English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
inside thread مارپیچ داخلی
Other Matches
slalom مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slaloms مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
incretion ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
squawks مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawk مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawked مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal structure ساختمان داخلی سازه داخلی
internal defense پدافند داخلی پایداری داخلی
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
storage 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
spiraling مارپیچ
spiraled مارپیچ
gyroidal مارپیچ
hair pin bend مارپیچ
spiralling مارپیچ
pinwheel مارپیچ
serpentiform مارپیچ
spiralled مارپیچ
spirals مارپیچ
spiry مارپیچ
helix مارپیچ
wedel مارپیچ
spiral مارپیچ
flexuose مارپیچ
spiriferous مارپیچ
twist drill مته مارپیچ
helical spring متر مارپیچ
wedelen مارپیچ زدن
left hand helix مارپیچ به سمت چپ
spiral test ازمون مارپیچ
sinistrorsal helix مارپیچ چپ گرد
spiral stairs پلکان مارپیچ
spiral spring فنر مارپیچ
worms مارپیچ کردن
snake fence نرده مارپیچ
worm مارپیچ کردن
wormed مارپیچ کردن
spiral reinforcement فولادگذاری مارپیچ
screw auger مته مارپیچ
caracol پله مارپیچ
caracole پله مارپیچ
snakes مارپیچ رفتن
snaked مارپیچ رفتن
snake مارپیچ رفتن
double helix مارپیچ دوگانه
inflationary spiral مارپیچ تورمی
dancer پله مارپیچ
labyrinth پلکان مارپیچ
balanced winder پله مارپیچ
corkscrew staircase پلکان مارپیچ
helix angle زاویه مارپیچ
right handed helix مارپیچ راستگرد
newel spindle مارپیچ پله
hair pin bend مارپیچ کوهستان
labyrinths پلکان مارپیچ
mercury thread مارپیچ جیوهای
giant slalmon مارپیچ بزرگ
left handed helix مارپیچ چپ گرد
spiral drill مته مارپیچ
spirally بطور مارپیچ
dogleg پله کان مارپیچ
coiled مارپیچ سیم پیچ
spire ساقه باریک مارپیچ
coil مارپیچ سیم پیچ
helical binding دورپیچی مارپیچ وار
spires ساقه باریک مارپیچ
metal filament [رشته مارپیچ فلزی]
serpentine شکل مارپیچ مارمانند
spiraled حلزونی بشکل مارپیچ
box spring فنر مارپیچ تختخواب
spirality شکل مارپیچ یا حلزونی
spirochaeta هر نوع باکتری مارپیچ
spirochaete هر نوع باکتری مارپیچ
spirochete هر نوع باکتری مارپیچ
coils مارپیچ سیم پیچ
spiralling حلزونی بشکل مارپیچ
spiral حلزونی فنر مارپیچ
spiraled بشکل مارپیچ دراوردن
newel ستون پلکان مارپیچ
spiraled حلزونی فنر مارپیچ
spiraling حلزونی بشکل مارپیچ
newel تیرمیان پلکان مارپیچ
spirals حلزونی فنر مارپیچ
spiraling بشکل مارپیچ دراوردن
spiraling حلزونی فنر مارپیچ
spiralled حلزونی بشکل مارپیچ
spirals حلزونی بشکل مارپیچ
spiralled بشکل مارپیچ دراوردن
spiralling حلزونی فنر مارپیچ
spiralled حلزونی فنر مارپیچ
newels تیرمیان پلکان مارپیچ
spiralling بشکل مارپیچ دراوردن
spiral حلزونی بشکل مارپیچ
spiral بشکل مارپیچ دراوردن
newels ستون پلکان مارپیچ
spirals بشکل مارپیچ دراوردن
snails بشکل مارپیچ جلو رفتن
threads دنده دار کردن مارپیچ
thread دنده دار کردن مارپیچ
aerial cartwheel مارپیچ همراه با پرش وچرخش
snail بشکل مارپیچ جلو رفتن
fleche میل بالای مناره مارپیچ
flexuous پیچ وخم دار مارپیچ
flexural پیچ وخم دار مارپیچ
Hertfordshire spike [میل بالای مناره مارپیچ]
helicoid بشکل پوسته حلزون مارپیچ
seelos دروازه بشکل اچ در مارپیچ کوچک
maze پیچ وخم پلکان مارپیچ
mazes پیچ وخم پلکان مارپیچ
turbinate فرفرهای مانند مخروط وارونه مارپیچ
simple motion حرکت ساده در خط مستقیم یادایره یا مارپیچ
slalomist مسابقه دهنده اسکی روی اب مارپیچ
capacole چرخش بطرف چپ وراست پلکان مارپیچ
solenoid سیم پیچی بشکل استوانه برای ایجاد میدان مغناطیسی مارپیچ کهربایی
acrostolium [قسمتی از دماغه کشتی در ناو جنگی باستان مه معمولا مدور، مارپیچ یا شکلی شبیه حیوانات داشته است.]
