English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
incubator ماشین جوجه کشی
incubators ماشین جوجه کشی
Other Matches
brooded کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
brood کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
broods کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
self binder ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
chick جوجه
bird جوجه
broods جوجه
birds جوجه
cygnets جوجه قو
squealer جوجه
squab جوجه
cygnet جوجه قو
brood جوجه
brooded جوجه
machinist ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
nestlings جوجه اشیانه
eaglet جوجه عقاب
nestling جوجه اشیانه
dovelet جوجه کبوتر
turkey poult جوجه بوقلمون
peachick جوجه طاووس
chickens جوجه مرغ
chicken جوجه مرغ
incubation جوجه کشی
falconet جوجه باز
owlet جوجه جغد
flapper جوجه اردک
hatches جوجه گیر ی
hatcher جوجه گیر
hatched جوجه گیر ی
hatch جوجه گیر ی
chicken feed غذای جوجه
budding poet جوجه شاعر
goslings جوجه غاز
duckling جوجه مرغابی
cockerel جوجه خروس
cockerels جوجه خروس
duckling جوجه اردک
hedgehogs جوجه تیغی
roosters جوجه خروس
gosling جوجه غاز
rooster جوجه خروس
hedgehog جوجه تیغی
ducklings جوجه اردک
incubate جوجه کشی کردن
keet جوجه مرغ شاخدار
incubated جوجه کشی کردن
poult جوجه مرغ و بوقلمون
incubates جوجه کشی کردن
incubating جوجه کشی کردن
porcupiny مانند جوجه تیغی
piper جوجه کبوتر لوله کش
pipers جوجه کبوتر لوله کش
hedge hog ارمجی جوجه تیغی
porcupine ant eater جوجه تیغی استرالیا
polt جوجه ماکیان وامثال ان
hatcher اسباب جوجه گیری
porcupinish مانند جوجه تیغی
ugly duckling <idiom> جوجه اردک زشت
urchins بچه شیطان جوجه تیغی
hatchling جوجه سراز تخم دراورده
porcupine جوجه تیغی خارپشت کوهی
porcupines جوجه تیغی خارپشت کوهی
quill تیغ جوجه تیغی قلم پر
urchin بچه شیطان جوجه تیغی
Dont count your chickens before they are hatched. جوجه ها راآخر پائیز می شمارند
quills تیغ جوجه تیغی قلم پر
Don't count your chickens before they are hatched. <proverb> جوجه رو آخر پاییز می شمارند.
to hatch out [egg] بیرون آمدن جوجه [از تخم]
Don't count your chickens before they're hatched. <proverb> جوجه رو آخر پاییز می شمارند.
cybernetics مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machined 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines ماشین کردن با ماشین رفتن
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined ماشین کردن با ماشین رفتن
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
echidna جوجه تیغی استرالیا خارپشت بیدندان
fledgling جوجه تازه پر وبال دراورده نوچه
fledgeling مرغ تازه پروبال دراورده جوجه
hatch تخم دادن جوجه بیرون امدن
fledglings جوجه تازه پر وبال دراورده نوچه
Black sheep جوجه اردک زشت [اصطلاح روزمره]
hatched تخم دادن جوجه بیرون امدن
broiler بهم زننده جوجه یا پرنده کبابی
hatches تخم دادن جوجه بیرون امدن
to d. a chinken شکم جوجه راپیش از پختن پاک کردن
cross compiler کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
fax مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
spines تیغ یابرامدگیهای بدن موجوداتی مثل جوجه تیغی
spine تیغ یابرامدگیهای بدن موجوداتی مثل جوجه تیغی
double column vertical boring mill ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
down پر دراوردن جوجه پرندگان پرهای ریزی که برای متکابکار میرود
avianize ضعیف کردن ویروس بعلت کشت مکرر در جنین جوجه
assembles ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
chucks جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
egg tooth نوک جوجه ازتخم درنیامده که با ان پوست تخم راشکسته بیرون میاید
chuck جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucked جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
automated teller machine ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
the machine is in operation ماشین در گردش است ماشین دایر است
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
hedgehog مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehogs مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
pullet جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
pullets جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
Jacquard loom ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
pressmen ماشین چی
freeze-up ماشین
mills ماشین
machined ماشین
mill ماشین
motor- ماشین
mechanism ماشین
mechanisms ماشین
machanist ماشین چی
machine ماشین
pressman ماشین چی
plants ماشین
gin ماشین
plant ماشین
apparatus ماشین
wheel رل ماشین
wheeling رل ماشین
wheels رل ماشین
gins ماشین
runner ماشین چی
automatons ماشین
runners ماشین چی
machines ماشین
motor ماشین
motored ماشین
engine ماشین
motors ماشین
automaton ماشین
computer ماشین حساب
cl مخفف یک ماشین پر
type writer ماشین تحرر
treadle رکاب ماشین
computer ماشین الکترونیکی
computers ماشین متفکر
computers ماشین حساب
computers ماشین الکترونیکی
type writer ماشین تحریر
buffer ماشین لرزنده
virtual machine ماشین مجازی
type write ماشین کردن
adder ماشین جمع
computer ماشین متفکر
two phase machine ماشین دو فازه
weldor ماشین جوشکاری
adders ماشین جمع
automobile ماشین خودرو
turning machine ماشین تراش
treadles رکاب ماشین
cropper ماشین موزنی
automobiles ماشین خودرو
two way machine ماشین دو راهه
chauffeurs راننده ماشین
three phase machine ماشین سه فازه
machine code دستورالعملهای ماشین
machine code رمز ماشین
hoods کاپوت ماشین
tar spraying machine ماشین قیرپاش
station wagon ماشین کبریتی
teaching machine ماشین اموزش
teaching machine ماشین تدریس
station wagons ماشین کبریتی
teazel ماشین خارزنی
synchronous machine ماشین همزمان
synchronous machine ماشین همگام
turing machine ماشین تورینگ
hood کاپوت ماشین
cash registers ماشین صندوقداری
cash register ماشین صندوقداری
sunchronous machine ماشین سنکرون
chauffeur راننده ماشین
chauffeured راننده ماشین
chauffeuring راننده ماشین
trench excavator ماشین حفاری
tank باک ماشین
tank ماشین سوخت
reaper ماشین درو
reapers ماشین درو
teazle ماشین خارزنی
engine order دستور ماشین
millwright ماشین ساز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com