کننده
gunk
ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
female connector
دوشاخه ماده متصل کننده ماده
orthopaedy
معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
hemostat
اسباب یا دارویی برای بند اوردن خونریزی
pigments
ماده رنگی ماده ملونه
pigment
ماده رنگی ماده ملونه
fuel
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuels
ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled
ماده انرژی زا ماده کارساز
ipomoea
حنس نیلوفر پیچ که برخی گیاهان دارویی نیز همچون جلب و جزو ان هستند
LSD
لیسرجیک اسید دی اتیل آمید
[دارویی توهم زا که در برخی باعث بروز حال عرفانی میشود]
gynandromorph
جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
nostrum
دارویی که علاج هر درد باشد علاج هر چیز
oogamete
سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
stuff
ماده
stuffed
ماده
abscesses
ماده
stuffless
بی ماده
abscess
ماده
bitched
سگ ماده
provision
ماده
stipulation
ماده
clauses
ماده
bitch
سگ ماده
bitches
سگ ماده
bitching
سگ ماده
clause
ماده
agent
ماده
articles
ماده
agents
ماده
article
ماده
stuffs
ماده
monoclinous
نر و ماده
matter
ماده
substances
ماده
antimatter
ضد ماده
nanny goat
بز ماده
nanny goats
بز ماده
nany
بز ماده
foamed meterid
ماده کف
anti matter
ضد ماده
catch for door bolt
ماده
substance
ماده
mattered
ماده
mattering
ماده
matters
ماده
materials
ماده
metal
ماده
metals
ماده
material
ماده
female
ماده
item
ماده
items
ماده
dopes
ماده مخدر
septic
ماده عفونی
goose
ماده غاز
antimatter
پاد ماده
lignin
ماده چوب
ogress
ماده غول
substances
ماده اصلی
mulch
ماده شیمیایی
n type material
ماده نوع "ان "N
doe
گوزن ماده
mattery
ماده مانند
malkin
ماده دیو
malkin
ماده شیطان
lyddite
ماده لیدیت
leopardess
ماده پلنگ
constituent
ماده متشکله
constituents
ماده متشکله
keratine
ماده شاخی
demolitions
ماده منفجره
demolition
ماده منفجره
mineral material
ماده کانی
doe
خرگوش ماده
precursor
پیش ماده
mucin
ماده بزاقی
precursors
پیش ماده
dope
ماده مخدر
molded plastics
ماده پرسی
mineral material
ماده معدنی
roe
گوزن ماده
vixen
روباه ماده
mulches
ماده شیمیایی
substance
ماده اصلی
picritol
ماده پیکریتول
pigment dye
ماده رنگی
psychoactive agent
ماده روانگردان
nutrients
ماده مغذی
nutrient
ماده مغذی
wads
ماده پرکننده
female
جنس ماده
jelly
ماده لزج
jellies
ماده لزج
pyrogen
ماده تب اور
mineral
ماده معدنی
additives
ماده افزودنی
additive
ماده افزودنی
red lead
ماده ضدزنگ
peahen
طاووس ماده
peahens
طاووس ماده
slurry
ماده ابکی
abrasives
ماده سایا
abrasives
ماده ساینده
abrasive
ماده سایا
abrasive
ماده ساینده
materials
ماده کار
material
ماده کار
oxime
ماده اوکسیم
parasiticide
ماده انگل کش
pea ken
طاوس ماده
wad
ماده پرکننده
fillers
ماده پرکننده
fillers
ماده پر کننده
filler
ماده پرکننده
filler
ماده پر کننده
reeve
یلوه ماده
chronogram
ماده تاریخ
gynandrous
نر و ماده دو جنسی
corrodent
ماده اکاله
compounds
ماده مرکب
cow calf
گوساله ماده
guinea hen
بوقلمون ماده
grimalkin
گربه ماده
materialism
ماده گرایی
deglutinate
ماده لزج
gynophore
ماده بر برچه بر
continuation clause
ماده تداوم
binders
ماده چسباننده
coloring agent
ماده رنگ
coloring matter
ماده رنگ
coloring substance
ماده رنگ
compound
ماده مرکب
compounded
ماده مرکب
conservation of matter
بقای ماده
consumable
ماده مصرفی
gray matter
ماده خاکستری
developer agent
ماده فهور
disinfector
ماده ضدعفونی
ferroelectric material
ماده فروالکتریک
female f.
قوش ماده
exereta substance
ماده پس داده
explosive d.
ماده منفجره دی
paragraph
فقره ماده
female connector
اتصال ماده
fecula
ماده نشاستهای
fluoresent matter
ماده فلوئورسان
fluxing agent
ماده گدازاور
plastic
ماده پلاستیکی
flux
ماده گدازاور
paragraphs
فقره ماده
food dtufe stuff
ماده غذایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com