English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
shaker ماشین تکان دهنده
Other Matches
shaker تکان دهنده
convulsively تکان دهنده
convulsive تکان دهنده
startling تکان دهنده
mind-boggling تکان دهنده
mind-blowing تکان دهنده
stirring تکان دهنده
shocking تکان دهنده
wagger تکان دهنده
jarring تکان دهنده
jolter تکان دهنده
concussive تکان دهنده
A shocking tale . A moving story . داستانی تکان دهنده
distributing force نیروی تکان دهنده
shaking bath حمام تکان دهنده
world shaking تکان دهنده بسیار مهم
mover پیشنهاد کننده تکان دهنده
draw-twister ماشین کش و تاب دهنده نخ
kilter ماشین چین دهنده کسی که لباس چین دارمیدوزد
wagged تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن
wag تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن
wags تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن
wagging تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن
languages زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
language زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
shog تکان خوردن تکان دادن
shakeable تکان دادنی تکان خوردنی
shakable تکان دادنی تکان خوردنی
trimmer زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
jumble تکان تکان خوردن
joggles تکان تکان خوردن
jumbles تکان تکان خوردن
joggling تکان تکان خوردن
joggle تکان تکان خوردن
jumbling تکان تکان خوردن
jumbled تکان تکان خوردن
shimmy تکان تکان خوردن
shimmey تکان تکان خوردن
joggled تکان تکان خوردن
self binder ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinist ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
extender توسعه دهنده ادامه دهنده
conglutinative التیام دهنده جوش دهنده
exhibitors نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitor نمایش دهنده ارائه دهنده
catalysts تشکیلات دهنده سازمان دهنده
catalyst تشکیلات دهنده سازمان دهنده
bailor امانت دهنده کفیل دهنده
bailer امانت دهنده کفیل دهنده
exhibiter نمایش دهنده ارائه دهنده
cybernetics مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machined 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined ماشین کردن با ماشین رفتن
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines ماشین کردن با ماشین رفتن
machines 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
cross compiler کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxing مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assemble ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
the machine is in operation ماشین در گردش است ماشین دایر است
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
automated teller machine ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
motioning تکان
jostle تکان
jostled تکان
nodded تکان سر
jolted تکان
shake تکان
nods تکان سر
nodding تکان سر
rocking تکان
wagged تکان
rocked تکان
jerks تکان
jerking تکان
smooth بی تکان
rock تکان
smoothed بی تکان
smoothest بی تکان
rocks تکان
jolt تکان
motions تکان
shaking تکان
shocks تکان
shocked تکان
motion تکان
shock تکان
motioned تکان
movement تکان
smooths بی تکان
jostles تکان
jostling تکان
jerked تکان
wagging تکان
stroked تکان
heart quake تکان دل
concussion تکان
stroking تکان
strokes تکان
stroke تکان
wag تکان
jerk تکان
wags تکان
nod تکان سر
jolts تکان
jarring تکان
shakes تکان
jolting تکان
hustle تکان دادن
quakes تکان خوردن
rocks تکان دادن
shocked تکان دادن
jolt تکان دادن
rocked تکان دادن
hustled تکان دادن
rock تکان دادن
hustles تکان دادن
hustling تکان دادن
commove تکان دادن
quaking تکان خوردن
yanks تکان تنددادن
yanking تکان تنددادن
shake تکان دادن
jolts تکان ضربه
nyctitropic در شب تکان خوردن
jolt تکان ضربه
bump تکان ناگهانی
jolted تکان دادن
jolts تکان دادن
jolting تکان ضربه
jolted تکان ضربه
jerked تکان تند
shakes تکان دادن
jerk تکان تند
yanked تکان تنددادن
yank تکان تنددادن
hitched تکان دادن
tremors تکان جنبش
tremor تکان جنبش
hitch تکان دادن
shaking تکان دادن
hitches تکان دادن
hitching تکان دادن
jolting تکان دادن
jiggling تکان اهسته
twiddled تکان دادن
twiddle تکان دادن
convulsing تکان دادن
convulses تکان دادن
convulsed تکان دادن
convulse تکان دادن
stirred تکان دادن
stirrings تکان دادن
stirs تکان دادن
startle تکان دادن
convulsion تکان اشوب
convulsions تکان اشوب
succussion تکان سخت
vibrating تکان خوردن
vibrates تکان خوردن
vibrated تکان خوردن
twiddles تکان دادن
twiddling تکان دادن
jiggles تکان اهسته
jiggled تکان اهسته
jiggle تکان اهسته
startles تکان دادن
wags تکان خوردن
wags تکان دادن
startled تکان دادن
wagging تکان خوردن
wagging تکان دادن
wagged تکان خوردن
wagged تکان دادن
stir تکان دادن
wag تکان خوردن
wag تکان دادن
raps تکان دادن
rap تکان دادن
beck تکان سریادست
vibrate تکان خوردن
tremour تکان جنبش
jars تکان دادن
jars تکان جنبش
jarred تکان دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com