Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (27 milliseconds)
English
Persian
agricultural mechanization
ماشینی کردن کشاورزی
Other Matches
agribusiness
تجارت محصولات کشاورزی کار و کسب کشاورزی
farm technology
روش فنی کشاورزی تکنولوژی کشاورزی
mask
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
masks
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
elevator
انبار غله |
[کشاورزی]
| جای غله خیز
[کشاورزی]
to follow the plough
کشاورزی کردن
mechanization
ماشینی کردن
to start a car
[to crank a car]
[American English]
ماشینی را روشن کردن
service
ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
serviced
ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
loop pile
پرزهای حلقوی
[این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
mechanize
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
grader
ماشینی که برای درجه بندی کردن مواد و محصول بکارمیرودو بانها شیب منظم میدهد
rural
کشاورزی
arboretum
کشاورزی
tillage
کشاورزی
husbandry
کشاورزی
agricultural
کشاورزی
agriculture
کشاورزی
farming
کشاورزی
agronomic
کشاورزی
plantership
کشاورزی
agronomy
کشاورزی
agricultural credit
اعتبار کشاورزی
agricultural projects
طرحهای کشاورزی
agricultural fluctuations
نوسانهای کشاورزی
farm yields
بازده کشاورزی
agricultural economics
اقتصاد کشاورزی
agricultural implements
الات کشاورزی
agricultural investigation
تجسسات کشاورزی
agricultral waste
پسماند کشاورزی
agricultural cooperatives
تعاونیهای کشاورزی
agriculture
کشاورزی برزگری
agricultural sector
بخش کشاورزی
agricultural revolution
انقلاب کشاورزی
agricultural products
محصولات کشاورزی
agricultural pollution
الودگی کشاورزی
extensive agriculture
کشاورزی سطحی
farming
کشاورزی برزیگری
extensive agriculture
کشاورزی وسیع
vegetable soil
خاک کشاورزی
farm labors
کارگران کشاورزی
farm surplus
مازاد کشاورزی
manure
کود کشاورزی
gig
ماشین خارزنی
[این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
ageicultural
مربوطبه کشاورزی یاکشتکاری
agricultural planning
برنامه ریزی کشاورزی
elevator
انبار دانه
[کشاورزی]
anticrop agent
عامل ضدمحصولات کشاورزی
georgic
وابسته به کشاورزی روستایی
sovkhoz
موسسه کشاورزی وروستایی
agricultural support policy
سیاست حمایت از کشاورزی
agriculturalist
دانشجوی دانشکدهء کشاورزی
agroecosystem
بوم سازگان کشاورزی
agriculturist
دانشجوی دانشکدهء کشاورزی
geoponic
مربوط به کشاورزی یاکشتکاری
extensive agricultuse
کشاورزی غیر محدود
hay loader
لودر یونجه
[کشاورزی]
agricultural extension services
خدمات ترویج کشاورزی
outturn
محصول کشاورزی یاصنعتی
raw produce
محصول طبیعی یا کشاورزی
mechanized
ماشینی
mechanic
ماشینی
mechanician
ماشینی
mechanical
ماشینی
machine made
ماشینی
He reanimated the Iranian agriculture.
کشاورزی ایران رازنده کرد
farm price supports
حمایت از قیمت کالاهای کشاورزی
hacienda
بنگاه کشاورزی یا معدن ومانند ان
agricultural labor productivity
بهره دهی کارگر کشاورزی
mechanical production
تولید ماشینی
octane
سوخت ماشینی
mechanisms
قطعه ماشینی
manipulator
دست ماشینی
tufted rugs
فرش ماشینی
mass production
تولید ماشینی
artificial intelligence
هوش ماشینی
robot
ادم ماشینی
power saw
اره ماشینی
machine tools
ابزار ماشینی
machine tool
ابزار ماشینی
factory rugs
فرش ماشینی
robots
ادم ماشینی
mechanized data
دادههای ماشینی
machine shop tool
ابزار ماشینی
machine ringing
زنگ ماشینی
lawn sprinkler
اب پاش ماشینی
automatons
ادم ماشینی
automaton
ادم ماشینی
mechanized
ماشینی شده
mechnical
ماشینی صنعتی
machine translation
ترجمه ماشینی
machine welding
جوشکاری ماشینی
mechanical welding
جوشکاری ماشینی
mechanism
قطعه ماشینی
mechanical translator
مترجم ماشینی
drill press vise
گیره ماشینی
machinery steel
فولاد ماشینی
mechanical translation
ترجمه ماشینی
mechanical language
زبان ماشینی
granger
عضو انجمن پشتی بانان کشاورزی
agricultural price policy
سیاست تعیین قیمت محصولات کشاورزی
basic crops
محصولات کشاورزی اساسی مانند گندم
crosscut saw
اره گرد ماشینی
automation
ماشینی شدن تولید
machinery castings
ریخته گری ماشینی
mechanistic theory
نظریه ماشینی نگری
man machine systems
نظامهای انسانی- ماشینی
gynoid
نوع زن ادم ماشینی
machine shop
کارگاه محاسبات ماشینی
decollator
ماشینی که موضوعات مختلف را به ورقههای مجزا تبدیل میکند و یا جدا کردن موضوعات تکه تکه به قط عات جدا
winepress
ماشینی که اب انگور رامیگیرد چرخشت
barker
کارگر یا ماشینی که پوست میکند
automaton
ماشینی که کارهای انسان را میکند
Machine- made carpets .
