English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English Persian
automaton ماشینی که کارهای انسان را میکند
automatons ماشینی که کارهای انسان را میکند
Other Matches
wright کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
droid یک ادم ماشینی شبیه انسان
intelligence طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
artificial intelligence طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
anthropography علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
barker کارگر یا ماشینی که پوست میکند
bordering machine ماشینی که لبه لوله ها را خم میکند
caloric engine ماشینی که باهوای گرم حرکت میکند
pulsator ماشینی که الماس را از خاک جدا میکند
perforator ماشینی که روی کاغذ سوراخها را پانج میکند
card ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
cards ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
reperforator ماشینی که نوارکاغذی را سوراخ میکند برای دریافت سیگنال
wiretapper جاسوس یا ماشینی که مکالمات را بطور سری ضبط میکند
DDC ماشینی که به صورت خودکار توسط یک ماشین کار میکند
procuratrix زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
overseer of the poor ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند
print فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
printed فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
prints فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
thaumaturge کسیکه که کارهای خارق العاده ومعجزه نما میکند خرق عادت کن
reperforator ماشینی که نوار کاغذی را سوراخ میکند ارسال کننده نوارپانچ شده متصل به هم
crumpled rose leaf چیزی که خوشی انسان رامنغض میکند
busman's holiday تعطیلی و مرخصی که طی آن انسان همان کارهایی را میکند که در سر کار میکرده
forbidden fruits چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruit چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
bureau ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند
bureaus ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند
backgrounds سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
TDS سیستم کامپیوتری که معمولاگ کارهای دستهای را پردازش میکند تا وقتی که وقفه رخ دهد و سپس منابع را به تراکنش جدید اختصاص میدهد
magnetic tapes ماشینی که سیگنالهای ذخیره شده روی نوار مغناطیسی را می خواند و به صورت الکترونیکی تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل فهم است
magnetic tape ماشینی که سیگنالهای ذخیره شده روی نوار مغناطیسی را می خواند و به صورت الکترونیکی تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل فهم است
mastered کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
masters کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
masks یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
mask یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
gargoyle ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
gargoyles ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
voice وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesisers وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizers وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizer وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voices وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voicing وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
straw that breaks the camel's back <idiom> مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
anthropo پیشوند بمعانی >انسان < و > جنس انسان <
anthrop پیشوند بمعانی > انسان < و > جنس انسان <
decollator ماشینی که موضوعات مختلف را به ورقههای مجزا تبدیل میکند و یا جدا کردن موضوعات تکه تکه به قط عات جدا
paperless شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
id مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
loop pile پرزهای حلقوی [این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
feelings indigenous to man احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
mail server کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
dump نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
repeater وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
mechanician ماشینی
machine made ماشینی
mechanic ماشینی
mechanical ماشینی
mechanized ماشینی
mechanized ماشینی شده
manipulator دست ماشینی
machine tools ابزار ماشینی
power saw اره ماشینی
automatons ادم ماشینی
lawn sprinkler اب پاش ماشینی
artificial intelligence هوش ماشینی
mechanization ماشینی کردن
automaton ادم ماشینی
octane سوخت ماشینی
robots ادم ماشینی
robot ادم ماشینی
factory rugs فرش ماشینی
machine tool ابزار ماشینی
mechanical translation ترجمه ماشینی
mechnical ماشینی صنعتی
machine welding جوشکاری ماشینی
mass production تولید ماشینی
mechanical welding جوشکاری ماشینی
tufted rugs فرش ماشینی
machine translation ترجمه ماشینی
mechanisms قطعه ماشینی
mechanism قطعه ماشینی
machine shop tool ابزار ماشینی
mechanical language زبان ماشینی
machinery steel فولاد ماشینی
mechanized data دادههای ماشینی
mechanical translator مترجم ماشینی
mechanical production تولید ماشینی
drill press vise گیره ماشینی
machine ringing زنگ ماشینی
cementation کارهای سیمانی
preliminary works کارهای مقدماتی
