Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
automobile
ماشین خودرو
automobiles
ماشین خودرو
Other Matches
four by two
خودرو چهارچرخی که فقط دوچرخ ان نیرو داشته باشد خودرو چهار در دو
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinist
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
fax
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxed
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assembles
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
self driven
خودرو
four by four
خودرو 4 در 4
autos
:خودرو
auto
:خودرو
motor vehicle
خودرو
adventive
خودرو
self propelled
خودرو
self grown
خودرو
vehicles
خودرو
vehicle
خودرو
automotive
خودرو
locomobile
خودرو
self propelling
خودرو
automobile
خودرو
automobiles
خودرو
escalators
پلکان خودرو
weedy
هرز خودرو
moving stairway
پلکان خودرو
bumper bar
سپر خودرو
drive screw
پیچ خودرو
liftruck
خودرو بالابر
scout car
خودرو دیده ور
locomobile
گردونه خودرو
motor cars
گردونه خودرو
motor car
گردونه خودرو
caterpillar truck
خودرو هزارپا
to ride in the car
با خودرو رفتن
propeller
گاردان خودرو
wildwood
جنگل خودرو
to use the car
با خودرو رفتن
tank vehicle
خودرو تانکرسوخت
vehicular
مربوط به خودرو
tank vehicle
خودرو تانکر
propeller shaft
گاردان خودرو
tank transporter
خودرو مازتانک بر
chasis
شاسی خودرو
motorcar
خودرو سواری
ammunition carrier
خودرو مهمات کش
personnel carrier
خودرو نفربر
truck vehicle
خودرو نظامی
to turn
[to turn off]
[to make a turn]
پیچیدن
[با خودرو]
moving staircase
پلکان خودرو
escalator
پلکان خودرو
escalator
پلکان خودرو
motor vehicle
خودرو موتوری
deep jeep
خودرو زیرابی
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
automated teller machine
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
boot
[British E]
صندوق چمدان
[خودرو]
payload
بازده خودرو یا دستگاه
full beam
نور بالا
[در خودرو]
payloads
بازده خودرو یا دستگاه
upper beam headlights
نور بالا
[در خودرو]
wheel brace
آچار چرخ خودرو
unladen weight
وزن ناخالص خودرو
unladen weight
وزن کامل خودرو
trunk
[American E]
صندوق چمدان
[خودرو]
oil pan
جعبه کارتر خودرو
high beam
[American English]
نور بالا
[در خودرو]
lift truck
خودرو دارای جرثقیل
loading list
لیست بارگیری خودرو
moving stairs
{pl}
پلکان های خودرو
windshields
شیشه جلو خودرو
moving stairways
پلکان های خودرو
moving staircases
پلکان های خودرو
escalators
پلکان های خودرو
windshield
شیشه جلو خودرو
wheel wrench
آچار چرخ خودرو
[spider-type]
lug wrench
[American E]
آچار چرخ خودرو
cross bar wrench
آچار چرخ خودرو
loading plan
طرح بارگیری خودرو
propeller joint
چهارشاخه گاردان خودرو
signalled
علامت راهنمای خودرو
signaled
علامت راهنمای خودرو
signal
علامت راهنمای خودرو
rollover
چپ شدن خودرو یاوسیله
dipped beams
[beam light]
[British English]
نور پایین
[خودرو]
suspension wheel
چرخ تعلیق خودرو
technical inspection
معاینه فنی
[خودرو]
combat tire
تایر جنگی خودرو
full tracked
خودرو تمام شنی
short wheel
خودرو شاسی کوتاه
dimmed headlights
[lights]
[American English]
نور پایین
[خودرو]
high gear
دنده قوی خودرو
low beams
[beam light]
[American English]
نور پایین
[خودرو]
dipped headlights
[lights]
[British English]
نور پایین
[خودرو]
six by six
خودروی شش در شش نوعی خودرو شش چرخ
ride
[American E]
سواری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
to go into the ditch
با خودرو به خندق جاده رفتن
to get a lift with somebody
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
laden weight
وزن کلی خودرو با بار
mileage
مسافت طی شده به وسیله خودرو
motor transport
حمل ونقل به وسیله خودرو
automotive
مربوط به وسایل نقلیه خودرو
endgate
درب عقب
[خودرو شناسی]
travelling crane
جرثقیل رونده بارانگیز خودرو
to go for a spin
با خودرو گردش کوتاهی کردن
gradeability
قابلیت عبور خودرو از شیبها
Carpool
هم سفری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
fast shuttle
تغییرمکان سریع یکانها یا خودرو
wilding
گیاه یا میوه خودرو وحشی
car passenger
مسافر خودرو
[اتومبیل رانی]
motor vehicle passenger
مسافر خودرو
[اتومبیل رانی]
to leave on
روشن گذاشتن
[موتور یا خودرو]
car passenger
سرنشین خودرو
[اتومبیل رانی]
