English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
pantograph die sinking machine ماشین فرز حدیده پانتوگراف
Other Matches
pantograph miller ماشین فرز پانتوگراف
pantograph پانتوگراف
stock and die دسته حدیده و حدیده
eldograph دستگاه تبدیل مقیاس نقشه مانند پانتوگراف
pipe die حدیده
cold drawing die حدیده
screw thread حدیده
blanking slid حدیده
screw plate حدیده
screw=plate حدیده
die حدیده
butten die حدیده ته گیر
die lock گیره حدیده
die maker حدیده ساز
blanker حدیده اهنگری
die making حدیده سازی
die shop حدیده سازی
die sinking فرز حدیده
die parting line درز حدیده
die line درز حدیده
cold heading die حدیده سردکار
cold die حدیده سرد
wiredraw حدیده کردن
bar stock دسته حدیده
bottom die حدیده تحتانی
drawing حدیده کردن
top die حدیده فوقانی
die sinking cutter فرز حدیده
stocked دسته حدیده
die stock دسته حدیده
stock دسته حدیده
draw plate صفحه حدیده کن
die stamping press پرس حدیده
diesinking حدیده ساز
drawings حدیده کردن
drawing die حدیده کششی
punching die حدیده منگنه کاری
hot forging die حدیده اهنگری گرم
die sinking attachment تجهیزات فرز حدیده
drop hammer die حدیده اهنگری گرم
open die forging اهنگری حدیده ازاد
die and mold making حدیده و قالب سازی
cold extrusion die حدیده فشردگی سرد
fuller حدیده حاشیه دار
die sinker دستگاه فرز حدیده
follow on die حدیده چند طبقه
die shift تغییر مکان حدیده
stamping die حدیده قالب گیری
forming die حدیده شکل دهی
extrusion die حدیده چکش کاری
hot pressing die حدیده پرسکاری داغ
embossing die حدیده برجسته کاری
die sinking machine دستگاه فرز حدیده
self binder ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
die با حدیده وقلاویز رزوه کردن
hobability قابلیت حدیده کاری سرد
die :بشکل حدیده یاقلاویزدر اوردن
cold upsetting die حدیده چاق گردانی سرد
die sinking and engraving machine دستگاه فرز حدیده و حکاکی
die0casting die حدیده ریخته گری تحت فشار
machinist ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
extruded از داخل حدیده یا قالب بیرون کشیدن اشترانق پرسه
extrude از داخل حدیده یا قالب بیرون کشیدن اشترانق پرسه
extruding از داخل حدیده یا قالب بیرون کشیدن اشترانق پرسه
extrudes از داخل حدیده یا قالب بیرون کشیدن اشترانق پرسه
cybernetics مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines ماشین کردن با ماشین رفتن
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
machines 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined ماشین کردن با ماشین رفتن
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
fax مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxed مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assembles ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
threads دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
thread دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
automated teller machine ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
the machine is in operation ماشین در گردش است ماشین دایر است
Jacquard loom ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
cold swaging machine دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
pressmen ماشین چی
pressman ماشین چی
motor ماشین
machine ماشین
motor- ماشین
machanist ماشین چی
automatons ماشین
engine ماشین
automaton ماشین
motored ماشین
machined ماشین
freeze-up ماشین
machines ماشین
apparatus ماشین
wheel رل ماشین
gin ماشین
plant ماشین
plants ماشین
gins ماشین
mill ماشین
mills ماشین
runners ماشین چی
runner ماشین چی
wheeling رل ماشین
mechanisms ماشین
wheels رل ماشین
motors ماشین
mechanism ماشین
reapers ماشین درو
reaper ماشین درو
automatic stub lathe ماشین تراش
ditcher ماشین نهر کن
donkey engine ماشین بخارکوچک
tank ماشین سوخت
tank باک ماشین
dish washer ماشین طرفشویی
station wagon ماشین کبریتی
hood کاپوت ماشین
automatic machine ماشین تراش
comptometer ماشین حساب
hoods کاپوت ماشین
arithmometer ماشین حساب
analytical engine ماشین تحلیلی
cropper ماشین موزنی
chauffeurs راننده ماشین
buffer ماشین لرزنده
adder ماشین جمع
enginery ماشین الات
adders ماشین جمع
engine order دستور ماشین
engine man ماشین کار
electrostatic machine ماشین الکتروستاتیکی
electric machine ماشین الکتریکی
beading machine ماشین روکوب
edging machine ماشین لب خم کنی
computer ماشین الکترونیکی
dump car ماشین شهرداری
bare machine ماشین لخت
dry dredger ماشین حفار
chauffeur راننده ماشین
chauffeured راننده ماشین
chauffeuring راننده ماشین
machine code رمز ماشین
station wagons ماشین کبریتی
unipolar machine ماشین تک قطب
calculating machine ماشین محاسبه
chief engineer مدیر ماشین
chess machine ماشین شطرنج
carload بقدرفرفیت یک ماشین
carfare کرایه ماشین
calculator mode مد ماشین حساب
acyclic machine ماشین تک قطب
typing ماشین نویسی
knitting machine ماشین کش بافی
belt pully فلکه ماشین
knitting machines ماشین کش بافی
accounting machine ماشین حسابداری
motorways راه ماشین رو
motorway راه ماشین رو
blower engine ماشین دمنده
computers ماشین الکترونیکی
computers ماشین حساب
machine code دستورالعملهای ماشین
cash register ماشین صندوقداری
cash registers ماشین صندوقداری
computer ماشین متفکر
computer ماشین حساب
induction machine ماشین القایی
buldozer ماشین اهنگری
bumper guard سپر ماشین
computers ماشین متفکر
ambulance car ماشین تصادفات
calculating machine ماشین حساب
commutator machine ماشین کموتاتودار
commutating machine ماشین جابجاگری
calculating machine ماشین محاسباتی
adding machine ماشین افزایشگر
gearing دندههای ماشین
six by six ماشین شش چرخه
turning machine ماشین تراش
two way machine ماشین دو راهه
two phase machine ماشین دو فازه
type write ماشین کردن
type writer ماشین تحرر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com