Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English
Persian
sand
ماسه ریختن شن
sands
ماسه ریختن شن
Other Matches
to puddle clay and sand
ازرس و ماسه گل ساختن ماسه و گل رس را بهم امیختن
building sand
خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
quicksand
ماسه روان ماسه دانه نچسبیده
quicksand
ماسه ناپای ماسه غلطان
old red sandstone
سنگ ماسه قرمز قدیمی ماسه سنگ سرخ قدیمی
yield of cdoncrete
ماسه
gritting
ماسه
sands
ماسه
sand
ماسه
crushed stone sand
ماسه
gravel
ماسه
gritted
ماسه
green sand
ماسه تر
grit
ماسه
ballast
ماسه
quarries
معدن شن و ماسه
sandstone
ماسه سنگ
sandstone
سنگ ماسه
quarrying
معدن شن و ماسه
arenaceous
ماسه وار
sanbar
کران ماسه
sand trap
ماسه گیر
sand store
انبار ماسه
sanded
ماسه دار
sand filling
ماسه گرفتگی
sand pile
توده ماسه
sandband
کران ماسه
sand equivalent
همسنگ ماسه
sand dressing
ماسه پاشی
sand clay
رس ماسه دار
sand blasting
ماسه پاشی
sand layer
لایه ماسه
sandrock
ماسه سنگ
sand stone
ماسه سنگ
running sand
ماسه بادی
sandblast
باپاشیدن ماسه
quarry
معدن شن و ماسه
quicksand
ماسه متحرک
quicksand
ماسه بادی
quick sand
ماسه روان
uniform sand
ماسه یکنواخت
sandstorm
ماسه باد
desilter
ماسه گیر
dune sand
ماسه بادی
sanding
ماسه گذاری
fine sand
ماسه ریز
grit
ماسه درشت
sandbanks
کرانه ماسه
heap of sand
توده ماسه
sandblasting
ماسه پرانی
he was neat
بی ماسه خالص
gritted
ماسه درشت
gritting
ماسه درشت
detritic sand
ماسه فرسایهای
sandbank
کرانه ماسه
marine sand
ماسه دریایی
marine sand
ماسه بادی
uniform sand
ماسه یکدست
pit sand
ماسه معدنی
magazine
مخزن ماسه
magazines
مخزن ماسه
masonry sand
ماسه بنایی
sandstorms
ماسه باد
body sand
ماسه پر کننده
masonry sand
ماسه ملاتی
greensand
ماسه سبز
feldspathic sandstone
ماسه سنگ فلدسپاتی
sand pit
گود ماسه برداری
sand mix
ماسه اغشته سرد
foundry sand
ماسه ی ریخته گری
sand lime brick
اجر ماسه اهکی
molding sand
ماسه قالب گیری
micaceous sandstone
ماسه سنگ میکادار
pipe sand trap
ماسه گیر لولهای
sabulous
ریگزار ماسه دار
calcareous sandstone
ماسه سنگ اهکی
sand blast unit
واحد ماسه پاشی
sand blasting practice
عملیات ماسه پاشی
core sand
ماسه ریخته گری
sand cone method
طریقه جابجایی ماسه
sand dredger
ماشین مکنده ماسه
sand blast nozzle
شیپوره ماسه پاشی
backing sand
ماسه پشت قالب
aggradation
فراسازی ماسه گرفتگی
sandy soil
زمین ماسه زار
gritted
خاک ماسه سنگ
gritting
درشت ماسه سنگ
sandy earth
زمین ماسه دار
explosion shot
ضربه چوب به ماسه
sandblast machine
ماشین ماسه پاش
gritting
خاک ماسه سنگ
gritted
درشت ماسه سنگ
grit
درشت ماسه سنگ
grit
خاک ماسه سنگ
siliceous sandstone
ماسه سنگ سیلیس
sand asphalt
ماسه اغشته گرم یا سرد
mottled sandstone
ماسه سنگ رگه دار
chalky sandstone
ماسه سنگ نرم اهکی
blast grit
ماسه هوا داده شده
send yaghting
مسابقه با وسیله بادباندارروی شن و ماسه
molasse
سنگ ماسه اهکی رسدار
loamy sandstone
ماسه سنگ خاک رسی
sandy limestone
سنگ اهک ماسه دار
argillaceous sand stone
ماسه سنگ خاک رسی
brownstone
[ماسه سنگ قهوه ای رنگ]
Dry sand absorbs water.