emergency works کارهای اضطراری
hatchet man <idiom> کارهای سیاسی
incidental works کارهای اتفاقی
earth work کارهای خاکی
miscellaneous works کارهای مختلف
interior affairs کارهای درونی
the galleys کارهای سخت
diabolism کارهای شیطانی
lunces کارهای غریب
Travaux preparatoires کارهای مقدماتی
daily round کارهای روزانه
meshwork کارهای مشبک
previous work کارهای قبلی
auxiliary work کارهای اضافی
temporary works کارهای موقت
wirework کارهای سیمی
gynoid نوع زن ادم ماشینی
crosscut saw اره گرد ماشینی
to start a car [to crank a car] [American English] ماشینی را روشن کردن
mechanistic theory نظریه ماشینی نگری
agricultural mechanization ماشینی کردن کشاورزی
automation ماشینی شدن تولید
man machine systems نظامهای انسانی- ماشینی
machine shop کارگاه محاسبات ماشینی
machinery castings ریخته گری ماشینی
light housekeeping کارهای خانه داری
navvy کارگر کارهای خاکی
public works کارهای ساختمانی همگانی
diabolize کارهای شیطانی کردن
welfare work کارهای عام المنفعه
foppery جلفی کارهای جلف
navvies کارگر کارهای خاکی
customs agent واسطه کارهای گمرکی
inhouse work کارهای داخلی تاسیسات
chore کارهای عادی و روزمره
light housekeeping کارهای سبک خانکی
chores کارهای عادی و روزمره
logjam کارهای عقب افتاده
mundane affairs کارهای این جهان
Arrears of work . Back log of work . کارهای عقب افتاده
serviced ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
service ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
winepress ماشینی که اب انگور رامیگیرد چرخشت
clock ماشینی که زمان را نشان میدهد
businesses ماشینی که در شرکت استفاده میشود
Machine- made carpets . فرشهای ماشینی ( غیر دستباف )
ingrain فرش ماشینی دو رو و تمام پشم
business ماشینی که در شرکت استفاده میشود
clocks ماشینی که زمان را نشان میدهد
to pry into a person affairs در کارهای کسی فضولی کردن
I cant figure that girl out . از کارهای او چیزی نمی فهمم
donkeywork کارهای عادی وروزمره خرکاری
erection crane جراثقال برای کارهای ساختمانی
outgeneral در کارهای جنگی پیش افتادن از
A series of city improvement works. یکرشته کارهای عمرانی شهری
pile-ups انباشتگی کارهای عقب افتاده
earthworks خاک کاری کارهای خاکی
pile-up انباشتگی کارهای عقب افتاده
scheduling برنامه ریزی کارهای اجرائی
downswing تنزل کارهای تجارتی وغیره
chickens come home to roost <idiom> چوب کارهای گذشته را خوردن
land girl n دختری که کارهای صحرایی میکرد
appliances ماشینی که به ویژه در خانه استفاده میشود
badge reader ماشینی که داده را از یک نشانه مشخصات می خواند
saw doctor ماشینی که با ان دندانههای اره رادرست می کنند
appliance ماشینی که به ویژه در خانه استفاده میشود
weighing machine ترازوی ماشینی ماشین سنجش قنطارکش
automation افزایش تولید در اثر ماشینی شدن
peonage استفاده از غلام برای کارهای بندگی
apery میمون صفتی کارهای بوزینه وار
to pick on برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
he has no enterprise دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
to finish off کارهای دست باخر را انجام دادن
He is most suitable for brain work . خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
ship's serviceman مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
fieldwork کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
up to one's ears in work <idiom> کارهای زیاد برای انجام داشتن
basket weave pattern طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
to have packed up [British E] کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
wringer ماشینی که برای چلاندن چیزی بکارمی رود
to crap out کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
injection engine ماشینی که بوسیله تزریق اب سرد بخارانرامنقبض میکنند
to have packed up [British E] خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
manifolder ماشینی که چندین تسخه باکاغذ بر گردان بر میدارد
self feeder ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
manifold writer ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
to conk out کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to conk out خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to crap out خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
self- سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد
supercargo مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
utility تاسیسات ووسایل رفاهی کارهای عمومی یا خدماتی
data clerk فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
cycle time مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
tine دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
tasks ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
task ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
CNC ماشینی که به طور خودکار توسط کامپیوتر اجرا میشود
coordination سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
yard man کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
I am just a pen – pusher . قلم صد تا یک غاز می زنم (کارهای دفتری یا نگارشی کم درآمد )
diagrams نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
diagram نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
coordinate سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com