Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 195 (9 milliseconds)
English
Persian
plimsol mark
مارک بارگیری
Other Matches
preload loading
بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی
wet storage
بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
unit loading
بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
back haul
بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
embarkation order
دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
endurance loading
بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
combat loading
بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی
stripes
مارک
brand
مارک
branding
مارک
brands
مارک
stripe
مارک
marks
مارک
score
مارک
daymark
دی مارک
mark
مارک
scored
مارک
scores
مارک
marque
مارک
trademark
مارک تجاری
trademarks
مارک تجاری
ideograph
مارک تجارتی
brand leader
مارک معروف
misbrand
مارک یا علامت دروغی گذاردن
casualty staging unit
یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
staging unit
یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
brand leader
بهترین علامت تجاری بهترین مارک
well deck
پل بارگیری
material handling bridge
پل بارگیری
burdening
بارگیری
stowage
بارگیری
loading
بارگیری
shipping
بارگیری
charging
بارگیری
loading bridge
پل بارگیری
laden
بارگیری شده
stows
بارگیری کردن
pick up and delivery
بارگیری و تحویل
aprons
محوطه بارگیری
plimsol mark
علایم بارگیری
download
بارگیری پایین
charging car
واگن بارگیری
charging crane
جرثقیل بارگیری
roll on/roll off
بارگیری- تخلیه
commercial loading
بارگیری تجارتی
line charging capacity
فرفیت بارگیری خط
deadweight
تناژ بارگیری
pre loading
بارگیری اولیه
point of loading
نقطه بارگیری
loading facilities
وسایل بارگیری
embarkation table
جدول بارگیری
pallete
کفه بارگیری
stowing
بارگیری کردن
line charging current
جریان بارگیری خط
load factor
ضریب بارگیری
loading scale
مقیاس بارگیری
load lines
علایم بارگیری
loading apron
نوار بارگیری
loading bucket
سطل بارگیری
loading chart
جدول بارگیری
loading diagram
دیاگرام بارگیری
loading point
نقطه بارگیری
loading site
سکوی بارگیری
loading site
محل بارگیری
pack saddle
زین بارگیری
on berth
ناوحاضربه بارگیری
frequency loading
بارگیری فرکانسی
stowed
بارگیری کردن
stow
بارگیری کردن
magnetic loading
بارگیری مغناطیسی
loading time
زمان بارگیری
loading table
جدول بارگیری
loading station
ایستگاه بارگیری
loading rack
سکوی بارگیری
load
بارگیری مهمات
loading
فرفیت بارگیری
carburizing pot
فرف بارگیری
ammunition loading line
خط بارگیری مهمات
well deck
عرشه بارگیری
accumulator charge
بارگیری اکومولاتور
quays
سکوی بارگیری
quay
سکوی بارگیری
pallets
کفه بارگیری
pallet
کفه بارگیری
Loading and unloading.
بارگیری وتخلیه
roll-on/roll-off
بارگیری- تخلیه
loads
فرفیت بارگیری
loads
بارگیری کردن
loads
بارگیری مهمات
load
فرفیت بارگیری
load
بارگیری کردن
stowage
بارگیری و باراندازی
apron
محوطه بارگیری
charging wharf
اسکله بارگیری
charging berth
اسکله بارگیری
cargo net
تور بارگیری
bucket charging
بارگیری با سطل
embarkation area
محوطه بارگیری
bulk loading
بارگیری در مخازن
cargo plan
طرح بارگیری ناو
loading space
فضای قابل بارگیری
stevedore
متصدی بارگیری و تخلیه
stevedores
متصدی بارگیری و تخلیه
commercial loading
بارگیری کالای تجارتی
cargo port
دریچه بارگیری ناو
charge and discharge
محل بارگیری و باراندازی
charging side
محل بارگیری کوره
loading chart
طرح بارگیری هواپیما
loading list
لیست بارگیری خودرو
loading plan
طرح بارگیری خودرو
stevedores
بارگیری وباراندازی کردن
stevedore
بارگیری وباراندازی کردن
shiping agent
کارگزار بارگیری کشتی
embarkation table
جدول قابلیت بارگیری
bulk load method
روش بارگیری با بارقوال
bulk loading
بارگیری مخزن به طور یک جا
commodity loading
بارگیری کالاهای مختلف
actual obligated space
محل یا جا در بارگیری دریایی
staging unit
یکان بارگیری کننده
horizontal loading
بارگیری افقی کشتیها
ingot charging crane
جراثقال بارگیری شمش
initial program load
بارگیری برنامه اغازی
tactical loading
بارگیری رزمی یا جنگی
stevedoring charges
هزینههای بارگیری وباراندازی
loading
بارگیری مهمات درهواپیما
loading ramp
راهروی شیب دار بارگیری
palletetisation
درکفه بارگیری قرار دادن
shiping agent
حق العمل کار بارگیری کشتی
railway end
پل سکوی بارگیری راه اهن
p&d
delivery and up pick بارگیری و تحویل
The ship is loading.
