English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
giant slalmon مارپیچ بزرگ
Other Matches
slalom مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slaloms مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
My grandparents are six feet under. <idiom> پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
fossil آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
big game صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
museum piece آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
grandparent پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparents پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandam مادر بزرگ ننه بزرگ
spiralled مارپیچ
spiral مارپیچ
spiry مارپیچ
spiraled مارپیچ
spiralling مارپیچ
spiraling مارپیچ
helix مارپیچ
gyroidal مارپیچ
hair pin bend مارپیچ
serpentiform مارپیچ
flexuose مارپیچ
wedel مارپیچ
pinwheel مارپیچ
spiriferous مارپیچ
spirals مارپیچ
twist drill مته مارپیچ
double helix مارپیچ دوگانه
caracole پله مارپیچ
snaked مارپیچ رفتن
snakes مارپیچ رفتن
snake مارپیچ رفتن
helical spring متر مارپیچ
hair pin bend مارپیچ کوهستان
mercury thread مارپیچ جیوهای
left hand helix مارپیچ به سمت چپ
newel spindle مارپیچ پله
inside thread مارپیچ داخلی
right handed helix مارپیچ راستگرد
screw auger مته مارپیچ
inflationary spiral مارپیچ تورمی
sinistrorsal helix مارپیچ چپ گرد
snake fence نرده مارپیچ
spiral drill مته مارپیچ
helix angle زاویه مارپیچ
spiral reinforcement فولادگذاری مارپیچ
spiral spring فنر مارپیچ
spiral stairs پلکان مارپیچ
spiral test ازمون مارپیچ
spirally بطور مارپیچ
left handed helix مارپیچ چپ گرد
labyrinth پلکان مارپیچ
worm مارپیچ کردن
labyrinths پلکان مارپیچ
dancer پله مارپیچ
caracol پله مارپیچ
wedelen مارپیچ زدن
wormed مارپیچ کردن
corkscrew staircase پلکان مارپیچ
worms مارپیچ کردن
balanced winder پله مارپیچ
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
spiral حلزونی فنر مارپیچ
spirals حلزونی بشکل مارپیچ
spiralled حلزونی بشکل مارپیچ
spiral بشکل مارپیچ دراوردن
spiral حلزونی بشکل مارپیچ
spiralling حلزونی فنر مارپیچ
spiraled حلزونی بشکل مارپیچ
spiraled بشکل مارپیچ دراوردن
spiralled حلزونی فنر مارپیچ
coil مارپیچ سیم پیچ
coiled مارپیچ سیم پیچ
spiraling بشکل مارپیچ دراوردن
spiraling حلزونی بشکل مارپیچ
coils مارپیچ سیم پیچ
spiraled حلزونی فنر مارپیچ
spiralling حلزونی بشکل مارپیچ
spiralling بشکل مارپیچ دراوردن
spirals حلزونی فنر مارپیچ
metal filament [رشته مارپیچ فلزی]
spiralled بشکل مارپیچ دراوردن
dogleg پله کان مارپیچ
serpentine شکل مارپیچ مارمانند
spiraling حلزونی فنر مارپیچ
spirality شکل مارپیچ یا حلزونی
spirochaeta هر نوع باکتری مارپیچ
box spring فنر مارپیچ تختخواب
spirochaete هر نوع باکتری مارپیچ
spirals بشکل مارپیچ دراوردن
spire ساقه باریک مارپیچ
newel تیرمیان پلکان مارپیچ
spirochete هر نوع باکتری مارپیچ
newel ستون پلکان مارپیچ
newels تیرمیان پلکان مارپیچ
newels ستون پلکان مارپیچ
spires ساقه باریک مارپیچ
helical binding دورپیچی مارپیچ وار
threads دنده دار کردن مارپیچ
thread دنده دار کردن مارپیچ
Hertfordshire spike [میل بالای مناره مارپیچ]
seelos دروازه بشکل اچ در مارپیچ کوچک
maze پیچ وخم پلکان مارپیچ
snail بشکل مارپیچ جلو رفتن
snails بشکل مارپیچ جلو رفتن
helicoid بشکل پوسته حلزون مارپیچ
fleche میل بالای مناره مارپیچ
aerial cartwheel مارپیچ همراه با پرش وچرخش
flexuous پیچ وخم دار مارپیچ
flexural پیچ وخم دار مارپیچ
mazes پیچ وخم پلکان مارپیچ
capacole چرخش بطرف چپ وراست پلکان مارپیچ
turbinate فرفرهای مانند مخروط وارونه مارپیچ
slalomist مسابقه دهنده اسکی روی اب مارپیچ
simple motion حرکت ساده در خط مستقیم یادایره یا مارپیچ
solenoid سیم پیچی بشکل استوانه برای ایجاد میدان مغناطیسی مارپیچ کهربایی
acrostolium [قسمتی از دماغه کشتی در ناو جنگی باستان مه معمولا مدور، مارپیچ یا شکلی شبیه حیوانات داشته است.]
orthoferrite یک ماده که به صورت طبیعی وجود دارد و از نواحی متناوب مارپیچ با پلاریته مغناطیسی متضاد تشکیل یافته است
spiral of wages and prices حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
headmen بزرگ
mightiest بزرگ
king size بزرگ
adult بزرگ
headman بزرگ
adults بزرگ
eminent بزرگ
small بزرگ نه
large sized بزرگ
large sized a بزرگ
of a large size بزرگ
bulky بزرگ
grave بزرگ
bulkier بزرگ
graves بزرگ
gravest بزرگ
long ton تن بزرگ
macro بزرگ
extensive بزرگ
dignified بزرگ
magacephalic بزرگ سر
bulkiest بزرگ
smaller بزرگ نه
doyennes زن بزرگ
doyenne زن بزرگ
voluminous بزرگ
bandog سگ بزرگ
mighty بزرگ
biggest بزرگ
bigger بزرگ
macrocephalic بزرگ سر
canis major سگ بزرگ
full bottomed بزرگ
canis majoris سگ بزرگ
considerably large بس بزرگ
mightier بزرگ
decuman بزرگ
majestic بزرگ
smallest بزرگ نه
immane بزرگ
hugeous بزرگ
gate در بزرگ
gates در بزرگ
big بزرگ
great بزرگ
great- بزرگ
greatest بزرگ
egregious بزرگ
massively بزرگ
extras بزرگ
grossest بزرگ
vasty بزرگ
enormous بزرگ
largest بزرگ
nonus بزرگ
grosses بزرگ
larger بزرگ
large بزرگ
grossed بزرگ
stour بزرگ
grossing بزرگ
extra- بزرگ
high بزرگ
propylon در بزرگ
highest بزرگ
paternal grandmother نه نه بزرگ
highs بزرگ
grosser بزرگ
extra بزرگ
vast بزرگ
megapod بزرگ پا
swith بزرگ
wallopings بزرگ
majuscule بزرگ
majuscular بزرگ
gross بزرگ
walloping بزرگ
massive بزرگ
spanking بزرگ
spankings بزرگ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com