English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
the colouring p of a substance ماده رنگ دهنده جسمی
Other Matches
allotrope جسمی که مستعدتبدیل بچند صورت یا ماده باشد
stabilisers ماده ثبات دهنده شیمیایی
stabilizer ماده ثبات دهنده شیمیایی
abstergent شستشو دهنده ماده پاک کننده
impurity جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
thermite ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
materialism فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
photoresist ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
carnal جسمی
corporal جسمی
somatic جسمی
substantial جسمی
bodily pain جسمی
corporeal جسمی
corporals جسمی
physical psychological جسمی- روانی
superphysical ابر جسمی
so matic طبیعی جسمی
material کلی جسمی
materials کلی جسمی
physically handicapped معلول جسمی
trimmer زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
corporeity خاصیت جسمی یامادی
female connector دوشاخه ماده متصل کننده ماده
dopes معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
coolants ماده سرماساز ماده خنک کننده
dope معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
coolant ماده سرماساز ماده خنک کننده
gunk ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
somatotypic نوع جسم ساختمان جسمی
transubstantiation تبدیل جسمی بجسم دیگر
whaleback هر جسمی شبیه پشت بالن
embolic مربوط به انسداد رگ بوسیله جسمی
somatotype نوع جسم ساختمان جسمی
heredity رسیدن خصوصیات جسمی وروحی بارث
electrolysis تجزیه جسمی بوسیله جریان برق
gyrostat التی که جنبش وضعی جسمی رانشان میدهد
hemihydrate هیدرات جسمی که دارای نیم ملکول اب است
dispersoid پخش کامل ذرات جسمی درجسم دیگر
radio activity خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
declination فاصله زاویهای تا جسمی روی کره سماوی
radioactivity خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون میدهد
fuelled ماده انرژی زا ماده کارساز
fuels ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment ماده رنگی ماده ملونه
pigments ماده رنگی ماده ملونه
penance تحمل عذاب جسمی برای بخشوده شدن گناه
tag جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
tags جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
catalysis اثر مجاورت جسمی دریک فعل وانفعال شیمیایی
emulsioning تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioned تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsions تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsion تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
luminescence پدیده نورافشانی جسمی پس ازقرار گرفتن درمعرض تابش اشعه
extender توسعه دهنده ادامه دهنده
catalyst تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibiter نمایش دهنده ارائه دهنده
bailer امانت دهنده کفیل دهنده
catalysts تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibitor نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitors نمایش دهنده ارائه دهنده
conglutinative التیام دهنده جوش دهنده
bailor امانت دهنده کفیل دهنده
metamer جسمی که در ترکیب و سنگینی با جسم دیگر برابرولی درخواص شیمیایی است
variable incidence جسمی که بصورت لولایی نصب شده بطوریکه زاویه برخورد ان تغییر میکند
antimatter جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
jet propulsion جهش و کشش جسمی بطرف جلو در اثر خروج مایع جهندهای در جهت عقب
acetolysis تجزیهء جسمی در اثراضافه شدن جوهر سرکه حالت استیله و هیدرولیز پیداکردن در ان واحد
variable pitch جسمی که بصورت لولایی به ملخ نصب شده که در ان زاویه برخورد گام نامیده میشود
polymers جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
polymer جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
gynandromorph جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
bow wave موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
oogamete سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
isomerous جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
isomer جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
nucleole جسمی که در درون هسته یاخته ها یافت میشود هسته هسته
flying status وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
indicator نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
altitude azimuth عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
substances ماده
female ماده
stuffless بی ماده
foamed meterid ماده کف
provision ماده
materials ماده
substance ماده
metal ماده
metals ماده
stipulation ماده
clause ماده
mattered ماده
clauses ماده
matter ماده
matters ماده
antimatter ضد ماده
nanny goat بز ماده
nanny goats بز ماده
nany بز ماده
abscess ماده
abscesses ماده
mattering ماده
stuffs ماده
agents ماده
article ماده
stuffed ماده
articles ماده
agent ماده
monoclinous نر و ماده
catch for door bolt ماده
bitch سگ ماده
stuff ماده
bitches سگ ماده
anti matter ضد ماده
bitching سگ ماده
bitched سگ ماده
item ماده
items ماده
material ماده
mattery ماده مانند
stocked ماده اولیه
lubricant ماده روغنی
she deer گوزن ماده
malkin ماده دیو
lubricants ماده روغنی
mineral material ماده معدنی
she wolf گرگ ماده
mineral material ماده کانی
insulating material ماده عایق
molded plastics ماده پرسی
clause ماده قانون
ogress ماده غول
plastic ماده پلاستیکی
immaterialist منکر ماده
insoluble ماده حل نشدنی
n type material ماده نوع "ان "N
stuff ماده اولیه
mucin ماده بزاقی
inoculant ماده تلقیحی
inspection clause ماده نظارت
insulant ماده عایق
sexed بطورمشخص نر یا ماده
malkin ماده شیطان
lyddite ماده لیدیت
stock ماده اولیه
heifers ماده گوساله
heifers گوساله ماده
smoke agent ماده دودانگیز
leopardess ماده پلنگ
preservative ماده جلوگیری
preservatives ماده جلوگیری
stuffed ماده اولیه
isomorph ماده یک شکل
single clause bill ماده واحده
pigments ماده رنگی
isotrope ماده همسانگرد
ovum یاخته ماده
heifer گوساله ماده
pigment ماده رنگی
lignin ماده چوب
she wolf ماده گرگ
stuffs ماده اولیه
abrasive ماده سایا
article ماده بند
tigresses ماده پلنگ
tigress ماده پلنگ
hyades اشتران ماده
keratin ماده شاخی
article ماده قانون
articles ماده بند
articles ماده قانون
keratine ماده شاخی
isotropic material ماده همسانگرد
heifer ماده گوساله
mineral ماده معدنی
fly dope ماده ضد مگس
fluxing agent ماده گدازاور
fluoresent matter ماده فلوئورسان
ferroelectric material ماده فروالکتریک
additive ماده افزودنی
red lead ماده ضدزنگ
female plug دو شاخه ماده
female f. قوش ماده
reeve یلوه ماده
gynandrous نر و ماده دو جنسی
gynophore ماده بر برچه بر
refractory material ماده دیرگداز
refractory material ماده نسوز
refrigerant ماده سردکننده
hind گوزن ماده
additives ماده افزودنی
cow ماده گاو
cowed ماده گاو
cowing ماده گاو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com