Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
three nitro toloen
ماده منفجره تی ان تی یا تری نیتروتولوئن باروت بی دود
Other Matches
explosive
ماده منفجره منفجره
demolitions
ماده منفجره
trinitrotoluen
ماده منفجره تی ان تی
demolition
ماده منفجره
explosive d.
ماده منفجره دی
high explosive
ماده منفجره
primer
ماده منفجره مقدم
bursting charge
دستگاه با ماده منفجره
primers
ماده منفجره مقدم
explosive charge
دستگاه با ماده منفجره
charge
دستگاه با ماده منفجره
binary explosive
ماده منفجره مرکب
high explosive
ماده منفجره شدید
ammonal
نوعی ماده منفجره شدید
trinitrotoluol
ماده منفجره تری نیتروتولوئول
melinite
ماده منفجره ملی نیت
low explosive
ماده منفجره کندسوختار خفیف
tetrytol
ماده منفجره تتریتول مخلوطی از تتریل و تی ان تی
explosive
قابل احتراق ماده محترقه یا منفجره
lyddite
ماده منفجره نیرومندی که قسمت اعظم ان مرکب از اسیدپیکریک میباشد
incorporating mill
کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
trinitrotoluen
تری نیتروتولوئن
TNT
مخفف کلمه تری نیتروتولوئن
thermite
ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset
ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
materialism
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
photoresist
ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
explosive charge
خرج منفجره
explosive ordnance
مواد منفجره
explosive ordnance
مهمات منفجره
demolition block
خرج منفجره
charge
خرج منفجره
charges
خرج منفجره
explosive scale
مدار منفجره
coolants
ماده سرماساز ماده خنک کننده
coolant
ماده سرماساز ماده خنک کننده
dope
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
female connector
دوشاخه ماده متصل کننده ماده
gunk
ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
dopes
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
fusions
ترکیب مواد منفجره
fusion
ترکیب مواد منفجره
high explosive
مواد منفجره قوی
fuse
فتیله مواد منفجره فیوز
Find demolition charges to
قوطی مواد منفجره همه منظوره
fused
فتیله مواد منفجره فیوز
capsules
لوله حاوی مواد منفجره
capsule
لوله حاوی مواد منفجره
destruction area
منطقه اثر تخریبی مواد منفجره
magazine area
محل نگهداری مواد منفجره یامهمات
all purpose canister
قوطی مواد منفجره همه منظوره
powders
باروت
powdering
باروت
powder
باروت
blasting powder
باروت
gun powder
باروت
powder momey
باروت بر
propellants
باروت
propellant
باروت
gunpowder
باروت
warheads
قسمتی از موشک که حاوی مواد منفجره میباشد
warhead
قسمتی از موشک که حاوی مواد منفجره میباشد
double base powder
باروت دومبنایی
double base powder
باروت دو حبهای
smokeless
باروت بی دود
cordite
باروت بیدود
single perforated
باروت یک سوراخه
e.c. powder
باروت مانوری
dual granulation
باروت دو حبهای
pouch
کیسه باروت
powder
گرد باروت
powders
باروت ارد
powder
باروت ارد
powders
گرد باروت
powdering
گرد باروت
pouches
کیسه باروت
powdering
باروت ارد
single base
باروت یک حبهای
grain
حبه باروت
pyropowder
باروت فشفشه
nitrocellulose
باروت بی دود
gas chamber
محفظه باروت
gas chambers
محفظه باروت
e.c. powder
باروت پرشعله
amorce
خرج باروت
nitro cotton
باروت پنبه
powder bag
کیسه باروت
guncotton
باروت پنبه
powder charge
خرج باروت
black powder
باروت سیاه
powder magazine
مخزن باروت
powder magazine
انبار باروت
powder flask
باروت دان
powder flask
دبه باروت
powder horn
دبه باروت
powder f.
دبه باروت
fuel
ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled
ماده انرژی زا ماده کارساز
pigments
ماده رنگی ماده ملونه
fuelling
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuels
ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment
ماده رنگی ماده ملونه
charged demolition
مواد منفجره خرج گذاری شده و اماده تخریب
sympathetic detonation
انفجاری که دراثر انفجار مواد منفجره دیگررخ میدهد
shelling
جعبه حاوی باروت
flash reducer
کم کننده شعله باروت
zone
کمربند حبه باروت
powder keg
چلیک یابشکه باروت
powder kegs
چلیک یابشکه باروت
powder mill
کارخانه باروت سازی
zones
کمربند حبه باروت
shell
جعبه حاوی باروت
propellant
باروت خرج پرتاب
propellants
باروت خرج پرتاب
hercules powder
باروت کان کنی
shells
جعبه حاوی باروت
Molotov cocktails
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
Molotov cocktail
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
ignitor
محفظه حامل باروت اشتعال
pyropowder
باروت مخصوص مواد ترقهای
gas operated
کار با فشار گاز باروت
flasks
دبه مخصوص باروت تفنگ
flask
دبه مخصوص باروت تفنگ
gas cumulative action
فشار کلی گاز باروت
pyroxilin
یکجور باروت پنبه که در الکل اب میشود
mealing table
صفحهای که باروت را روی ان نرم می کنند
neutral burning
سوزش دوطرفه حبههای باروت خرج
cellulose nitrate
ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درمواد منفجره دوپها وپلاستیکهای ساختمانی بکارمیرود
granulation
شکل و اندازه دانههای خرج نوع حبه باروت
gynandromorph
جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
oogamete
سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
torpex
نوعی مواد منفجره که ازمخلوط تی ان تی و سیکلونیت و پودر الومینیوم تشکیل میشود و معمولا در اژدرهای دریایی و مین و بمبهای زیرابی به کار می رود
cases
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
case
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
demolition block
مجموعه خرج منفجره قوطی خرج
igniting
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignites
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignite
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignited
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
slivers
دانههای خرج نیم سوخته بقایای باروت خرج
fireworker
متخصص اتش بازی متخصص مرمیات وموشکهای جنگی متخصص مواد منفجره و اتش زنه
powder train
مدار خرج مدار باروت
clause
ماده
stipulation
ماده
matters
ماده
mattering
ماده
catch for door bolt
ماده
clauses
ماده
agent
ماده
agents
ماده
substances
ماده
substance
ماده
article
ماده
bitch
سگ ماده
bitched
سگ ماده
bitches
سگ ماده
bitching
سگ ماده
antimatter
ضد ماده
material
ماده
items
ماده
item
ماده
nany
بز ماده
nanny goats
بز ماده
stuffs
ماده
nanny goat
بز ماده
stuffed
ماده
matter
ماده
anti matter
ضد ماده
foamed meterid
ماده کف
female
ماده
stuffless
بی ماده
metal
ماده
metals
ماده
articles
ماده
materials
ماده
abscesses
ماده
provision
ماده
monoclinous
نر و ماده
abscess
ماده
stuff
ماده
mattered
ماده
basophile
ماده قلیادوست
active material
ماده موثر
bituminous matter
ماده قیری
acceptor
ماده پذیرا
addition agent
ماده افزودنی
dyestuff
ماده رنگی
precursor
پیش ماده
dye stuff
ماده رنگی
corrodent
ماده اکاله
constituent
ماده متشکله
constituents
ماده متشکله
vixen
روباه ماده
vixens
روباه ماده
dopes
ماده مخدر
dope
ماده مخدر
precursors
پیش ماده
abhesive
ماده ضد چسبندگی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com