English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
igniting fuze ماسوره مشتعل کننده
Other Matches
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
igniter مشتعل کننده
ignitor مشتعل کننده
igniting powder خرج مشتعل کننده
igniter train مدار مشتعل کننده
igniter pad بالشتک مشتعل کننده
igniting primer چاشنی مشتعل کننده
ignition cap کلاهک مشتعل کننده
initiator چاشنی مشتعل کننده
igniting fuze کلاهک مشتعل کننده
igniter مشتعل کننده اتش زنه
buster خرج مشتعل کننده استری یا لایی
igniter خرج مشتعل کننده کلاهک منفجرکننده
blasting fuze ماسوره منفجر کننده
coupling base وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
fail safe ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail-safe ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
corrector وسیله تصحیح کننده ماسوره وسیله تصحیح ماسوره
combination device ماسوره ترکیبی مین ماسوره مرکب
proximity fuze ماسوره خودکار ماسوره زمان متغیر
fuze setting بستن زمان به ماسوره تنظیم ماسوره
tamping بستن مواد مشتعل کننده به دور خرج کیپ کردن خرج
variable time ماسوره زمان متغیر ماسوره زم
interruptor ضامن قطع مدار اشتعال ماسوره ضامن داخلی ماسوره
antiwithdrawal device وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
antilift device ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
antihandling fuze ماسوره ضد دستکاری ماسوره غیر حساس به جابجا کردن و دستکاری
quick fuse ماسوره انی یا فوق انی ماسوره ضربتی
antidisturbance fuze ماسوره ضد دستکاری ماسوره غیر حساس به دستکاری
in flames مشتعل
red-hot مشتعل
ablaze مشتعل
aflame مشتعل
sulfurous مشتعل
blazing مشتعل
conflagrant مشتعل
sulphurous مشتعل
furnaces مشتعل کردن
aglow مشتعل وفروزان
glow discharge tube لامپ مشتعل
flaming discharge تخلیه مشتعل
kindle مشتعل شدن
flaming arc قوس مشتعل
kindled مشتعل شدن
glow tube لامپ مشتعل
glow discharge cold cathode tube لامپ مشتعل
kindles مشتعل شدن
glows مشتعل بودن
glow مشتعل بودن
furnace مشتعل کردن
glowed مشتعل بودن
emblaze مشتعل کردن
neon glow lamp لامپ مشتعل نئون
on fire مشتعل درتاب وتب
relume برافروختن مشتعل کردن
ignited مشتعل کردن یا شدن
flames مشتعل شدن تابش
flame مشتعل شدن تابش
ignite مشتعل کردن یا شدن
ignites مشتعل کردن یا شدن
burns سوختن مشتعل شدن
igniting مشتعل کردن یا شدن
burn سوختن مشتعل شدن
ignites اتش گرفتن مشتعل شدن
blazes شعله درخشان یا اتش مشتعل
blaze شعله درخشان یا اتش مشتعل
ignited اتش گرفتن مشتعل شدن
to burst into flames اتش گرفتن مشتعل شدن
blazed شعله درخشان یا اتش مشتعل
igniting اتش گرفتن مشتعل شدن
ignite اتش گرفتن مشتعل شدن
propane پارافین گازی و مشتعل هیدروکاربنی
low مشتعل شدن زبانه کشیدن
envy rankled in his breast اتش رشک در سینه اش مشتعل بود
ignition احتراق اتش زدن مشتعل کردن
bobbins ماسوره
reel ماسوره
bobbin ماسوره
fuse ماسوره
spools ماسوره
fused ماسوره
firing device ماسوره
reels ماسوره
reeling ماسوره
reeled ماسوره
spool ماسوره
lunt ماسوره
cop ماسوره نخ
cannula ماسوره
fuze ماسوره
base fuze ماسوره ته
percussion fuze ماسوره ضربتی
firing device ماسوره مین
defuse ماسوره کشیدن
defused ماسوره کشیدن
defuses ماسوره کشیدن
hasps ماکو ماسوره
delayed action با ماسوره تاخیری
pressure device ماسوره فشاری
time fuse ماسوره زمانی
fuze delay ماسوره تاخیری
conduit coupling مهره ماسوره
cavities مقر ماسوره
unions مهره ماسوره
hasp ماکو ماسوره
proximity ماسوره مجاورتی
spooling ماسوره کردن
proximity fuze ماسوره مجاورتی
non delay ماسوره بی تاخیر
camouflet حفره ماسوره
base fuze ماسوره ته پران
driving sleeve مهره ماسوره
nut and union مهره ماسوره
blasting fuze ماسوره انفجاری
safety fuze ماسوره تامینی
mechanical time fuze ماسوره زمانی
union مهره ماسوره
cavity مقر ماسوره
delay fuze ماسوره تاخیری
fuze range بردمربوط به ماسوره
hanks ماسوره کلافه
hank ماسوره کلافه
fuze setting زمان ماسوره
sleeves مهره ماسوره
point detonating fuze ماسوره انی
fuse key کلید ماسوره
fuzing بستن ماسوره
sleeve مهره ماسوره
fuse setter ماسوره بند
fuze action عمل ماسوره
defusing ماسوره کشیدن
base fuze ماسوره ته گلوله
self destroying ماسوره خود ترکان
firing pressure device ماسوره فشاری مین
fuze cavity حفره نصب ماسوره
adaptor تطبیق دهنده ماسوره
connection fuse ماسوره اتصال دهنده
quick action عمل انی ماسوره
pull device ماسوره کشش مین
adapters تطبیق دهنده ماسوره
fuze cavity سوراخ جای ماسوره
firing pull device ماسوره کششی مین
activated mine مین با ماسوره فرعی
adaptors تطبیق دهنده ماسوره
flash fuze ماسوره الکتریکی یا جرقهای
super quick ماسوره فوق انی
graze sensitive ماسوره مخصوص ترکش کمانهای
graze sensitive ماسوره مخصوص تیر کمانه
instantaneous دفعتا ماسوره فوق انی
fuze range برد عمل کرد ماسوره
fuzewell liner بوش نگهدارنده خرج بوستر ماسوره
variable time fuse ماسوره زمانی متغیر VTF:abb
mechanical time fuze ماسوره زمانی خودکار یا زمان مکانیکی
supersensitive ماسوره یا مین فوق العاده حساس
cavity گودال محل نصب ماسوره در روی گلوله
cavities گودال محل نصب ماسوره در روی گلوله
boresafe fuze ماسوره دارای ضامن حرکت در داخل لوله
bead-and-reel [دانه تسبیح گرد شبیه قرقره یا ماسوره]
hydrostatic مربوط به فشار عمق اب ماسوره زیر ابی
shuttered fuze ماسوره منفجر شده یا عمل کرده قبل از موقع
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
armstrong سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
rearming تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
ignited اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignite اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
igniting اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignites اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
desolater ویران کننده متروک کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com