Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
automobile
ماشین متحرک خودکار
automobiles
ماشین متحرک خودکار
Other Matches
automated teller machine
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
automatic programming
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
automaton
ماشین خودکار
automatons
ماشین خودکار
perpetual motion machine
ماشین خودکار دائمی
atm
ماشین سخنگوی خودکار
automatic coping lathe
ماشین تراش خودکار
automatic lathe
ماشین تراش خودکار
semi automatic lathe
ماشین تراش نیمه خودکار
automatic lathe operator
اپراتور ماشین تراش خودکار
automatic roughing lathe
ماشین تراش سایشی خودکار
automation
خودکار شدن ماشین الات اتوماسیون
servomechanism
مکانیسم خودکار جهت راه اندازی ماشین ها
automatic hobbing machine
ماشین فرز چرخ دنده مارپیچی خودکار
atm
ماشین تحویل دار خودکار manager type abode
DDC
ماشینی که به صورت خودکار توسط یک ماشین کار میکند
numerical
ماشین خودکار که توسط کامپیوتر یا مدارهای کنترل شده
flexible
استفاده از ماشین CNC , ربات یا سایر وسایل خودکار در تولید
automated
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automating
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automate
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automates
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
Babbage
nelrhC Babbage مخترع انگلیسی اولین ماشین حساب خودکار و قالب اصلی کامپیوترهای دیجیتالی امروز
tabulator
بخشی از ماشین تایپ یا کلمه پرداز که کلمات و اعداد رابه صورت خودکار در ستون هایی قرار میدهد
synchroreceiver
دستگاه گیرنده خودکار یا بستن خودکار فرامین کنترل اتش به توپ ضد هوایی
automatic error correction
تصحیح خودکار اشتباه اصلاح خودکار خطا
oogamous
دارای یاخته جنسی نر کوچک و متحرک و یاخته ماده بزرگ و غیر متحرک
operating slide
دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
submachinegun
مسلسل خودکار یانیمه خودکار
automatics
خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
automatic check
کنترل خودکار بررسی خودکار
autoloader
اسلحه خودکار یا نیمه خودکار
automatic
خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
automatic pilots
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
goldie
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
aided tracking
سیستم ردیابی خودکار سیستم تعقیب خودکار هدفها
battery control central
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinist
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxing
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
link encryption
خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
assemble
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
gyro pilot
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
automatic toss
روش پرتاب خودکار بمب پرتاب خودکار بمب
automatic coding
برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه نویسی خودکار
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
drawbridges
پل متحرک
movable bridge
پل متحرک
movable dam
سد متحرک
drawbridge
پل متحرک
bascule bridge
پل متحرک
dynamically
متحرک
moveable
متحرک
remotest
متحرک
vagile
متحرک
lock
سد متحرک
locks
سد متحرک
remote
متحرک
remoter
متحرک
floating
متحرک
vagility
متحرک
moving
متحرک
dynamic
متحرک
locomotory
متحرک
ambulant
متحرک
mobile
متحرک
mobiles
متحرک
floating kidney
کلیه متحرک
turret
برج متحرک
dynamic economy
اقتصاد متحرک
nephroptosis
کلیه متحرک
escalade
پله متحرک
spermatozoid
یاخته نر و متحرک
turrets
برج متحرک
transient target
هدف متحرک
undersurface
متحرک درزیرسطح
mobile charge
بار متحرک
diarthrosis
مفصل متحرک
crankpin
یاتاقان متحرک
cabin scooter
قفسه متحرک
travelling crane
جرثقیل متحرک
breech block carrier
الات متحرک
crossing target
هدف متحرک
dynamic balay
حمایت متحرک
draw arch
طاق پل متحرک
slipknot
گره متحرک
mobile warfare
جنگ متحرک
mobile turnable ladder
نردبان متحرک
mobile station
فرستنده متحرک
mobile reserve
احتیاط متحرک
roll kitchen
اشپزخانه متحرک
mobile plant
دستگاه متحرک
hauling part
قسمت متحرک
mobile phase
فاز متحرک
propelled mine
مین متحرک
mobile defense
پدافند متحرک
quadrantal davit
جرثقیل متحرک
travelling load
بار متحرک
hot money
پول متحرک
jack knife bridge
پل متحرک تاشو
gradients
مدرج متحرک
movable head
با نوک متحرک
flying lines
لولههای متحرک
floating bridge
پل متحرک موقتی
sliding wedge
کشوی متحرک
floating capital
سرمایه متحرک
on the wing
سیار متحرک
floating crane
جرثقیل متحرک
floating tool
ابزار متحرک
slide valve
سوپاپ متحرک
slide valve
دریچه متحرک
moving loads
بارهای متحرک
semimobile
نیمه متحرک
moving average
میانگین متحرک
floating tool holder
ابزارگیر متحرک
flying machine
بارفیکس متحرک
fluid capital
سرمایه متحرک
moving head
با نوک متحرک
locomotor
جنبده متحرک
bascule bridge
پل متحرک باسکولی
piston
میله متحرک
pistons
میله متحرک
floating
متحرک برروی اب
quicksand
ماسه متحرک
escalator
پلکان متحرک
moving staircase
پلکان متحرک
moving stairway
پلکان متحرک
counter-poise
پل متحرک باسکولی
living corpse
مرده متحرک
mobiles
جنگ متحرک
bailey bridge
پل متحرک وموقتی
boom
بازوی متحرک
sedentary
غیر متحرک
boomed
بازوی متحرک
booming
بازوی متحرک
booms
بازوی متحرک
fluid
مایع متحرک
fluids
مایع متحرک
mobile
جنگ متحرک
undersea
متحرک در زیراب
mobile home
خانه متحرک
mobile homes
خانه متحرک
locomotives
متحرک لوکوموتیو
escalator
پله متحرک
moving staircase
پله متحرک
moving stairway
پله متحرک
gradient
مدرج متحرک
airmobile
متحرک هوایی
adjustable conduit attachment fixture
آویز متحرک
abarticulation
مفصل متحرک
locomotive
متحرک لوکوموتیو
sliding
چهارچوب متحرک
vacillant
متحرک اونگی
escalator
پلکان متحرک
escalators
: پلکان متحرک
escalators
پله متحرک
escalators
پلکان متحرک
gangway
پلکان متحرک
gangways
پلکان متحرک
drawbridge
دریچه متحرک
drawbridges
دریچه متحرک
adjustable seat
صندلی متحرک
escalator
پله متحرک
escalator
: پلکان متحرک
stepladders
نردبان متحرک
swirl
گرداب متحرک
swirled
گرداب متحرک
walking dictionary
فرهنگ متحرک
walking library
کتابخانه متحرک
wanding kidney
کلبه متحرک
working fluid
سیال متحرک
swirling
گرداب متحرک
zoogamete
جنس متحرک
swirls
گرداب متحرک
stepladder
نردبان متحرک
slides
غلاف متحرک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com