Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English
Persian
knitting machine
ماشین کش بافی
knitting machines
ماشین کش بافی
Search result with all words
strander
ماشین طناب بافی
Other Matches
knitting pin
میل جوراب بافی یاکش بافی که درته ان دگمه یاگلولهای دارد
chain stitch
گره یا کوک زنجیره ای جهت جلوگیری از باز شدن گلیم بافت و تزیین و یا کناره بافی و شیرازه بافی مورد استفاده قرار می گیرد
plaiting
کج بافی
matting
حصیر بافی
meshwork
توری بافی
fabrication
افسانه بافی
negativism
منفی بافی
knitting needle
میل کش بافی
hosiery
جوراب بافی
weft wrapping
شیرازه بافی
confabulation
افسانه بافی
gnosticize
بافی کردن
binding
شیرازه بافی
turn arounds
شیرازه بافی
fabulation
افسانه بافی
philosophism
فلسفه بافی
drapery
پارچه بافی
plaiting
اریب بافی
mythomania
افسانه بافی
draperies
پارچه بافی
abstractionism
خیال بافی
ropery
طناب بافی
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
natters
چرند بافی کردن
natter
چرند بافی کردن
politick
سیاست بافی کردن
osier
بیدمخصوص سبد بافی
envision
خیال بافی کردن
nattered
چرند بافی کردن
envisioning
خیال بافی کردن
envisioned
خیال بافی کردن
knitting needle
میل جوراب بافی
envisions
خیال بافی کردن
nattering
چرند بافی کردن
printworks
کارخانه چیت بافی
macrame knot
گره توری بافی
yarn dye
نخ پارچه بافی را رنگ کردن
picot
حلقه زینتی توری بافی
matting
بوریا بافی پوشش حصیری
interlocking
گلیم بافی ابتداء فرش
machinists
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
politicize
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicised
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicising
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicization
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicises
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicizing
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicizes
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicized
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machined
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
ماشین کردن با ماشین رفتن
twill weave
بافت ساده حصیری
[که گاه در جاجیم و و گلیم و پتو بافی استفاده می شود.]
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxing
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
Elibilinde
[طرحی ترکی در گلیم بافی که نمادی از یک انسان و حالت دست به کمر وی را نشان می دهد.]
overcasting
شیرازه بافی
[جهت افزایش استحکام لبه های فرش و تزئین تارهای انتهائی]
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assembled
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
edge finish
شیرازه بافی
[جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
jute
کنف هندی الیاف کنف که برای گونی بافی بکار میرود
webbing end
[قسمت گلیم بافی فرش قبل از شروع به بافت اصلی متن فرش]
Jangle Arjuk
طرح جنگلی ارجوک
[این گل در طرح فرش های افغانی بصورت قرینه بافی بکار می رود.]
over stretched wrap
نخ چله بیش از حد کشیده شده
[این حالت باعث کاهش استحکام نخ چله و همچنین کج بافی در فرش می گردد.]
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
automated teller machine
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
Jacquard loom
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
Kufic border
حاشیه کوفی
[این نوع حاشیه بافی دیگر کمتر رایج بوده و اقتباسی است از خط کوفی]
glid
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
sizing
آهارزنی
[گاه جهت استحکام و یکنواختی نخ های تار، قبل از چله کشی آنها را با نشاسته و چسب شستشو می دهند. اینکار در پارچه بافی مرسوم است ولی در بافت فرش نیز استفاد می شود.]
Nomatic rugs
قالی های عشایری و قشقایی
[این فرش ها بعلت جا به جایی زیاد عشایر عموما کوچک بافته می شوند و اکثرا بصورت پشم بوده و در آن از ذهنی بافی و یا نقوش محلی استفاده می شود. فرش ها دارای استحکام ضعیف هستند.]
geometric design
طرح هندسی
[این طرح در ابتدا بخاطر ذهنی بافی و سهولت بیشتر در بافت، بین عشایر و روستاها شهرت یافت. ولی امروزه هم به صورت ساده گذشته و هم بصورت پیچیده بین بافندگان استفاده می شود.]
cord yarn
نخ ضخیم و چند لا که بصورت پود در بعضی از فرش های مشهد جهت اتمام زودتر فرش و یا جهت تفاوت با فرش های دیگر استفاده می شود . گاه در شیرازه بافی تارهای بالا نیز بکار می رود .
