Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 216 (3 milliseconds)
English
Persian
infera red
مادون قرمز
infrared
مادون قرمز
Search result with all words
detector
گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
detectors
گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
infra red link
سیستمی که به دو کامپیوتر یا یک کامپیوتر و یک چاپگر امکان رد و بدل کردن اطلاعات با استفاده از اشعه مادون قرمز میدهد تا داده را حمل کند
infrared
وابسته به اشعه مادون قرمز
infrared imagery
عکسبرداری مادون قرمز عکاسی با استفاده از اشعه مادون قرمز
infrared line scan
ردیابی خطی با اشعه مادون قرمز ردیابی مستقیم بامادون قرمز
infrared ray
اشعه مادون قرمز پرتو مادون قرمز پرتو فرو سرخ
infrared resolution
تجزیه و تحلیل و کاوش هدف با عکاسی مادون قرمز
infrared viewer
دوربین مادون قرمز
radiant exposure
وسیله عکسبرداری مادون قرمز یا انرژی حرارتی
sniper scope
دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
thermal crossover
تقابل حرارتی در عکاسی مادون قرمز
thermal imagery
عکاسی مادون قرمز
thermal imagery
عکاسی با اشعه حرارتی مادون قرمز
Other Matches
storm warning
پرچم قرمز با مرکز سیاه یا 2چراغ قرمز بعلامت باد شدید
carminic acid
اسید کارمینیک
[عامل اصلی رنگ قرمز حاصل از شیره کشی حشره دانه قرمز]
natural dyes
رنگینه های طبیعی
[که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
Turkaman rugs
فرش های ترکمن
[اینگونه فرش ها دارای طرح های ساده و هندسی شکل می باشند و غالبا زمینه قرمز یا قهوه ای ته قرمز با لبه ها و نوارهای سفید رنگ بافته می شوند.]
inferior
مادون
subordinative
مادون
puisne
مادون
subordinate
مادون
subordinated
مادون
subordinates
مادون
subordinating
مادون
inferiors
مادون
below
مادون
behindhand
مادون
subs
مادون
sub
مادون
subjacent
مادون
subjects
تحت مادون
infrahuman
مادون انسان
subsonic
مادون صوت
subnormal
مادون عادی
non fatal offences against the person
مادون نفس
subjected
تحت مادون
subhuman
مادون انسان
subservient
مادون سودمند
infrasonic
مادون صوت
infrasonics
مادون صوت
subjecting
تحت مادون
subject
تحت مادون
subaltern
افسر جزء مادون
subalterns
افسر جزء مادون
infrasonic wave
موج مادون صوت
ultraviolet
اشعه مادون بنفش
subnormality
مادون عادی بودن
subsonic flow
جریان مادون صوت
infrasonic frequency
فرکانس مادون صوت
infrasonic frequency range
ناحیه فرکانس مادون صوت
praetor
قاضی یاافسر مادون کنسول
subsonic
مادون سرعت سیر صوت
praetorian
وابسته به قدرت قضاوت مادون کنسولی رومی
upwash
حرکت هوا بطرف بالا درجلوی لبه حمله بال مادون صوت که منجر به تولید برامیگردد
aka
قرمز
bloodshot
قرمز
vermilion
قرمز
erythrean
قرمز
cramoisy
قرمز
red line
خط قرمز
coralline
قرمز
erythroid
قرمز
sanguineous
قرمز
gules
قرمز
vermillion
قرمز
red
<adj.>
قرمز
redhead
مو قرمز
vinaceous
قرمز
rubric
خط قرمز
ponceau
قرمز
reds
قرمز
rubrics
خط قرمز
redder
قرمز
vermeil
قرمز
laky a
قرمز
redheads
مو قرمز
reddest
قرمز
raddle
گل قرمز
cresol red
قرمز کرزول
nacarat
قرمز روشن
minium
اکسید قرمز
congo red
قرمز کنگو
minium
شنجرف قرمز
chlorophennol red
قرمز کلروفنول
murrey
قرمز ارغوانی
Cayenne
فلفل قرمز
rel pole