ماسه خشک آبرا جذب می کند
sand box
جعبه شن و ماسه
[مخصوص بازی بچه ها]
sandbox
[British]
جعبه شن و ماسه
[مخصوص بازی بچه ها]
sandpit
جعبه شن و ماسه
[مخصوص بازی بچه ها]
molding sand preparation plant
واحد تهیه ماسه قالب گیری
send sailing
مسابقه با وسیله بادبان دارروی شن و ماسه
sand trap
قطعه زمین پر از ماسه بعنوان مانع
flukes
قسمت تیز لنگر که به ماسه مینشیند
fluke
قسمت تیز لنگر که به ماسه مینشیند
proportioning
توزین شن و ماسه و سیمان و اب جهت تهیه بتن
wet classifler
سرندی که باان شن و ماسه را جهت دانه بندی شستشومیدهند
binders
ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
alluviation
رسوبات ماسه و شن ناشی ازکم شدن سرعت جریان رودخانه
accretion
هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود
binder
ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
batch
اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
batches
اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
batcher
دستگاهی که شن ماسه سیمان و اب را برای ساختن بتن را اندازه گیری میکند
core binder
ماده چسبی که برای تقویت به ماسه ریخته گری اضافه میشود
dry pack
مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
ballast
هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند
coffins
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
coffin
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
puddles
ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه
puddle
ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه
admixtures
موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
mixing
در هم ریختن
pour
ریختن
disassemble
به هم ریختن
besprinkle
ریختن
sand
شن ریختن
effuse
ریختن
birl
ریختن
affution
ریختن
pours
ریختن
affuse
ریختن
cast concrete
ریختن
pouring
ریختن
poured
ریختن
sands
شن ریختن
disembogue
ریختن
affose
ریختن
yeild
ریختن
to inject into the bowels
ریختن
spilled or spilt
ریختن
skink
ریختن
shed
ریختن
shedding
ریختن
sheds
ریختن
mew
پر ریختن
mewed
پر ریختن
mewing
پر ریختن
bestrew
ریختن
infuse
ریختن
to take a cast of
ریختن
to water
آب ریختن
dump
ریختن
spill
ریختن
spilled
ریختن
spilling
ریختن
spills
ریختن
to take to one's legs
ریختن
infused
ریختن
infuses
ریختن
infusing
ریختن
interfuse
در هم ریختن
strew
ریختن
strews
ریختن
strewn
ریختن
grout
ریختن
strewing
ریختن
strewed
ریختن
interfusion
در هم ریختن
lash vi
ریختن
lave
ریختن
aggregates
مصالح ریزدانه مانند ماسه وشن یا مخلوطی از انها که به منظور تهیه بتن با سیمان مخلوط می شوند
aggregate
مصالح ریزدانه مانند ماسه وشن یا مخلوطی از انها که به منظور تهیه بتن با سیمان مخلوط می شوند
can
درقوطی ریختن
to pour out
بیرون ریختن
dishes
در بشقاب ریختن
come along
<idiom>
برنامه ریختن
canning
درقوطی ریختن
cans
درقوطی ریختن
to forge out plans
برنامه ریختن
to make plans
برنامه ریختن
desquamate
پوست ریختن
to make plans
نقشه ریختن
encase in concrete
بتن ریختن
to forge out plans
نقشه ریختن
effuse
بیرون ریختن از
ecdysis
پوست ریختن
fall in
فرو ریختن
dish out
در فرف ریختن
die cast
ریختن حدیدهای
inpour
بدرون ریختن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com