کشتی درحال بارگیری است
reloadable control storage
انباره با کنترل بارگیری مجدد
mutilation table
جدول راهنمای بارگیری خودروها
maximum load rating
قابلیت بارگیری نامی حداکثر
stevedores
متصدی بارگیری و حمل و نقل
free in and out
بدون هزینه تخلیه و بارگیری
fio
بدون هزینه تخلیه و بارگیری
capacity load
حداکثر فرفیت بارگیری ناو
embarkation order
ترتیب سوار شدن یا بارگیری
drayage
هزینه بارگیری وبار اندازی
despatch money
جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
base loading
بارگیری انجام شده در پایگاه
stevedore
متصدی بارگیری و حمل و نقل
bridge plate
پل بین سکوی بارگیری وخودرو
bulk load method
روش استفاده از بارگیری قوال
roll on roll off
روش بارگیری مستقیم ناو
accessorial services
خدمات بارگیری و تخلیه بار
stevedores
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedore
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
port
شراب شیرین بارگیری کردن
lay day
ایام بارگیری و باراندازی کشتی
laydays
ایام بارگیری و باراندازی کشتی
lay day
روز بارگیری وباراندازی کشتی
lading
بارگیری عمل بار کردن
lighterage
هزینه بارگیری وباراندازی ازکشتی
lift on
بارگیری کشتی توسط جرثقیل
loading
بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
despatch money
پاداش جهت بارگیری یاتخلیه سریع
drayage
چهارچرخه یاگاری مخصوص بارگیری وباراندازی
pickup zone
منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
mutilation table
جدول بارگیری پیش بینی شده
dispatch money
جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
portcall
درخواست حمل وسایل به بندربرای بارگیری
lighterage
هزینه بارگیری و باراندازی از کشتی توسط دوبه
prestowage plan
طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
portcapacity
فرفیت بندر از نظر بارگیری یاتخلیه بار
actual placement
قرار دادن بار در محل تخلیه و بارگیری
embarkation element
یکان مخصوص کمک به بارگیری یا سوار شدن
entrucking table
جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
ipl
Load Program Initail بارگیری اغازی برنامه
block stowage loading
بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
embarkation team
تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
constructive placement
تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
turnaround cycle
مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
stowage plan
طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
long shoreman
گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
primage
اضافه کرایهای که به خاطر مراقبت در بارگیری و تخلیه به ناخدای کشتی داده میشود
demurrage
بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
embarkation officer
افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
deck cargo
بار روی عرشه کشتی بارگیری برروی عرشه
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
over shipment
ارسال بار بیش از حد فرفیت کشتی بارگیری بیش از حد
staging area
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
lade
بارگیری کردن خالی کردن
ammunition loading line
صف بارگیری مهمات صف بارکردن مهمات
take on
<idiom>
ضبط کردن،بارگیری کردن
aprons
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
lighterage
هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
apron
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
carload shipment
حمل بار مطابق با فرفیت بارگیری خودرو یا کشتی ارسال باربه اندازه فرفیت حمل بار
combat cargo officer
افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com