orthoferrite یک ماده که به صورت طبیعی وجود دارد و از نواحی متناوب مارپیچ با پلاریته مغناطیسی متضاد تشکیل یافته است
municipal داخلی
interior داخلی
in- داخلی
interiors داخلی
domestic داخلی
internal medicine طب داخلی
indoor داخلی
territorial داخلی
endogenous داخلی
in داخلی
internal door در داخلی
ben داخلی
insides داخلی
internal داخلی
inner داخلی
inside داخلی
esoteric داخلی
anie داخلی
innate داخلی
intramural داخلی
internal clock ساعت داخلی
internal circuit حلقه داخلی
internal crack ترک داخلی
internal conductor سیم داخلی
inferior conjunction مقارنه داخلی
internal circuit مدار داخلی
internal combustion احتراق داخلی
indoor antenna انتن داخلی
internal connection اتصال داخلی
internal consistency سازگاری داخلی
internal conductance اندوکتیویته ی داخلی
inside micrometer میکرومتر داخلی
internal conductance اندوکتانس داخلی
internal commerce تجارت داخلی
imside dimension اندازه داخلی
inboard aileron شهپر داخلی
internal consumption مصرف داخلی
internal bus مسیر داخلی
internal bus گذرگاه داخلی
internal brake ترمز داخلی
intercommunication ارتباط داخلی
inside wing بال داخلی
inside hinge لولای داخلی
inside draft شیب داخلی
inside diameter قطر داخلی
inside caliper کولیس داخلی
inner zone منطقه داخلی
inner product ضرب داخلی
inner planets سیارات داخلی
inner loop حلقه داخلی
inner harbor بندر داخلی
inner bottom جدار داخلی
inland waterway ابراه داخلی
interconnection اتصالی داخلی
inner liner روکش داخلی
inland duty گمرک داخلی
internal boffles تیغههای داخلی
internal attack تک داخلی یا تک از داخل
internal armature ارمیچر داخلی
internal angle زاویه ی داخلی
intermediate structure ساختمان داخلی
interior wall دیوار داخلی
interior span دهانه داخلی
interior guard نگهبان داخلی
interior ballistics بالیستیک داخلی
interior architecture معماری داخلی
inferior planets سیارههای داخلی
interior affairs امور داخلی
interference drag پسای داخلی
inland rules قوانین داخلی
interphone مخابرات داخلی
intrados قوس داخلی
inward light نور داخلی
local currency پول داخلی
local subscriber مشترک داخلی
marketing audit کنترل داخلی
municipal court دادگاه داخلی
municipal law حقوق داخلی
internality داخلی بودن
internal window sill کف پنجره داخلی
internal storage حافظه داخلی
internal storage انباره داخلی
internal stress تنش داخلی
internal supercharger سوپرشارژر داخلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com