Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
pile driver
ماشین یا دستگاه بلندکردن الوار
Other Matches
machinery
ماشین ها دستگاه
car wheel lathe
دستگاه ماشین تراش
spininning machine
ماشین یا دستگاه ریسندگی
engine
موتور ماشین دستگاه مولد نیرو
launderettes
دستگاه لباسشویی خود کار ماشین رخت شویی
arithmatic unit
قسمت حافظه ماشین حساب دستگاه محاسب کامپیوتر
launderette
دستگاه لباسشویی خود کار ماشین رخت شویی
planer
دستگاه رنده نجاری میزی ماشین صفحه تراش دروازهای
feeds
وسیلهای که کاغذ و نور را وارد ماشین میکند مثل چاپگر یا دستگاه فتوکپی
feed
وسیلهای که کاغذ و نور را وارد ماشین میکند مثل چاپگر یا دستگاه فتوکپی
keyboard terminal
صفحه کلیدی شبیه به دستگاه ماشین تحریر که اجازه میدهد تا اطلاعات به درون یک سیستم کامپیوتری وارد شود
cylinder block boring machine
دستگاه سوراخ کننده بدنه سیلندر ماشین مته بلوک سیلندر
torque
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
reel-to-reel
ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
reel to reel
ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
reared
بلندکردن
rear
بلندکردن
lofts
بلندکردن
loft
بلندکردن
extol
بلندکردن
removing
بلندکردن
extolling
بلندکردن
extols
بلندکردن
remove
بلندکردن
removes
بلندکردن
heft
بلندکردن
rearing
بلندکردن
rears
بلندکردن
pickup
بلندکردن
extolled
بلندکردن
enhanced
زیادکردن بلندکردن
enhance
زیادکردن بلندکردن
enhances
زیادکردن بلندکردن
louden
صدا را بلندکردن
enhancing
زیادکردن بلندکردن
to kick up dust
خاک بلندکردن
to raise a dust
گردوخاک بلندکردن
shoot up
<idiom>
ناگهانی بلندکردن
lifted
یک وهله بلندکردن بار
lift
یک وهله بلندکردن بار
lifting
یک وهله بلندکردن بار
ennobling
شرافت دادن بلندکردن
he wants stirring up
برای بلندکردن بایدسیخش زد
lifts
یک وهله بلندکردن بار
ennobles
شرافت دادن بلندکردن
to get up
بلندکردن ترتیب دادن
ennobled
شرافت دادن بلندکردن
ennoble
شرافت دادن بلندکردن
enthroned
برتخت سلطنت نشاندن بلندکردن
enthrones
برتخت سلطنت نشاندن بلندکردن
enthroning
برتخت سلطنت نشاندن بلندکردن
enthrone
برتخت سلطنت نشاندن بلندکردن
luff
قلاب مخصوص بلندکردن چیزهای سنگین
scan
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
scans
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
scanned
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
sticks
خطای بلندکردن چوب بیش ازحد نشانه
hay fork
چنگال مخصوص بلندکردن بسته علف ویونجه
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
carcassing timber
الوار
plank
الوار
planking
الوار
lumbering
الوار
wood
الوار
lumbered
الوار
trave
الوار
lumber
الوار
joist
الوار
lumbers
الوار
timber
الوار
joists
الوار
statue of liberty play
بازی تهاجمی از بازیگر گوش که با بلندکردن دست خودحریف را گول می زند
sparred
تیراهن یا الوار
lumber man
الوار درست کن
keelson
الوار کیل
squared timber
الوار چارتراش
spars
تیراهن یا الوار
sawed timber
الوار چارتراش
square wood
بریدن الوار
lumberer
الوار فروش
sparred
الوار لولهای
paddles
الوار اب بند
paddle
الوار اب بند
half timber
الوار کوتاه
paddled
الوار اب بند
mine timber
الوار معدن
spar
تیراهن یا الوار
spar
الوار لولهای
lumberman
الوار فروش
spars
الوار لولهای
paddling
الوار اب بند
structural timber
الوار ساختمانی
machinist
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
woodsheds
انبار الوار وچوب
rafts
دسته الوار شناور بر اب
raft
دسته الوار شناور بر اب
trunks
الوار کنده چوب
trunk
الوار کنده چوب
strongback
الوار تعدیل ناو
woodshed
انبار الوار وچوب
cambers
تیریا الوار خمیده و کج
rafters
الوار دار کردن
camber
تیریا الوار خمیده و کج
square wood
چارتراش کردن الوار
timber
با الوار و تیر پوشاندن
lumbering
الوار راقطع کردن
lumbered
الوار راقطع کردن
lumber
الوار راقطع کردن
rafter
الوار دار کردن
lumbers
الوار راقطع کردن
synchro
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
well timbered
با الوار محکم و استوار شده
woodyard
حیاط یا انبار الوار و هیزم
logroll
غلتاندن الوار وانداختن انها به اب
raftsman
مردی که الوار را بهم می چسباند
sloop
ارابه مخصوص حمل الوار
piling
الوار یا تیرمخصوص ستون سازی
half timber
ساخته شده از الوار کوتاه
towing spar
الوار بکسل کردن ناو
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
transponder
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
sawtimber
الوار مناسب برای اره کشی
lumberjack
کسیکه الوار وتیر اره میکند
lumberjacks
کسیکه الوار وتیر اره میکند
stumpage
قیمت الوار قبل از قطع ازدرخت
print
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
prints
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
quad density
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
lumberyards
محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
logrolling
عمل غلتان الوار وکنده درخت وانداختن ان برودخانه
sawhorse
نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
lumberyard
محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
swamper
ساکن مرداب کسیکه الوار را جمع اوری میکند
compressor
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
equilibrator
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
facsimile recorder
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressors
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
steam irons
ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam iron
ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
fax
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxes
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
baltic exchange
اتحادیه کشتی داران و تجار وواسطههای ذغال و الوار ودانه
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assembles
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
performance factor
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
gun slide
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
data transceiver
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
transducer
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
lazier
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
automated teller machine
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
quartersaw
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
dial test indicator
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
unit
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
units
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
Jacquard loom
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
automatic search jammer
دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
computer controlled machine
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
direct access storage device
اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
which transponder
علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
column grinder
دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com