قطب قرمز
bright red
قرمز روشن
body brick
اجر قرمز
ripe lips
لبهای قرمز
rosily
برنگ قرمز
methyl red
قرمز متیل
redlining
خط قرمز کشیدن
red brick
اجر قرمز
gorcock
با قرقره قرمز
hot pepper
فلفل قرمز
red lead
سرب قرمز
red letter
با حروف قرمز
first class brick
اجر قرمز
red lips
لبهای قرمز
red nucleus
هسته قرمز
phenol red
قرمز فنول
oxide of copper
توتیای قرمز
encrimson
قرمز کردن
kidney bean
لوبیا قرمز
ladyfinger
فلفل قرمز
neutral red
قرمز خنثی
dressed inred
قرمز پوش
martagon
سوسن قرمز
red card
کارت قرمز
roucou
قرمز بویا
red light
چراغ قرمز
flushing
قرمز کردن
red pepper
فلفل قرمز
hot lines
تلفن قرمز
hot line
تلفن قرمز
ruddy
قرمز رنگ
redden
قرمز کردن
redden
قرمز شدن
reddened
قرمز کردن
reddened
قرمز شدن
reddening
قرمز کردن
reddening
قرمز شدن
reddens
قرمز کردن
reddens
قرمز شدن
flushes
قرمز کردن
flush
قرمز کردن
red peppers
فلفل قرمز
red lights
چراغ قرمز
Red chilli
فلفل قرمز
chilli pepper
فلفل قرمز
infra-red
زیر قرمز
caramel
مایل به قرمز
caramels
مایل به قرمز
scarlet
قرمز جگری
scarlet
قرمز لاکی
crimson
قرمز روناسی
gold fish
ماهی قرمز
goldfish
ماهی قرمز
kidney beans
لوبیا قرمز
elm
نارون قرمز
elms
نارون قرمز
angrier
قرمز شده
ruffous
قرمز کم رنگ
infrared
زیر قرمز
rubefacient
قرمز کننده
rufous
قرمز کم رنگ
staring red
قرمز زننده
crimson
قرمز سیر
rubious
قرمز یاقوتی
safflower carmine
قرمز کافیشه
ruby of arsenic
زرنیخ قرمز
infra red
زیر قرمز
rubescent
قرمز شونده
angry
قرمز شده
cochineal
قرمز دانه
cochineal
قرمز شراب کش
rubefaction
قرمز سازی
rubefy
قرمز کردن
angriest
قرمز شده
rubiginous
برنگ قرمز اجری
rudd
ماهی گول قرمز
rubricate
قرمز نشان دادن
ochreish
قرمز چون گل اخری
Indianred
<adj.>
<noun>
نوعی رنگ قرمز
rubricize
قرمز نشان دادن
roset
رنگ نفاشی قرمز
near infrared
زیر قرمز نزدیک
carmine
نوعی رنگ قرمز
redstart
بلبل دم قرمز اروپایی
spatalite
اکسید قرمز روی
to tinge with red
کمی قرمز کردن
pyrope
لعل قرمز سیر
purple red
قرمز مایل به ارغوانی
red oxide of zinc
اکسید قرمز روی
red shift
جابجایی به سوی قرمز
ultrared
انطرف اشعه قرمز
red zinc ore
اکسید قرمز روی
vermeil
لعل قرمز رنگ
zincite
اکسید قرمز روی
ruby zinc
اکسید قرمز روی
strawberry roan
اسب قرمز رنگ
pharaoh ant
مورچه قرمز کوچک
redshank
مرغ پا قرمز کرانه زی
red clause credit
اعتبار با ماده قرمز
carbuncled
مزین به یاقوت قرمز
bloodier
خون الود قرمز
magenta
یکجور رنگ قرمز
fireback
قرقاول پشت قرمز
bays
سرخ مایل به قرمز
baying
سرخ مایل به قرمز
sanguine
قرمز برنگ خون
bay
سرخ مایل به قرمز
hemolysis
تحلیل گویچههای قرمز
bloodiest
خون الود قرمز
claret
نوعی شراب قرمز
chianti
نوعی شراب قرمز
scarlet
قرمز مایل به زرد
rubicund
رنگ مایل به قرمز
red tape
نوار باریک قرمز
plover page
ابیای پشت قرمز
far infrared
زیر قرمز دور
farouche
یونجه گل قرمز کمرو
bloody
خون الود قرمز
sepia
رنگ قرمز قهوه ای
dunlin
ابیای پشت قرمز
light red
رنگ قرمز روشن
rubella
قرمز کننده پوست
kermes
قرمزدانه :کرم قرمز
auburn
قهوهای مایل به قرمز
clarets
نوعی شراب قرمز
infrared spectrum
طیف زیر قرمز
hot pepper
بوته فلفل قرمز
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com