فرشهای ماشینی ( غیر دستباف )
bordering machine
ماشینی که لبه لوله ها را خم میکند
businesses
ماشینی که در شرکت استفاده میشود
clock
ماشینی که زمان را نشان میدهد
ingrain
فرش ماشینی دو رو و تمام پشم
business
ماشینی که در شرکت استفاده میشود
clocks
ماشینی که زمان را نشان میدهد
droid
یک ادم ماشینی شبیه انسان
automatons
ماشینی که کارهای انسان را میکند
harvester-thresher
[rare]
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
extensive cultivation
بالا بردن مقدارمحصول کشاورزی از طریق استفاده از زمین
latifundium
ملک کشاورزی باوسایل اولیه که برده ها در ان کارمیکرده اند
corn harvester
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combine
[combine harvester]
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combine harvester
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
harvester
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combined harvester
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
appliance
ماشینی که به ویژه در خانه استفاده میشود
badge reader
ماشینی که داده را از یک نشانه مشخصات می خواند
appliances
ماشینی که به ویژه در خانه استفاده میشود
weighing machine
ترازوی ماشینی ماشین سنجش قنطارکش
saw doctor
ماشینی که با ان دندانههای اره رادرست می کنند
pulsator
ماشینی که الماس را از خاک جدا میکند
caloric engine
ماشینی که باهوای گرم حرکت میکند
automation
افزایش تولید در اثر ماشینی شدن
wringer
ماشینی که برای چلاندن چیزی بکارمی رود
card
ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
cards
ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
self feeder
ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
wright
کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
to conk out
خراب بودن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
injection engine
ماشینی که بوسیله تزریق اب سرد بخارانرامنقبض میکنند
perforator
ماشینی که روی کاغذ سوراخها را پانج میکند
manifolder
ماشینی که چندین تسخه باکاغذ بر گردان بر میدارد
to crap out
کار نکردن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
to conk out
کار نکردن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
to have packed up
[British E]
خراب بودن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
to crap out
خراب بودن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
to have packed up
[British E]
کار نکردن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
manifold writer
ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
reperforator
ماشینی که نوارکاغذی را سوراخ میکند برای دریافت سیگنال
wiretapper
جاسوس یا ماشینی که مکالمات را بطور سری ضبط میکند
CNC
ماشینی که به طور خودکار توسط کامپیوتر اجرا میشود
DDC
ماشینی که به صورت خودکار توسط یک ماشین کار میکند
cash dispenser
ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
pilot engine
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
cash dispensers
ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
power loom
ماشین بافندگی
[در بافت فرش های ماشینی از آن استفاده می شود.]
ball and socket joint
[مفصل ماشینی که گلوله دارد و در داخل حفره قرار میگیرد]
burster
ماشینی که برای جداکردن انبوهی زا صفحات کاغذ به کار می رود
robotics
زمینهای در هوش مصنوعی که مورد طراحی تولید و کاربردادم ماشینی است
compacted
ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacting
ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
cams
استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
compact
ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
cam
استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
compacts
ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
dnc
Control Numerial Direct روش کنترل کامپیوتری وسائل ماشینی خودکار
reperforator
ماشینی که نوار کاغذی را سوراخ میکند ارسال کننده نوارپانچ شده متصل به هم
food and agricultural organization
از موسسات وابسته به سازمان ملل متحدکه به سال 5491 تاسیس وهدفش بررسی وضع تولیدمحصولات کشاورزی و سایراغذیه است
collator
ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
anticrop operations
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
new deal
برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
slewing
سرعت حرکت ابزارهای ماشینی کنترل شده عددی ازیک محل به محل دیگر
magnetic tapes
ماشینی که سیگنالهای ذخیره شده روی نوار مغناطیسی را می خواند و به صورت الکترونیکی تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل فهم است
magnetic tape
ماشینی که سیگنالهای ذخیره شده روی نوار مغناطیسی را می خواند و به صورت الکترونیکی تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل فهم است
agroecosystem
اکوسیستم کشاورزی اکوسیستم زراعی
object code
خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
readers
ماشینی که سوراخهای پانچ شده را روی نوار کاغذی یا سیگنالهای روی نوار مغناطیسی را می خواند
reader
ماشینی که سوراخهای پانچ شده را روی نوار کاغذی یا سیگنالهای روی نوار مغناطیسی را می خواند
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
hook
کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
hooks
کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
napping waste
ضایعات عمل خارزنی
[این ضایعات در فرش های دستی بعد از پرداخت و یا در هنگام مقراض کاری بوجود آمده و در فرش های ماشینی پس از خار زدن سطح فرش بوسیله ماشین حاصل می شود.]
brussels
دار الکتریکی یا ژاکارد که در تهیه فرش های ماشینی بکار رفته، تارها روی بوبین در بالای ماشین قرار گرفته و بسته به نیاز باز می شوند
[شبیه دار کرمانی]
و در آن حلقه های نخ پود بصورت بریده شده رها می گردد
jute fiber
[الیاف کنف که از ساقه این گیاه تیه می شوند. در فرش های ماشینی از کنف بین تار و پود استفاده می شود و در بعضی از فرش های هندی و چینی آنرا با مخلوط پنبه در تار استفاده می کنند.]
Jacquard loom
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
linter
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com