Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
manifolder
ماشینی که چندین تسخه باکاغذ بر گردان بر میدارد
Other Matches
manifold writer
ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
mask
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
masks
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
campus environment
محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
communication
پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
polygenetic
دارای چندین نیا یا چندین تخم
multivalent
دارای چندین قدر چندین بنیانی
seabee
گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
loop pile
پرزهای حلقوی
[این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
gate hanger
التی که دریچه سد را باز نگه میدارد
chuck
گیرهای که مته را در ماشین نگه میدارد
chucked
گیرهای که مته را در ماشین نگه میدارد
chucks
گیرهای که مته را در ماشین نگه میدارد
beam anchor
تیری که دیوار را محکم نگاه میدارد
tympanic bone
استخوانی که پرده صماخ رانگه میدارد
sizer
دانشجویی که کمک هزینه تحصیلی دریافت میدارد
land bank
بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
dowel
میخ پرچی که دو چیز را روی هم نگاه میدارد
sizar
دانشجویی که کمک هزینه تحصیلی دریافت میدارد
intertie
تیرافقی که تیرهای عمودی رابهم نگاه میدارد
headstay
سیمی که دکل را بسمت جلوقایق نگاه میدارد
nephrotomy
چیزی که شخص رااز پیشرفت باز میدارد
pole plate
حمال تیر شیروانی که سرلاپه هارا نگاه میدارد
pass book
برای صاحب سپرده نگاه میدارد دفترنسیه دکاندار
throatlatch
تسمه زیر گلوی اسب که افسار رانگاه میدارد
havelock
روکلاهی سفیدی که پشت گردن را نیز از افتاب محفوظ میدارد
heliostat
چرخ ایینهای که پرتوافتاب رابیک جهت ثابت نگاه میدارد
bezel
حلقه لغزنده مخروطی شکل شیشه ساعت را در جای خودنگه میدارد
Omerta
[قانون یا کودی که شخص را از حرف زدن و فاش کردن اطلاعت باز میدارد]
construction batalion
گردان مهندسی ساختمان گردان ساختمان
cover charge
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
cover charges
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
gobo
نوعی پرده پارچهای سیاه رنگ که در تلویزیون و سینمادوربین را از نور زائد محفوظ نگه میدارد
dress guard
اسبابی که دردوچرخه جامه را ازاسیب چرخ نگه میدارد جامه پناه
heck
ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
mechanic
ماشینی
mechanized
ماشینی
machine made
ماشینی
mechanical
ماشینی
mechanician
ماشینی
rollover
صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
artificial intelligence
هوش ماشینی
lawn sprinkler
اب پاش ماشینی
mechnical
ماشینی صنعتی
drill press vise
گیره ماشینی
automatons
ادم ماشینی
machine ringing
زنگ ماشینی
mechanized data
دادههای ماشینی
machine tools
ابزار ماشینی
mechanized
ماشینی شده
mechanization
ماشینی کردن
manipulator
دست ماشینی
octane
سوخت ماشینی
mechanical translator
مترجم ماشینی
robot
ادم ماشینی
robots
ادم ماشینی
mechanisms
قطعه ماشینی
mechanism
قطعه ماشینی
mechanical welding
جوشکاری ماشینی
machinery steel
فولاد ماشینی
machine tool
ابزار ماشینی
tufted rugs
فرش ماشینی
power saw
اره ماشینی
factory rugs
فرش ماشینی
automaton
ادم ماشینی
mechanical translation
ترجمه ماشینی
mechanical production
تولید ماشینی
machine translation
ترجمه ماشینی
mass production
تولید ماشینی
machine welding
جوشکاری ماشینی
mechanical language
زبان ماشینی
machine shop tool
ابزار ماشینی
gynoid
نوع زن ادم ماشینی
machinery castings
ریخته گری ماشینی
man machine systems
نظامهای انسانی- ماشینی
machine shop
کارگاه محاسبات ماشینی
automation
ماشینی شدن تولید
mechanistic theory
نظریه ماشینی نگری
agricultural mechanization
ماشینی کردن کشاورزی
crosscut saw
اره گرد ماشینی
to start a car
[to crank a car]
[American English]
ماشینی را روشن کردن
business
ماشینی که در شرکت استفاده میشود
barker
کارگر یا ماشینی که پوست میکند
ingrain
فرش ماشینی دو رو و تمام پشم
bordering machine
ماشینی که لبه لوله ها را خم میکند
Machine- made carpets .
