English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
gluten ماده چسبنده گندم
Other Matches
goo ماده چسبنده و لزج
cohesive material مواد چسبنده چسبنده
thermite ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
photoresist ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
materialism فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
inherent چسبنده
tenacious چسبنده
clinging چسبنده
glutinous چسبنده
sticktight چسبنده
tougher چسبنده
tough چسبنده
sticky چسبنده
agglutinative چسبنده
toughest چسبنده
sticking چسبنده
viscid چسبنده
gummier چسبنده
adhesive چسبنده
gummiest چسبنده
adhesives چسبنده
adnascent چسبنده
gooey چسبنده
gummy چسبنده
heavy مسیر پر از گل چسبنده
hot setting adhesive چسبنده گرم
stick-on چسبنده چسبناک
tenacious چسبنده سفت
tenaculum الت چسبنده
sticky charge خرج چسبنده
binding material مصالح چسبنده
adhesively بطور چسبنده
remora ماهی چسبنده
cohesive materials مواد چسبنده
coherent materials مواد چسبنده
bituminous binder چسبنده قیری
semiliquid مایع چسبنده
innate درونی چسبنده
heavier مسیر پر از گل چسبنده
heavies مسیر پر از گل چسبنده
adhesive wax موم چسبنده
adhesive force نیروی چسبنده
heaviest مسیر پر از گل چسبنده
female connector دوشاخه ماده متصل کننده ماده
coolant ماده سرماساز ماده خنک کننده
gunk ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
dope معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
dopes معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
coolants ماده سرماساز ماده خنک کننده
binder چسبان مواد چسبنده
gumbo گل چسبنده و زیاد در مسیراسبدوانی
binders چسبان مواد چسبنده
library paste نوعی خمیر چسبنده که ازنشاسته درست میکنند
corn flower گل گندم
centaurea گل گندم
cash crops گندم جو
wheat گندم
grain یک گندم
cornflowers گل گندم
cornflower گل گندم
fuels ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel ماده انرژی زا ماده کارساز
pigments ماده رنگی ماده ملونه
fueled ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment ماده رنگی ماده ملونه
pugs خاشاک گندم
wheaten وابسته به گندم
wheat bread نان گندم
tawny گندم گون
jointworm کرم گندم
bran پوست گندم
pug خاشاک گندم
moory گندم گون
wheatgerm گیاهک گندم
musteline گندم گون
tawniness گندم گونی
parched corn گندم بریان
parched corn گندم برشته
to winnow the grain گندم راباددادن
cornmeal ارد گندم
flails گندم کوب
wheaten برنگ گندم
grain field گندم زار
grain rust زنگ گندم
wheaten bread نان گندم
wholewheat گندم ناب
crapping گندم سیاه
french wheat گندم سیاه
saracen corn گندم سیاه
tawniest گندم گون
wheatgerm جنین گندم
wholewheat گندم خالص
sheaf دسته گندم
frit fly مگس گندم
tawnier گندم گون
wheat chaff کاه گندم
husker گندم پاک کن
corn weevil شپشه گندم
buck wheat گندم سیاه
crap گندم سیاه
crapped گندم سیاه
corn field گندم زار
flailed گندم کوب
corn chandler گندم فروش
flail گندم کوب
wheat rust زنگ گندم
flailing گندم کوب
wheatear سنبله گندم
buckwheat گندم سیاه
sheaf دسته یابافه گندم
ptisan گندم پوست کنده
bunt ناخوشی قارچی گندم
loose smut بیماری زنگ گندم
wheat stack خرمن کومه گندم
wheatgerm آرد مغز گندم
weevil سوسه شپشه گندم
weevils سوسه شپشه گندم
hessian fly حشره گندم خوار
groats گندم یاجوپوست کنده
the wheat was scanted گندم را کم کم بیرون دادند
marabout ادم سبزه یا گندم گون
polygonaceous وابسته به تیره گندم سیاه
rye گندم سیاه مرد کولی
whole wheat ساخته شده از گندم ساییده
marabou ادم سبزه یا گندم گون
wheat eel کرم کوچک انگل گندم و علوفه
basic crops محصولات کشاورزی اساسی مانند گندم
harvest mouse یکجورموش که درساقههای گندم لانه میکند
groat بلغور جو یا گندم یاجو پوست کنده
wheatworm کرم کوچک انگل گندم و علوفه
emmer نوعی گندم سرخ بنام شعیر ابلیس
sloe gin عرق گندم که دارای اب میوه گوجه باشد
breadstuff مواد نان مانند گندم و ارد و غیره
hard wheat گندم ماکارونی دارای مقدارگلوتن زیادی است
red reg چیزی که موجب خشم وبرانگیختگی گرد د یکجورزنگ در گندم
manchet قرص نام ساخته شده از گندم اعلی وخالص
wheat germ گیاهک گندم که هنگام اسیاب کردن جدا میشود
gynandromorph جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
oogamete سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
limpet mines مین ناو چسب مین چسبنده دریایی
swiple قسمتی از گندم کوب یاخرمن کوب که تاب خورده مستقیمابرگندم فرودمی اید
corn meal ارد گندم - ارد جودوسر
smutted whcat گندم سیاه یا زنگ سیاه
material ماده
bitch سگ ماده
bitched سگ ماده
bitches سگ ماده
bitching سگ ماده
items ماده
stuff ماده
matters ماده
stuffed ماده
item ماده
agents ماده
substances ماده
foamed meterid ماده کف
catch for door bolt ماده
article ماده
substance ماده
agent ماده
metals ماده
abscess ماده
abscesses ماده
anti matter ضد ماده
monoclinous نر و ماده
nanny goat بز ماده
mattered ماده
nanny goats بز ماده
articles ماده
nany بز ماده
stuffless بی ماده
provision ماده
metal ماده
matter ماده
antimatter ضد ماده
stipulation ماده
stuffs ماده
mattering ماده
materials ماده
female ماده
clause ماده
clauses ماده
grist گندم اسیابی جو اسیابی
precursors پیش ماده
precursor پیش ماده
dope ماده مخدر
basophile ماده قلیادوست
coloring substance ماده رنگ
continuation clause ماده تداوم
dopes ماده مخدر
coloring agent ماده رنگ
coloring matter ماده رنگ
consumable ماده مصرفی
conservation of matter بقای ماده
chronogram ماده تاریخ
chlorophyl ماده سبزگیاهی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com