Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (2 milliseconds)
English	Persian
syupersubstantial	مافق وجود یا جوهر مادی روحی
Other Matches
oxaluria	وجود جوهر ترشک
spiritism	اعتقاد به وجود روح وبازگشت ارواح بعالم مادی روح گرایی
objectivism	ادبیات و هنر مادی مادی گرایی
enclave economices	اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
intrinsic	روحی
psychic	روحی
spectral	روحی
spiritual	روحی
mental	روحی
psychical	روحی
inanition	بی روحی
psychiatry	طب روحی
catch feeder	مادی
irrigation channel	مادی
hylic	مادی
corporeal	مادی
rain worm	مادی
so matic	مادی
materialist	مادی
worldling	مادی
materialists	مادی
materials	مادی
fleshly	مادی
physical	مادی
material	مادی
canal	مادی
canals	مادی
numinous	اسرارامیز روحی
spiritually	معنوی روحی
gaiety	سبک روحی
analeptic	محرک روحی
psychic force	قوه روحی
psychic force	نیروی روحی
inner	روحی باطنی
to raise a ghost	روحی راحاضرکردن
verve	سبک روحی
anagoge	تعالی روحی
to lay a ghost	روحی راناپدیدکردن
emotional and physical	روحی وبدنی
obsession	عقده روحی
obsessions	عقده روحی
anagogy	تعالی روحی
panpsychism	روحی نگری
psychasthenia	ضعف روحی
psychotherapy	تداوی روحی
supersensible	روحی روانی
hylozoism	فلسفه مادی
incorporal	غیر مادی
immaterial	غیر مادی
idiographic	مجازی مادی
physical dimension	بعد مادی
worldly	جسمانی مادی
incorporeal	غیر مادی
physical science	دانش مادی
physicism	حکمت مادی
overseer of irrigation channel	مادی سالار
physical	مادی جسمانی
natural philosopher	حکیم مادی
tangible property	دارائی مادی
materialised	مادی کردن
materialises	مادی کردن
materialising	مادی کردن
physical record	مدرک مادی
materialize	مادی کردن
materialized	مادی کردن
materializes	مادی کردن
materializing	مادی کردن
earthen	مادی جسمانی
tangible assets	دارائیهای مادی
physical coercion	اجبار مادی
matter wave	موج مادی
material damage	خسارت مادی
material incentives	انگیزههای مادی
material incentives	محرکهای مادی
material mass	جرم مادی
materials	مادی جسمانی
material	مادی جسمانی
spiritually	غیر مادی
materialization	مادی سازی
physical connection	اتصال مادی
physical device	ابزار مادی
anagogic	وابسته بتعالی روحی
congenial <adj.>	دارای تجانس روحی
anagogical	وابسته بتعالی روحی
congenial	دارای تجانس روحی
psychic	واسطه پدیده روحی
to sustain a trauma	ضربه روحی خوردن
psycho analysis	تجزیه و تجلیل روحی
invigorate	تقویت روحی کردن
insalutary	تاثیر روحی بد اب و هوا
substantiating	شکل مادی بخشیدن به
superphysical	ماورای عالم مادی
valour	ارزش مادی اهمیت
substantiate	شکل مادی بخشیدن به
valor	ارزش مادی اهمیت
substantiated	شکل مادی بخشیدن به
substantiates	شکل مادی بخشیدن به
materiality	جنبه مادی ضرورت
strict liability offence	جرم مادی صرف
primary masses	نقاط مادی اولیه
superempirical	خارج از جهان مادی
spiritusoity	عالم غیر مادی
incorporeally	بطور غیر مادی
immaterialize	غیر مادی کردن
physical element of crime	عنصر مادی جرم
obsessing	ایجاد عقده روحی کردن
traumas	ضربه روحی روان اسیب
to empower somebody	به کسی قدرت [روحی] دادن
obsess	ایجاد عقده روحی کردن
obsessed	ایجاد عقده روحی کردن
obsesses	ایجاد عقده روحی کردن
trauma	ضربه روحی روان اسیب
to be dashed to the ground	از نظر روحی خرد شدن
psychotherapy ortherapeutics	معالجه بوسائل روحی یاهیپنوتیزیم
to be devastated	از نظر روحی خرد شدن
to be shattered [British E]	از نظر روحی خرد شدن
to hit rock bottom	از نظر روحی خرد شدن
autism	عدم توجه بعالم مادی
objectivism	عین گرایی فلسفه مادی
dialectical materialism	اساسا اقتصادی یا مادی هستند .
transcendentalism	فلسفه خارج جهان مادی
spiritual	غیر مادی بطور روحانی
haunts	دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
haunt	دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
to haunt	به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
to walk	به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
materiel	قسمت مادی یا مکانیکی هنر تکنیک
orthopsychiatry	تداوی روحی اختلالات فکری وروحی اطفال
corpus delicti	عنصر مادی جرم وعمل خلاف قانون
objectify	بنظر اوردن بصورت مادی و خارجی مجسم کردن
essence	جوهر
substance	جوهر
toner	جوهر
aceric acid	جوهر
anilin	جوهر
aniline	جوهر
substances	جوهر
juice	جوهر
spirit	جوهر
juices	جوهر
inks	جوهر
ink	جوهر
quintessence	جوهر
soldering flux	جوهر
spiriting	جوهر
lustreer	اب جوهر
acid	جوهر
marrows	جوهر
acids	جوهر
marrow	جوهر
bone marrow	جوهر
etching acid	جوهر
essentiality	جوهر
heart	جوهر
chlorhydrate of qui nine	جوهر
hearts	جوهر
quintes sence	جوهر
coessential	هم جوهر
consubstantial	هم جوهر
pithless	بی جوهر
narceine	جوهر
dyestuff	جوهر
being	جوهر
sulphate of quinine	جوهر
sulphate of qui nine	جوهر
dye stuff	جوهر
ens	جوهر
advantaged	کسیکه در شرایط بهتری از لحاظ اجتماعی و یا مادی قرار دارد
quiddity	جوهر ناچیز
matters	ماهیت جوهر
mattering	ماهیت جوهر
monad	جوهر الهی
muriatic acid	جوهر نمک
magnetic ink	جوهر مغناطیسی
matter and form	جوهر و عرض
substance	ذات جوهر
reflectance ink	جوهر انعکاس
salicin	جوهر بید
strychnia	جوهر کوچوله
subsistance	جوهر مفاد
sulphuric acid	جوهر گوگرد
formic acid	جوهر مورچه
the spirit of the law	جوهر قانون
aquafortis	جوهر شوره
toner cartridge	کارتریج جوهر
toner	جوهر پودری
boric acid	جوهر بوره
selfdom	جوهر نفس
santonin	جوهر درمنه
substances	ذات جوهر
aceric acid	جوهر افرا
acetic	جوهر سرکهای
acitric a	جوهر ابلیمو
santalic acid	جوهر صندل
aizarine	جوهر روناس
individuum	جوهر فرد
santalin	جوهر صندل
veratrine	جوهر کندش
carbonate of soda	جوهر قلیا
mattered	ماهیت جوهر

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com