Khotan rug
فرش ختن
[این شهر در جنوب ترکستان چین واقع می باشد و سابقه سیصد ساله در فرش بافی دارد. اکثر لچک های ترنجی را منسوب به این منطقه می دانند و از پودهای پشمی و گاه نخ های زربفت در طرح ها استفاده می شود.]
Tibet
تبت
[این ناحیه با کشورهای چین، هند و نپال همسایه بوده و فرش آن بیشتر تحت تاثیر چین قرار داشته است.سابقه فرش بافی در آن حدود سیصد سال می باشد. نقش ببر از طرح های اصلی فرش تبت است.]
mills
ماشین
automaton
ماشین
motors
ماشین
motored
ماشین
motor-
ماشین
motor
ماشین
plants
ماشین
mill
ماشین
machanist
ماشین چی
freeze-up
ماشین
wheels
رل ماشین
wheeling
رل ماشین
wheel
رل ماشین
plant
ماشین
apparatus
ماشین
gins
ماشین
pressman
ماشین چی
pressmen
ماشین چی
engine
ماشین
machines
ماشین
runner
ماشین چی
runners
ماشین چی
machined
ماشین
gin
ماشین
mechanism
ماشین
mechanisms
ماشین
automatons
ماشین
machine
ماشین
plaiting
[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
Soumak
بافت سوماک
[سوماخ]
[این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.]
machine learning
فراگیری ماشین
typewriter
ماشین تحریر
machine error
خطای ماشین
machinelike
ماشین وار
machine oil
روغن ماشین
machine independent
مستقل از ماشین
machine fault
نقص ماشین
punching machine
ماشین سوراخکن
machine language
زبان ماشین
scouring machine
ماشین سمباده
scouring machine
ماشین سایش
sand dredger
ماشین حفار
router
ماشین فرز
machine instruction
دستورالعمل ماشین
seaming machine
ماشین درزگیری
machine operating
عملکرد ماشین
machine intelligence
هوش ماشین
machine fault
عیب ماشین
road transport vehicle
ماشین باری
reeling machine
ماشین نخ پیچی
clipper
ماشین موزنی
reaping machine
ماشین درو
machine interupption
وقفه ماشین
machine operator
کارگردان ماشین
metal cutting tool
ماشین ابزار
milling machine
ماشین تراش
milling machine
ماشین فرز
millwright
ماشین ساز
paper mill
ماشین کاغذسازی
auto
ماشین سواری
autos
ماشین سواری
prints
ماشین کردن
mimeograph
ماشین تکثیر
planing machine
ماشین کندگی
pile driving appartus
ماشین شمعکوبی
open machine
ماشین باز
treadle
رکاب ماشین
treadles
رکاب ماشین
power shovel
ماشین خاک کش
automobile
ماشین خودرو
automobiles
ماشین خودرو
machine operator
اپراتور ماشین
machine operator
متصدی ماشین
print
ماشین کردن
machine oriented
ماشین گرا
adders
ماشین جمع
adder
ماشین جمع
printed
ماشین کردن
machine run
رانش ماشین
machine run
اجرای ماشین
machine word
کلمه ماشین
buffer
ماشین لرزنده
machinist's mate
ماشین کار
machinist's mate
ماشین ساز
printer machine
ماشین چاپ
object machine
ماشین مقصود
machine equipment
تجهیزات ماشین
cash register
ماشین صندوقداری
dump car
ماشین شهرداری
dry dredger
ماشین حفار
donkey engine
ماشین بخارکوچک
ditcher
ماشین نهر کن
dish washer
ماشین طرفشویی
commutator machine
ماشین کموتاتودار
typing
ماشین نویسی
commutating machine
ماشین جابجاگری
chief engineer
مدیر ماشین
chess machine
ماشین شطرنج
computers
ماشین الکترونیکی
computers
ماشین حساب
cash registers
ماشین صندوقداری
engine order
دستور ماشین
engine man
ماشین کار
electrostatic machine
ماشین الکتروستاتیکی
electric machine
ماشین الکتریکی
edging machine
ماشین لب خم کنی
computer
ماشین متفکر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com