Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
patrol wagon
ماشین مخصوص حمل زندانیان
Other Matches
universal
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
registers
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
embedded code
کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
blower
ماشین مخصوص دمیدن
blenders
ماشین مخصوص مخلوط کردن
blender
ماشین مخصوص مخلوط کردن
lubritorium
جایگاه مخصوص روغن کاری ماشین
agitator car
ماشین گردان مخصوص حمل بتن
aerial ladder
نردبان چرخان
[مخصوص ماشین آتش نشانی]
forklift
ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
turntable ladder
نردبان چرخان
[مخصوص ماشین آتش نشانی]
tedder
ماشین مخصوص پخش وخشک کردن علف درو شده
plater
صفحه فلزی ساز ماشین غلتک کاغذ سازی اسب مخصوص مسابقه اسب دوانی
jailers
زندانیان
gaolers
زندانیان
jailor
زندانیان
jailer
زندانیان
prison camps
اردوگاه زندانیان
prisoners of state
زندانیان سیاسی
state prisoners
زندانیان سیاسی
prison camp
اردوگاه زندانیان
work camp
محل کار زندانیان
hospitalized prisoners
زندانیان بستری در بیمارستان
prisoner of war cage
زندان زندانیان جنگی
tipstaff
مامور مسئول زندانیان دردادگاه
disciplinary training center
مرکز اموزش زندانیان نظامی
work farm
اردوی کار اجباری زندانیان
concentration camp
بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
concentration camps
بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
treadmill
چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
rehabilitation training center
مرکز اموزش بازاموزی زندانیان جنگی دشمن
treadmills
چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
paroled
ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
parole
ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
paroling
ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
paroles
ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
lutes
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lute
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
writes
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil
روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
dead line
خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
typeface
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typefaces
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
The prisoners of the terrorist militia were detained under inhumane conditions.
زندانیان گروه شبه نظامی تروریستی در شرایط غیرانسانی بازداشت شده بودند.
graphics
کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinists
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
hunger strikes
اعتصاب غذای زندانیان وغیره اعتصاب غذا
hunger strike
اعتصاب غذای زندانیان وغیره اعتصاب غذا
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
ماشین کردن با ماشین رفتن
deletes
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
faxing
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assembled
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
dispersal airfield
فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
automated teller machine
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
Jacquard loom
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
aerospace projection operations
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
extra special
مخصوص
francs
حق مخصوص
special
مخصوص
franchise
حق مخصوص
favorites
مخصوص
vest pocket
مخصوص
favourite
مخصوص
favourites
مخصوص
franc
حق مخصوص
particulars
مخصوص
franchises
حق مخصوص
specific
مخصوص
particular
مخصوص
specifics
مخصوص
especial
مخصوص
exempted station
یکان مخصوص
favorite
مخصوص سوگلی
specially
مخصوص خاص
parts peculiar
قطعات مخصوص
specific weight
وزن مخصوص
favourite or vor
ویژه مخصوص
special passport
پاسپورت مخصوص
proper
مخصوص مقتضی
special corrections
تصحیحات مخصوص
special damage
خسارت مخصوص
marque
علامت مخصوص
special drawing right
حق برداشت مخصوص
Afro pick
شانه مخصوص فر
chorea
تشنج مخصوص
specific search
شناسایی مخصوص
habiliments
لباس مخصوص
unit weight
وزن مخصوص
special services
خدمات مخصوص
built in jack
جک مخصوص نصب
special session
جلسه مخصوص
bolt
پیچ مخصوص قفل کردن در
g man
بازرس مخصوص
special sheaf
مروحه مخصوص
special troops
یکانهای مخصوص
heavy duty
مخصوص کارسنگین
specific capacity
فرفیت مخصوص
heavy-duty
مخصوص کارسنگین
specific energy
انرژی مخصوص
low resistivity
مقاومت مخصوص کم
specific resistivity
مقاومت مخصوص
special
مخصوص خاص
marque
مدل مخصوص
specific gravity
ورن مخصوص
specific gravities
وزن مخصوص
terminologies
اصطلاح مخصوص
specifics
مخصوص معین
deffered maintenance
نگهداری مخصوص
idiocrasy
حالت مخصوص
aide de camp
اجودان مخصوص
aide-de-camp
اجودان مخصوص
aides-de-camp
اجودان مخصوص
game
کامپیوتر مخصوص
selective signalling
ارتباط مخصوص
density
جرم مخصوص
idoneous
مختص مخصوص
densities
جرم مخصوص
specific gravities
ورن مخصوص
terminology
اصطلاح مخصوص
specific gravity
وزن مخصوص
maid in waiting
پیشخدمت مخصوص
bluck density
وزن مخصوص
dry gap bridge
پل مخصوص اب بریدگی
idiosyncrasies
حال مخصوص
idiosyncrasy
حال مخصوص
resistivity
مقاومت مخصوص
valetdechambre
پیشخدمت مخصوص
general
معمولی و نه مخصوص
generals
معمولی و نه مخصوص
specific
مخصوص معین
a special menu
صورت غذای مخصوص
jemmies
دیلم مخصوص دزدان
hollers
صدای مخصوص هر حیوان
melinite
مخصوص تهیه چاشنی
jemmy
دیلم مخصوص دزدان
registers
1-محل مخصوص درCPU
lecterns
میز مخصوص قرائت
registering
1-محل مخصوص درCPU
register
1-محل مخصوص درCPU
harpoon
زوبین مخصوص صیدنهنگ
subcaliber range
میدان تیر مخصوص
roughshod
دارای میخ مخصوص
harpoons
زوبین مخصوص صیدنهنگ
tacamahac
بلسان مخصوص بخورمعطر
tacamahaca
بلسان مخصوص بخورمعطر
valets
پیشخدمت مخصوص ملازم
valeting
پیشخدمت مخصوص ملازم
valeted
پیشخدمت مخصوص ملازم
valet
پیشخدمت مخصوص ملازم
commando
افراد نیروی مخصوص
commandos
افراد نیروی مخصوص
skeeter
قایق مخصوص روی یخ
sla
انجمن کتابخانههای مخصوص
nipple
پستانک مخصوص شیربچه
special weapons
جنگ افزار مخصوص
specific electrical conductivity
هدایت الکتریکی مخصوص
specific permeability
قابلیت نفوذ مخصوص
special operations
عملیات مخصوص یا ویژه
spitton
فرف مخصوص تف کردن
special libraries association
انجمن کتابخانههای مخصوص
special jury
هیئت منصفه مخصوص
lectern
میز مخصوص قرائت
special area
منطقه پرواز مخصوص
special ammunition
مهمات مخصوص یا ویژه
nipples
پستانک مخصوص شیربچه
target arrow
تیر مخصوص تیراندازی
chancels
جای مخصوص کشیش
handrail
نرده مخصوص دستگیره
handrails
نرده مخصوص دستگیره
particle density
وزن مخصوص حقیقی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com