lift
سواری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
motor vehicle passenger
سرنشین خودرو
[اتومبیل رانی]
to get a ride with somebody
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
curb weight
وزن کل خودرو با سوخت وتجهیزات
to get a lift from somebody
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
six by four
خودرو شش در چهار خودروی شش چرخ
dome light
چراغ بالای طاق خودرو
half track
خودرو نیمه شنی یا نیم زنجیر
trailer brake system
دستگاه ترمز تریلر
[فناری خودرو]
dome
کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
loading
بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
compass course
مسیر مغناطیسی خودرو یاهواپیما یا تانک
less than carload
وزن باراضافه از فرفیت تناژ خودرو
domes
کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
tracklaying
زنجیرگذاری کردن خودرو شنی دار
chokes
خفه کردن ساسات خودرو چوک
skate mount
پایه دوار مسلسل روی خودرو
choke
خفه کردن ساسات خودرو چوک
to swerve a car
<idiom>
با خودرو ویراژ دادن
[اصطلاح روزمره]
She swerved sharply to avoid hitting a dog.
او
[زن]
ویراژ تندی داد تا با خودرو به سگ نزند.
tank recovery vehicle
خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
choked
خفه کردن ساسات خودرو چوک
Jacquard loom
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
trucked
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
crashingly
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
truck
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucks
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
crashing
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
trucking
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
crash
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
fifth wheel
جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
crashed
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
four by four
خودرو چهارچرخی که هرچهارچرخ ان نیرو داشته باشد
crashes
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
to start
روشن کردن
[به کار انداختن]
[موتور یا خودرو]
tachograph
سرعت و مسافت سنج
[ وسایل نقلیه خودرو]
panel truck
یک نوع خودرو برای حمل بیسیم و غیره
black box
سرعت و مسافت سنج
[ وسایل نقلیه خودرو]
straddle truck
نوعی خودرو چهارچرخ حمل بار و جراثقال
parking
پارک کردن هواپیما یا وسیله توقفگاه خودرو
speedograph
سرعت و مسافت سنج
[ وسایل نقلیه خودرو]
trailers
خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
unprompted
ناشی از طیب خاطر خودبخود بی اختیار خودرو
center disc
[disk wheel]
دیسک با سوراخ بزرگ در کانونش
[ فناوری خودرو]
maximum gradeability
حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
trailer
خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
vehicle used for migrant-smuggling operations
خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
mileage on departure
[arrival]
اندازه مسافت طی شده در زمان حرکت
[ورود]
خودرو
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars.
هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
stage
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stages
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
The motor vehicle is covered by theft insurance.
این خودرو برابر سرقت بیمه شده است.
turnaround cycle
مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
bulk petroleum conversion kit
جعبه وسایل تبدیل خودروی عمومی به خودرو حمل موادسوختی
He lost control of the car and swerved towards a tree.
او
[مرد]
کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
back-seat drivers
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat driver
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
tailgate party
[American E]
پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی
[در آمریکا]
drone
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droned
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drones
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droning
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
embark
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com