فرشهای ماشینی ( غیر دستباف )
winepress
ماشینی که اب انگور رامیگیرد چرخشت
clock
ماشینی که زمان را نشان میدهد
service
ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
serviced
ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
automatons
ماشینی که کارهای انسان را میکند
businesses
ماشینی که در شرکت استفاده میشود
droid
یک ادم ماشینی شبیه انسان
automaton
ماشینی که کارهای انسان را میکند
clocks
ماشینی که زمان را نشان میدهد
moving iron instrument
دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
appliance
ماشینی که به ویژه در خانه استفاده میشود
caloric engine
ماشینی که باهوای گرم حرکت میکند
saw doctor
ماشینی که با ان دندانههای اره رادرست می کنند
appliances
ماشینی که به ویژه در خانه استفاده میشود
weighing machine
ترازوی ماشینی ماشین سنجش قنطارکش
automation
افزایش تولید در اثر ماشینی شدن
pulsator
ماشینی که الماس را از خاک جدا میکند
badge reader
ماشینی که داده را از یک نشانه مشخصات می خواند
perforator
ماشینی که روی کاغذ سوراخها را پانج میکند
cards
ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
to crap out
کار نکردن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
card
ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
to crap out
خراب بودن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
to conk out
خراب بودن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
wright
کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
injection engine
ماشینی که بوسیله تزریق اب سرد بخارانرامنقبض میکنند
self feeder
ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
to have packed up
[British E]
کار نکردن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
to conk out
کار نکردن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
to have packed up
[British E]
خراب بودن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
wringer
ماشینی که برای چلاندن چیزی بکارمی رود
revolving
گردان
swing door
در گردان
pivoting
گردان
winches
گردان
turnstile
گردان در
turnstiles
گردان در
winching
گردان
rotary
گردان
winched
گردان
swing doors
در گردان
battalions
گردان
levogyrous
چپ گردان
levorotatory
چپ گردان
winch
گردان
swing bridge
پل گردان
versatile
گردان
sq
گردان
battalion
گردان
rambler
سر گردان
ramblers
سر گردان
doubled edge
لب گردان
wiretapper
جاسوس یا ماشینی که مکالمات را بطور سری ضبط میکند
reperforator
ماشینی که نوارکاغذی را سوراخ میکند برای دریافت سیگنال
CNC
ماشینی که به طور خودکار توسط کامپیوتر اجرا میشود
DDC
ماشینی که به صورت خودکار توسط یک ماشین کار میکند
visors
افتاب گردان
visor
افتاب گردان
moving magnet
اهنربای گردان
rotor
چرخ گردان
rotors
چرخ گردان
artillery battalion
گردان توپخانه
dextrogyrous
راست گردان
cylinderical rotary valve
شیر گردان
engineer battalion
گردان مهندسی
circulation pump
پمپ گردان
centrosphere
گردان سپهر
engineer battalion
گردان مهندس
ervolving credit
اعتبار گردان
dextrorotatory
راست گردان
battalion commander
فرمانده گردان
barysphere
گردان سپهر
helianthus
گل افتاب گردان
imprest
تنخواه گردان
flexible drive tool
ابزار گردان
swivelled
حلقه گردان
swivel
مفصل گردان
sunflowers
گل افتاب گردان
swivel
حلقه گردان
sunshade
افتاب گردان
sunshades
افتاب گردان
daisies
گل افتاب گردان
treadmills
نوار گردان
daisy
گل افتاب گردان
swivelled
مفصل گردان
sunflower
گل افتاب گردان
moving coil
قاب گردان
merry go round
چرخ گردان
manipulator
تعزیه گردان
rotary converter
مبدل گردان
tape drives
نوار گردان
tape drive
نوار گردان
swivels
مفصل گردان
swivels
حلقه گردان
treadmill
نوار گردان
rotary converter
تبدیل گر گردان
rotary switch
کلید گردان
rotary table
میز گردان
spindles
میله گردان
spindle
میله گردان
rotary type regulator
رگولاتورنوع گردان
rotary wing
بال گردان
rotating field
میدان گردان
selector switch
کلید گردان
separate battalion
گردان مستقل
slewing crane
جراثقال گردان
rotary shear
قیچی گردان
rotary selector
سلکتور گردان
rotary pump
پمپ گردان
rotary crane
جراثقال گردان
selectors
کلید گردان
selector
کلید گردان
knobs
تکمه گردان
knob
تکمه گردان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com