English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English Persian
macronutrient ماده شیمیایی که برای رشد ونمو و تغذیه گیاه لازم است
Other Matches
mag ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست
mags ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست
slow pill ماده شیمیایی که بطورغیرمجاز به اسب برای کندکردن سرعتش تزریق میشود
photoresist ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
hydroponics رشد ونمو گیاهان درابهای مغذی برای تقویت ان
log wood درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
half life period مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
dope معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
dopes معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
positioned مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
position مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
chemical agent ماده شیمیایی
mulches ماده شیمیایی
mulch ماده شیمیایی
oxides ماده شیمیایی از اکسیژن
oxide ماده شیمیایی از اکسیژن
chemical ماده شیمیایی دارویی
chemicals ماده شیمیایی دارویی
oxime ماده ضد اثرعامل عصبی شیمیایی
flavone ماده شیمیایی بیرنگ ومتبلور
stabilisers ماده ثبات دهنده شیمیایی
stabilizer ماده ثبات دهنده شیمیایی
tartan ماده شیمیایی مورد استفاده در پیست
doping افزودن ماده شیمیایی خاص به یک قطعه
doped قطعهای که به آن ماده شیمیایی خاصی اضافه شده است
self execuiting دارای ماده لازم الاجرا
d , top concept تدابیر لازم برای رساندن سطح اماد سکو به سطح لازم در جبهه
resisted ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resisting ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resist ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resists ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
podophyllin ماده صمغی وتلخ ومسهلی مستخرجه از ریشه مهر گیاه
cold thrust ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold test ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
turnaround time زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
sensitivities کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است
sensitivity کمترین توان سیگنال درییافتی که برای گیرنده برای تشخیص سیگنال لازم است
switch یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
switched یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
switches یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
dye-stuff ماده رنگی در رنگرزی الیاف [این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
second best theory نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
bleaching materiel پودر شستشو برای رفع الودگی عوامل شیمیایی
raptatorial لازم برای شکار
raptatory لازم برای شکار
hydration water اب لازم برای ابش
to paynize wood چوب را با محلول ویژه شیمیایی اندون برای اینکه زودنپوسد
danc solution نوعی محلول شیمیایی برای رفع الودگی عوامل تاول زا
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
magic number امتیاز لازم برای قهرمانی
climate for growth شرایط لازم برای رشد
draw weight نیروی لازم برای کشیدن زه
quorum اکثریت لازم برای مذاکرات
mantling مواد لازم برای پوشش
spray attack پخش مواد شیمیایی وبیولوژیکی از راه هوا برای تولید تلفات
troop space جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
operates کل زمان لازم برای انجام یک کار
check out time زمان لازم برای ازمایش یک وسیله
check out time زمان لازم برای تخلیه محل
operated کل زمان لازم برای انجام یک کار
light is necessary to life روشنایی برای زندگی لازم است
product ول مواد لازم برای تولید یک محصول
operate کل زمان لازم برای انجام یک کار
products ول مواد لازم برای تولید یک محصول
barrier material مواد لازم برای ساختن موانع
access time زمان لازم برای پاسخگویی کامپیوتر
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
garden galss مردنگی برای پوشاندن گیاه
housekeeping امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری
ineligibly بدون داشتن شرایط لازم برای انتخاب
compacts فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
aircraft mission equipment وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
storage فضای لازم برای ذخیره سازی داده
compacting فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
compacted فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
proceed time زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
compact فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
aircraft role equipment تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
developments زمان لازم برای توسعه محصول جدید
canonical time unit زمان لازم برای طی مسافتی معادل یک رادیان
quorum حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
engineered performance زمان لازم برای اتمام یک واحد از کار
adds زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
development زمان لازم برای توسعه محصول جدید
radar mile زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
adding زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
add زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
herbescent اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
refire time زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
limen کمترین تحریک عصبی که برای ایجاداحساس لازم است
compacts کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
cure time زمان لازم برای جامد شدن کامل رزین
meanest متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
mean متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meaner متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
compacted کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
compact کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
compacting کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
entrance head بار لازم برای ایجاد جریان ازیک لوله
footprints شکل و سطح لازم برای قطعهای از تجهیزات جای کامپیوتر
execute رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
executes رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
executing رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
gibberish اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
externals سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
half thickness ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده
shook : مجموع تختههای لازم برای ساختن بشکه وچلیک وامثال ان
executed رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
external سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
footprint شکل و سطح لازم برای قطعهای از تجهیزات جای کامپیوتر
disorderly close down آسیبی در سیستم که اخطار لازم برای قط ع طبیعی نداده است
dystrohpy تغذیه معیوب یاناقص نقص تغذیه
carried زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
sizes محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
size محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
pit board تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
warm-ups روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
orbital injection دادن سرعت لازم برای چرخش دور یک مدار به سفینه فضایی
decompression table جدول نشاندهنده زمان و محل لازم برای صعود ارام غواص
cycles تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
warm-up روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
cycled تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
carry زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
cycle تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
carrying زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carries زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
worded زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
current asset cycle زمانی که برای تساوی حجم فروش با سرمایه جاری لازم است
multimedia CP که قط عات لازم برای اجرای نرم افزار چند رسانهای دارد
word زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
isolation مبدلی که برای جدا کردن قط عات از اتصال مستقیم با منبع تغذیه الکتریسیته اصلی به کار می رود
fetched رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
fetches رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
allocations فرآیندی که در آن سیستم عامل برای برنامه کاربردی حافظه لازم را فراهم میکند
articled کسیکهاستخدام شده و مشغول فراگیری دانش لازم برای کار خود میباشد
fetch رویدادهای لازم برای بازیابی , کد گشایی و اجرای دستور ذخیره شده در حافظه
allocation فرآیندی که در آن سیستم عامل برای برنامه کاربردی حافظه لازم را فراهم میکند
mastered مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
foot pound مقدار نیروی لازم برای بلند کردن وزنه یک پوندی بارتفاع یک فوت.
