English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
ribbon ماده فلزی باریک و بلند
ribbons ماده فلزی باریک و بلند
Other Matches
tapes ماده بلند و باریک مسط ح
tape ماده بلند و باریک مسط ح
taped ماده بلند و باریک مسط ح
martensite ماده فلزی سخت وشکننده
BNC T piece connector فلزی به شکل ح T که کارت آداپتور را به انتهای دو بخش RG وصل میکند کابل Loaxial باریک در نصب شبکههای اینترنت به کار می رود
papered ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
paper ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
papering ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
papers ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
magnetic tape پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
magnetic tapes پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
tape پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
taped پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
tapes پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
electrostatic محفظه فلزی که با ماده حساس پوشیده شده است . و متصل به زمین است که آن را از واسط ها حفظ میکند
spoiler صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
laser وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
ball bearing چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearings چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
transitory shelter پناهگاه یا سنگر پیش ساخته فلزی سرپناه فلزی
swathes ردیف باریک راه باریک
swath ردیف باریک راه باریک
swathe ردیف باریک راه باریک
birdcages چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
birdcage چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
clackvalve دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
touted بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
tout بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touts بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
thermite ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
photoresist ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
materialism فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
BNC connector متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
dirndl نوعی دامن بلند با کمر بلند
gunk ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
dope معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
coolant ماده سرماساز ماده خنک کننده
coolants ماده سرماساز ماده خنک کننده
female connector دوشاخه ماده متصل کننده ماده
dopes معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
plates : روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plate : روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
pigments ماده رنگی ماده ملونه
fuelled ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment ماده رنگی ماده ملونه
fuels ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling ماده انرژی زا ماده کارساز
gynandromorph جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
monofilament الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
oogamete سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
shaggy ugs فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
bimetallic دو فلزی
metalloid فلزی
metal rule خط کش فلزی
metallic فلزی
cladding اب فلزی
monometallism یک فلزی
metal lath شبکه فلزی
protective plating حفاظ فلزی
bimetallic wire سیم دو فلزی
metallic bond پیوند فلزی
metallic circuit مدار فلزی
metal ornament پولک فلزی
minted money پول فلزی
metallizo فلزی کردن
tip staff عصای سر فلزی
strategic concentration by rail نشرمسکوکات فلزی
thimbles چشمی فلزی
shim لایی فلزی
clasp گره فلزی
metallic packing لایی فلزی
metal rod میله فلزی
metallic currency پول فلزی
metallic luster جلای فلزی
metallic filament افروزه فلزی
metallic electrode الکترود فلزی
thimble eye چشمی فلزی
hard ware فروف فلزی
metal ware ضرف فلزی
metallic packing پوشش فلزی
metallic conduction رسانش فلزی
clasped گره فلزی
pannikin فنجان فلزی
clasping گره فلزی
metallic soap صابون فلزی
bimetalism سیستم دو فلزی
metal spraying تزریق فلزی
clasps گره فلزی
metallic arc قوس فلزی
metallic paints رنگهای فلزی
gratling نرده فلزی
metal فلزی کردن
all metal type tube لامپ فلزی
metal type tube لامپ فلزی
elephant shelter پناهگاه فلزی
strap تسمه فلزی
straps تسمه فلزی
wire mesh شبکه فلزی
metal ware آلات فلزی
aneroid جوسنج فلزی
aneroid barometer جوسنج فلزی
cladding روکش فلزی
sheet piling سپر فلزی
marlinspike پاروی فلزی
carcase اسکلت فلزی
buckles تسمه فلزی
buckled تسمه فلزی
metals جسم فلزی
metals فلزی کردن
scaffold داربست فلزی
scaffolds داربست فلزی
locker کابینت فلزی
lockers کابینت فلزی
stave نوار فلزی
nonmetallic غیر فلزی
lapping head سمبه فلزی
non metallic غیر فلزی
buckle تسمه فلزی
ladder scaffold داربست فلزی
cable طناب فلزی
cabled طناب فلزی
metal lamp لامپ فلزی
galvanises اب فلزی دادن
galvanising اب فلزی دادن
thimble چشمی فلزی
metal جسم فلزی
galvanize اب فلزی دادن
galvanizes اب فلزی دادن
sheet ورق فلزی
sheets ورق فلزی
hollow ware ادوات فلزی
flitter پولک فلزی
cleat تسمه فلزی
metal industries صنایع فلزی
galvanised اب فلزی دادن
brummagem مسکوک فلزی
titanium عنصر فلزی
armature میله فلزی
ribbons نوار فلزی
truss bridge پل اسکلت فلزی
try square گونیای فلزی
ribbon نوار فلزی
metal coat روکش فلزی
fine drawn باریک
narrowed باریک
narrow باریک
tenderest باریک
tendered باریک
thready باریک
narrower باریک
tendering باریک
gracile باریک
narrowest باریک
trickly باریک
tender باریک
hairlike باریک
slice باریک
slices باریک
slender باریک
thinned باریک
angustate باریک
strait باریک
straits باریک
thin باریک
slat باریک
capillaries باریک
thinners باریک
slats باریک
capillary باریک
long nose دم باریک
thinnest باریک
narrow headed سر باریک
leptocephalic سر باریک
needle-nose pliers دم باریک
attenute باریک
thins باریک
reedy باریک
lathy باریک
fine spun باریک
tenuous باریک
reedier باریک
reediest باریک
mesh reinforcement ارماتور مشبک فلزی
bushing استر برنجی یا فلزی
ferrule بست فلزی زدن
surface plate تراز فلزی یا اهنی
galvanises ابکاری فلزی کردن
accessory shoe صفحه فلزی ضمائم
reinforced grillage ارماتور مشبک فلزی
metal cone tube لامپ مخروطی فلزی
galvanising ابکاری فلزی کردن
strategic concentration by rail سیستم پولی فلزی
building steel lathing اسکلت فلزی ساختمان
galvanised ابکاری فلزی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com