English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English Persian
eniac ماشین حساب الکترونی
Other Matches
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
computers ماشین حساب
comptometer ماشین حساب
calculator ماشین حساب
arithmometer ماشین حساب
calculator mode مد ماشین حساب
ibm computer ماشین حساب ای بی ام
calculators ماشین حساب
calculating machine ماشین حساب
desktop ماشین حساب
computer ماشین حساب
computers ماشین حساب کامپیوتر
hand calculator ماشین حساب جیبی
electronic camputer ماشین حساب الکترونیکی
computer ماشین حساب کامپیوتر
hand calculator ماشین حساب دستی
pocket calculator ماشین حساب جیبی
solar calculator ماشین حساب جیبی خورشیدی
multiplier وسیله افزایش ماشین حساب
industrial electronic computer ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
to cross-check the result with a calculator حل را مجددا با ماشین حساب بررسی کردن
programmable calculator ماشین حساب قابل برنامه نویسی
electron multiplier چند برابر کننده الکترونی افزاینده الکترونی
arithmatic unit قسمت حافظه ماشین حساب دستگاه محاسب کامپیوتر
sidekick برنامه مشهور که یک ماشین حساب کامپیوتری صفحه یادداشت
sidekicks برنامه مشهور که یک ماشین حساب کامپیوتری صفحه یادداشت
Babbage nelrhC Babbage مخترع انگلیسی اولین ماشین حساب خودکار و قالب اصلی کامپیوترهای دیجیتالی امروز
LCD کریستال مایع که در صورت اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتهای مچی به ماشین حساب و سایر صفحات دیجیتال به کار می رود
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
cost plus contracts به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckoned حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
overdrawn account حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
clearance تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
capitalized expense هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
To bring someone to account. کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
To cook the books. حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
privilege دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckonings تصفیه حساب صورت حساب
reckoning تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
check register بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
self binder ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinist ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
electron wave موج الکترونی
electron bombardment بمباران الکترونی
electronic density چگالی الکترونی
computer حسابگر الکترونی
electronic excitation تحریک الکترونی
electron could ابر الکترونی
electronic flash فلاش الکترونی
electron sheath پوسته الکترونی
electron camera دوربین الکترونی
electron capture ربایش الکترونی
electron capture جاذبه الکترونی
electron cascade ابشار الکترونی
electron cloud ابر الکترونی
electron shower رگبار الکترونی
electron avalanche بهمن الکترونی
electron telescope تلسکوپ الکترونی
electron beam پرتوی الکترونی
guns تفنگ الکترونی
barrier layer بند الکترونی
electronic radiation تشعشع الکترونی
electron theory نظریه الکترونی
electron theory تئوری الکترونی
electron tube لامپ الکترونی
electron ray اشعه الکترونی
electron configuration ارایش الکترونی
electron gas گاز الکترونی
electronic switch سوئیچ الکترونی
electronic transition جهش الکترونی
gun تفنگ الکترونی
electronic tuning تنظیم الکترونی
electron mirror اینه الکترونی
electron microscope میکروسکوپ الکترونی
electron microscope میکروسکپ الکترونی
electron gun تفنگ الکترونی
electron lens لنز الکترونی
electron hole حفره الکترونی
electron flow جریان الکترونی
electronic structure ساختار الکترونی
electronic rectifier یکسوساز الکترونی
electron coupling پیوست الکترونی
electron coupling تزویج الکترونی
electronic formula فرمول الکترونی
electron physics فیزیک الکترونی
electron particle ذره الکترونی
electronic current جریان الکترونی
electronic microscope میکروسکوپ الکترونی
electronic rectifier یکسوکننده الکترونی
electron current جریان الکترونی
computers حسابگر الکترونی
electron cutting برش الکترونی
electron density چگالی الکترونی
electron diffraction پراش الکترونی
electron lens عدسی الکترونی
one electron atom اتم تک الکترونی
tubes لامپ الکترونی
electron beam اشعه الکترونی
tube لامپ الکترونی
account حساب صورت حساب
barrier layer capacitance فرفیت بند الکترونی
electronic lens عدسی یا لنز الکترونی
forbidden transition جهش الکترونی ممنوع
depletion layer capacitance فرفیت بند الکترونی
electron beam cutting برش با اشعه الکترونی
electron microscope ذره بین الکترونی
density of an electron beam چگالی اشعه الکترونی
phosphor معمولا اشعه الکترونی
electron disintegration فرو ریزش الکترونی
welding by electron beam جوشکاری با اشعه الکترونی
electron beam welding جوشکاری با اشعه الکترونی
glass type tube لامپ الکترونی شیشهای
electron beam generator مولد اشعه الکترونی
gas filled valve لامپ الکترونی گازی
multidentate atom اتم چند الکترونی
thermoelectron الکترونی که در اثر گرماصادر شود
electron beam focusing تمرکز دهی اشعه الکترونی
electron beam deflection system سیستم شکست پرتو الکترونی
get a fix on something <idiom> نامه الکترونی دریافت کردن
output circuit مدار خروجی لامپ الکترونی
beam current at a specified point شدت اشعه الکترونی در یک نقطه
input circuit مدار ورودی لامپ الکترونی
octal glass type tube لامپ الکترونی هشت پایهای
cybernetics مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
no year oppropriation حساب تامین اعتبار باز حساب باز
he calcn lates with a اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
bench lathe ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
machines ماشین کردن با ماشین رفتن
machined 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined ماشین کردن با ماشین رفتن
machines 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
mu فاکتور شدت نیروی لامپ الکترونی
bread-boards لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
bread-board لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
electron gun بخشی از CRT که یک اشعه الکترونی ایجاد میکند
beams دسته کردن اشعه الکترونی جهت دادن
beam دسته کردن اشعه الکترونی جهت دادن
sferics دستگاه الکترونی کشف طوفان هوا شناسی
cross compiler کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxed مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
synchrotron دستگاه تقویت وتسریع ذرات بار دار الکترونی
double column vertical boring mill ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
numerical indicator tube هر گونه لامپ الکترونی که توانایی نمایش اشکال عددی را دارد
assembled ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
electron beam recording ضبط خروجی کامپیوتر مستقیماگ روی میکروفیلم با استفاده از اشعه الکترونی
electronic میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
electronics شاخهای از علم فیزیک که درباره صدوروحرکت و تاثیرات الکترون درخلا و گازهاوهمچنین استفاده ازدستگاههای الکترونی بحث میکند
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
the machine is in operation ماشین در گردش است ماشین دایر است
automated teller machine ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
y plates صفحات افقی موازی که اختلاف پتانسیل انها سبب انحراف قائم پرتو الکترونی در لوله اشعه کاتدی میگردد
push pull وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
gun منبع اشعه الکترونی درون تیوپ اشعه کاتدی
guns منبع اشعه الکترونی درون تیوپ اشعه کاتدی
thermionic tube لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
Jacquard loom ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
score حساب
scored حساب
tabs حساب
accountants ذی حساب
tab حساب
tally حساب
tallying حساب
tallies حساب
reckonings حساب
reckoning حساب
tallied حساب
scores حساب
algorism حساب
accountant ذی حساب
to my a به حساب من
dam design حساب سد
arithmetic حساب
in favour of به حساب
incalculable بی حساب
to keep score حساب
incomputable بی حساب
science of numbers حساب
account حساب
scoreless بی حساب
sums حساب کردن
production account حساب تولید
to bring to book حساب پس گرفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com