masters مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
master مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
circularization تصحیح مدار ماهواره برای رسیدن یا نزدیک شدن ان به دایره کامل در ارتفاع لازم
conduction توانایی یک ماده برای هدایت جریان
Daphne گیاه دافنی [که از برگ های آن برای تهیه رنگ زرد استفاده می شود.]
chemical survey بررسی منطقه از نظر شیمیایی تجسس از نظر وجود عوامل شیمیایی
languages دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
kernels تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
jobs دستوراتی که مشخصات و منابع لازم برای یک کار که توسط کامپیوتر باید پردازش شود را دارد
jcl دستوری که مشخصات را شرح میدهد و نیز منابع لازم برای انجام کار توسط کامپیوتر
job دستوراتی که مشخصات و منابع لازم برای یک کار که توسط کامپیوتر باید پردازش شود را دارد
language دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
MCA تعداد قط عات الکترونیکی لازم برای مدیریت سیگنالهای زمانی و داده روی باس MCA
kernel تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
fly dope ماده اغشته به طعمه ماهیگیری برای شناورشدن
conductive مربوط به توانایی ماده برای هدایت جریان
Micro Channel Architecture تعداد قط عات الکترونیکی لازم برای مدیریت سیگنال زمان و داده روی باس گسترده MCA
stand off برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-off برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-offs برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
carriage control tape نواری که اطلاعات لازم برای کنترل تعویض سطر در یک چاپگر سطری روی ان پانچ شده است
uninterruptable power supply منبع تغذیه که میتواند یک منبع متناوب برای قطعه تولید کند حتی پس از یک خرابی اصلی
isomorph جانور یا گیاه ویاگروهی که مشابه گیاه یاگروه دیگری است
fast pill ماده محرک غیرمجاز برای افزایش سرعت اسب
media هر ماده فیزیکی که برای ذخیره داده به کار می رود
ear خوشه [بخشی از ساقه گیاه غلاتی] [گیاه شناسی]
gametophyte گیاه یا نژادی از گیاه که دارای عضو جنسی تناوبی
redundancy check تستی متکی بر انتقال بیت ها وکاراکترهایی که بیش ازحداقل تعداد لازم برای بیان خود پیام هستند
mttr متوسط زمانی که انتظار می رود برای تشخیص و تصحیح یک خطا در سیستم کامپیوتری لازم باشدRepair To Time ean
fumigant ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
additive ماده ای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به آن اضافه شود
capacitor وسیلهای از که فرفیت یک ماده برای ذخیره سازی داده استفاده میکند
strip لایه ماده مغناطیسی در سطح کارت پلاستیکی برای ضبط داده
core binder ماده چسبی که برای تقویت به ماسه ریخته گری اضافه میشود
rhubarb گیاه ریواس [از برگ های این گیاه در چین و هند جهت تهیه رنگ زرد لیمویی استفاده می شود.]
preventive justice قسمتی ازحقوق که به بررسی اقدامات مختلفی که برای جلوگیری ازارتکاب جرم از ناحیه تبهکاران احتمالی لازم است اختصاص دارد
text کاهش فضای لازم در متن انتخابی , استفاده از یک کد برای نمایش بیشتر از یک حرف و حذف فضا بین علامتهای نقل قول و...
texts کاهش فضای لازم در متن انتخابی , استفاده از یک کد برای نمایش بیشتر از یک حرف و حذف فضا بین علامتهای نقل قول و...
mission , oriented لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
toolbox جعبه حاوی قط عات لازم برای تعمیر , نگهداری و نصب قط عات
descentheight ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
access time زمان لازم برای یافتن فایل یا برنامه در حافظه اصلی یا حافظه جانبی
reserve factor نسبت استحکام واقعی یک سازه به کمترین استحکام لازم برای شرایط موردنظر
papers ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
papering ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
papered ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
paper ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
heads up در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد
shop supply وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
mobilization base حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
weight بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
friction feed تغذیه کاغذ توسط گیر دادن یک ورقه کاغذ میان دو غلطک تغذیه کاغذ تک
gallium arsenide ماده جدید برای ساختار قطعه که عملیات را سریع تر از قط عات سیلیکف انجام میدهد
lasers روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
medium هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
mediums هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
laser روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
combustion starter مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
propagation delay 1-زمان لازم برای فاهر شدن خروجی در دروازه منط قی پس از اعمال ورودی . 2-زمانی که بیت داده روی شبکه از مبدا به مقصد می رود
planar روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com