English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
materialist ماده گرای
materialists ماده گرای
Other Matches
transit bearing گرای انتقالی گرای عبور کشتی یا هواپیما
thermite ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
materialism فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
photoresist ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
female connector دوشاخه ماده متصل کننده ماده
coolants ماده سرماساز ماده خنک کننده
gunk ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
dopes معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
coolant ماده سرماساز ماده خنک کننده
dope معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
fuelling ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment ماده رنگی ماده ملونه
fueled ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel ماده انرژی زا ماده کارساز
fuels ماده انرژی زا ماده کارساز
pigments ماده رنگی ماده ملونه
skeptic شک گرای
realistic راستین گرای
theocentric خدا گرای
solipsist نفس گرای
realistically تحقق گرای
realistic تحقق گرای
nationalist ملت گرای
unitarian توحید گرای
ultramodernist فرانو گرای
true azimuth گرای حقیقی
socialist جامعه گرای
incalescent گرما گرای
nationalists ملت گرای
theist یزدان گرای
back azimuth method گرای وارونه
feudal تیول گرای
socialists جامعه گرای
realistically راستین گرای
assumed azimuth گرای فرضی
doctrinaire ایین گرای
unitary توحید گرای
oxyphil اسید گرای
progressivist پیشرفت گرای
pragmatist مصلحت گرای
supremacist برتری گرای
pneumotropic ریه گرای
oxyphile اسید گرای
capitalists سرمایه گرای
centralist مرکز گرای
centralists مرکز گرای
egalitarian تساوی گرای
sectarian فرقه گرای
individualists فرد گرای
lipophilic چربی گرای
nudist برهنگی گرای
capitalist سرمایه گرای
magnetic azimuth گرای مغناطیسی
meliorist بهبود گرای
separatist جدا گرای
segregationist جدایی گرای
saprophytic پوده گرای
ruralist روستا گرای
relative bearing گرای نسبی
individualist فرد گرای
photophilic نور گرای
communalist اشتراکی گرای
militarists جنگ گرای
militarist جنگ گرای
extroverts برون گرای
structuralists ساخت گرای
realists راستین گرای
extrovert برون گرای
realist تحقق گرای
realist راستین گرای
realists تحقق گرای
compass direction گرای مغناطیسی
grid bearing گرای شبکه
grid azimuth گرای شبکه
equalitarian تساوی گرای
evolutionist فرگشت گرای
compass azimuth گرای مغناطیسی
dermotropic پوست گرای
impressionist برداشت گرای
heliotrope افتاب گرای
halophile ابشور گرای
escapist گریز گرای
escapists گریز گرای
impressionists برداشت گرای
structuralist ساخت گرای
supremacists برتری گرای
visionaries الهامی رویا گرای
reactionaries مخالفت گرای بی منطق
regionalistic منطقهای ناحیه گرای
visionary الهامی رویا گرای
regionalist منطقهای ناحیه گرای
reactionary مخالفت گرای بی منطق
hygrophyte گیاه رطوبت گرای
corrected azimuth گرای تصحیح شده
closing azimuth error اشتباه گرای بستن پیمایش
compass azimuth گرای قطب نمای کشتی
true azimuth سمت حقیقی گرای جغرافیایی
back azimuth method گرای معکوس در اخراج اشعه
azimuth گرای نجومی راس القدم
azimuth angle زاویه گرای نجومی هواپیما
imperialistic استعمار گرای بهره جویانه
traditionalist پیرو روایات وسنن سنت گرای
traditionalists پیرو روایات وسنن سنت گرای
conversion angle زاویه تبدیل گرای مسیر ناو
layihg azimuth گرای روانه کردن لوله توپ
quixotic ارمان گرای وابسته به دان کیشوت
militarists ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
gyroscope وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
gyroscopes وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
militarist ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
gynandromorph جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
introverts شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
ozone نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
introvert شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
oogamete سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
steers در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steer در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
pigeon در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeons در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
azimuth deviation اختلاف گرای نجومی اختلاف سمت هواپیما
foamed meterid ماده کف
agents ماده
clauses ماده
articles ماده
clause ماده
abscess ماده
provision ماده
bitched سگ ماده
monoclinous نر و ماده
article ماده
bitches سگ ماده
abscesses ماده
anti matter ضد ماده
catch for door bolt ماده
stipulation ماده
bitching سگ ماده
bitch سگ ماده
matter ماده
material ماده
items ماده
item ماده
nanny goat بز ماده
antimatter ضد ماده
substances ماده
matters ماده
mattering ماده
mattered ماده
substance ماده
agent ماده
stuff ماده
metals ماده
metal ماده
stuffed ماده
stuffless بی ماده
stuffs ماده
nany بز ماده
nanny goats بز ماده
female ماده
materials ماده
abrasives ماده سایا
coloring agent ماده رنگ
continuation clause ماده تداوم
consumable ماده مصرفی
conservation of matter بقای ماده
constituent ماده متشکله
anticorrosive paint ماده ضد زنگ
abiotic substance ماده بیجان
active material ماده موثر
addition agent ماده افزودنی
vixen روباه ماده
constituents ماده متشکله
aetna material ماده اتنا
dopes ماده مخدر
substance ماده اصلی
acceptor ماده پذیرا
vixens روباه ماده
antiset ماده ضد ته نشین
coloring substance ماده رنگ
chemical agent ماده شیمیایی
doe گوزن ماده
atropine ماده اتروپین
casein ماده پنیری
bull whale نهنگ ماده
bituminous matter ماده قیری
basophile ماده قلیادوست
antimatter پاد ماده
basophil ماده قلیادوست
doe خرگوش ماده
substances ماده اصلی
chlorophyl ماده سبزگیاهی
coloring matter ماده رنگ
abhesive ماده ضد چسبندگی
roe گوزن ماده
allelopathic substance ماده دورساز
dope ماده مخدر
precursors پیش ماده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com