English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (2 milliseconds)
English Persian
redundant مازاد بر احتیاج
superimposed مازاد بر احتیاج
Search result with all words
spoin bank محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
Other Matches
salvage مازاد
salvages مازاد
salvaged مازاد
excess مازاد
surcharge water اب مازاد
excesses مازاد
spoil مازاد
spoiled مازاد
spoiling مازاد
salvaging مازاد
residual مازاد
rejcet مازاد
surpluses مازاد
surplus مازاد
spoils مازاد
necessity احتیاج
need احتیاج
lacked احتیاج
lack احتیاج
neediness احتیاج
necessitousness احتیاج
demand احتیاج
needed احتیاج
need احتیاج
want احتیاج
requirement احتیاج
penury احتیاج
needing احتیاج
lacks احتیاج
system overhead مازاد سیستم
overproduction تولید مازاد
surplus gas گاز مازاد
excess reserves اندوختههای مازاد
farm surplus مازاد کشاورزی
excess stock موجودی مازاد
export surplus مازاد صادرات
residual matrix ماتریس مازاد
surplus production مازاد تولید
surplus water ابهای مازاد
spoin bank انبار مازاد
social surplus مازاد اجتماعی
sellers surplus مازاد فروشنده
residue of the state مازاد ترکه
surplus stock موجودی مازاد
residual variance پراکنش مازاد
excess demand درخواست مازاد
spares اقلام مازاد
remainder مابقی مازاد
excesses اضافه مازاد
budget surplus مازاد بودجه
basic surplus مازاد اساسی
economic surplus مازاد اقتصادی
excess اضافه مازاد
requirement تقاضا احتیاج
overplus بیش از احتیاج
lackvt احتیاج داشتن
demand نیاز احتیاج
demands نیاز احتیاج
urgent need احتیاج مبرم
requisite لازمه احتیاج
u. need احتیاج مبرم
demanded نیاز احتیاج
trade balance surplus مازاد تراز تجاری
surplus اقلام اضافی و مازاد
surpluses اقلام اضافی و مازاد
surplus energy theory نظریه انرژی مازاد
tail drain نهرچه ابهای مازاد
producer surplus مازاد تولید کننده
excess capacity theory نظریه مازاد فرفیت
back titration تیتر کردن مازاد
excess listing لیست اقلام مازاد
import surcharge حقوق واردات مازاد
answer جواب احتیاج را دادن
answered جواب احتیاج را دادن
to be in great request زیادمورد احتیاج بودن
needing نیازمندی در احتیاج داشتن
answers جواب احتیاج را دادن
to call for a احتیاج بدقت داشتن
answering جواب احتیاج را دادن
need نیازمندی در احتیاج داشتن
needed نیازمندی در احتیاج داشتن
needle point to say احتیاج بگفتن نیست
call of nature <idiom> احتیاج به دستشویی داشتند
you're telling me <idiom> احتیاج نیست به من بگی
excess listing لیست وسایل انفرادی مازاد
surpluses مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
property disposition از بین بردن اقلام مازاد
surplus مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
excess demand تقاضای زیادی مازاد تقاضا
excess demand inflation تورم ناشی از مازاد تقاضا
i heed your help به مساعدت شما احتیاج دارم
cry out for <idiom> شدیدا به چیزی احتیاج داشتن
serve رفع کردن براوردن احتیاج
nonverbal بدون احتیاج باستفاده از زبان
needing نیازمندی احتیاج لازم داشتن
featherbed بیش ازمیزان احتیاج کارمندگرفتن
need نیازمندی احتیاج لازم داشتن
needed نیازمندی احتیاج لازم داشتن
serves رفع کردن براوردن احتیاج
urgency of need حیاتی بودن احتیاج به اماد
to be in great request مورد احتیاج زیاد بودن
served رفع کردن براوردن احتیاج
vent for surplus theory of trade نظریه تجارت "درباره استفاده از مازاد "
the system of رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
turn one's back on <idiom> کمک نکردن به کسی که احتیاج دارد
no branch شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
put up <idiom> توسعه پول یا چیزی که احتیاج است
deficit کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
deficits کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
labour intensive industry صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
ten year device وسیله ای که هر ده سال یک بار احتیاج به سرویس دارد
four freedoms دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
cyclic item اقلام پیوسته اقلامی که خیلی مورد احتیاج هستند
functionalism عقیده بر اینکه شکل وساختمان بایستی منطبق با احتیاج باشد اعتقادباستفاده عملی از شغل وپیشه
satelloid ماهوارهای که مدار گردش ان داخل اتمسفر سیارهای بوده و بنابراین احتیاج به تراست پیوسته یا متناوب دارد
mercantilists مرکانتیلیست ها اقتصاددانانی که معتقد بودندرفاه اقتصادی یک کشور دراثر بوجود امدن مازاد در ترازپرداختها و تراکم طلا وسایرفلزات گرانقیمت افزایش می یابد
we are want of money ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
fascism نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
disrepair احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
economic nationalism ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com