English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 194 (9 milliseconds)
English Persian
superhuman مافوق انسانی
Other Matches
human factor فاکتورهای انسانی ضریب مربوط به خطای انسانی
inhuman فاقد خوی انسانی غیر انسانی
allocated manpower نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
supersonic هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
transcendent مافوق
superiors مافوق
trans- مافوق
upmost مافوق
trancscendent مافوق
superior مافوق
superordinate مافوق
superordinates مافوق
overlord سرور مافوق
past بعد از مافوق
superconducter مافوق هادی
superior order امر مافوق
superior order دستور مافوق
supersensory مافوق احساس
superiors مافوق بالارتبه
hereinabove مافوق این
hypertext مافوق متن
hypersonic مافوق فراصوت
supersonic مافوق صوت
hyperphyscal مافوق طبیعت
superior مافوق بالارتبه
hypermedia مافوق رسانه
preternatural مافوق طبیعی
dominant مقتدر مافوق
overlords سرور مافوق
supranational مافوق ملیت
mandated دستور مافوق
ultrasonics مافوق صوت
mandates دستور مافوق
mandating دستور مافوق
mandate دستور مافوق
supersonic علم مافوق صوت
beyond one's expectation مافوق انتظار کسی
superconducting computers کامپیوترهای مافوق هادی
hypersonic سرعت مافوق صوت
suoersonic compressor کمپرسور مافوق صوت
superman موجود مافوق انسان
ultra خیلی متعصب مافوق
supranational مافوق محدودیتهای ملی
above مافوق واقع دربالا
supramundane مافوق این جهان
supersonic turbine توربین مافوق صوت
supersonic سرعت مافوق صوت
metagnostic مافوق علم بشر
supersonic propeller ملخ مافوق صوت
supersonic nozzle نازل مافوق صوت
supermen موجود مافوق انسان
supersonic tunnel تونل باد مافوق صوت
hyperphysical خارق العاده مافوق قوه بدنی ومادی
sonic booms صدای برخورد هوا با جلوهواپیمای دارای سرعت مافوق صوت
it is past cure از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
sonic boom صدای برخورد هوا با جلوهواپیمای دارای سرعت مافوق صوت
humanitarian <adj.> انسانی
humane <adj.> انسانی
hu man انسانی
humane انسانی
human انسانی
neoanthropic نو انسانی
humans انسانی
conical flow تئوری جریانهای مافوق صوت روی صفحات مسطح گوشه دار
human factor عوامل انسانی
human factor عامل انسانی
litterae humaniores علوم انسانی
manpower نیروی انسانی
horde رمه انسانی
dehumanised نا انسانی کردن
hordes رمه انسانی
human skill مهارت انسانی
inhumane غیر انسانی
humanly بطور انسانی
hu man nature طبیعت انسانی
human resources منابع انسانی
humanization انسانی کردن
non human غیر انسانی
dehumanized نا انسانی کردن
preterhuman فوق انسانی
humanize انسانی کردن
humanized انسانی کردن
dehumanising نا انسانی کردن
humanizes انسانی کردن
non-human غیر انسانی
dehumanises نا انسانی کردن
humanised انسانی کردن
humanises انسانی کردن
humanizing انسانی کردن
dehumanize نا انسانی کردن
dehumanizes نا انسانی کردن
labored نیروی انسانی
labors نیروی انسانی
labour نیروی انسانی
unknowable ماوراتجربیات انسانی
cut-throat غیر انسانی
human capital سرمایه انسانی
labor نیروی انسانی
liberal arts علوم انسانی
dehumanizing نا انسانی کردن
humanising انسانی کردن
man power نیروی انسانی
rarefaction جریان مافوق صوت درمجرای همگرا که در ان فشارکاهش یافته و سرعت شدیداافزایش یابد
human ecology بوم شناسی انسانی
human biometric زیست سنجی انسانی
human دارای خوی انسانی
human factors engineering مهندسی عوامل انسانی
humance انسانی شایسته بشریت
sportmanship رفتار و اخلاق انسانی
scientific manpower نیروی انسانی متخصص
manpower cieling حداکثرنیروی انسانی مجاز
manpower control کنترل نیروی انسانی
manpower cieling سطح نیروی انسانی
man machine systems نظامهای انسانی- ماشینی
manpower development پرورش نیروی انسانی
dehumanized فاقداحساسات انسانی کردن
dehumanises فاقدصفات انسانی شدن
man-made مصنوع انسان انسانی
dehumanising فاقداحساسات انسانی کردن
dehumanising فاقدصفات انسانی شدن
humanism علوم انسانی انسانگرایی
dehumanizing فاقدصفات انسانی شدن
dehumanize فاقداحساسات انسانی کردن
dehumanizing فاقداحساسات انسانی کردن
dehumanize فاقدصفات انسانی شدن
dehumanizes فاقدصفات انسانی شدن
dehumanises فاقداحساسات انسانی کردن
dehumanized فاقدصفات انسانی شدن
dehumanised فاقدصفات انسانی شدن
humans دارای خوی انسانی
high level manpower نیروی انسانی بالا
man made مصنوع انسان انسانی
dehumanizes فاقداحساسات انسانی کردن
authorized manpower نیروی انسانی مجاز
dehumanised فاقداحساسات انسانی کردن
dehumanize از خصائص انسانی محروم شدن
B.A مخفف لیسانس علوم انسانی
dehumanized از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanises از خصائص انسانی محروم شدن
manpower planning برنامه ریزی نیروی انسانی
yahoo جانوری که درقالب انسانی باشد
AA فوق دیپلم در علوم انسانی
dehumanization از دست دادن صفات انسانی
unknowingly ندانسته ماورا تجربیات انسانی
B.A.s مخفف لیسانس علوم انسانی
dehumanised از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanising از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanizes از خصائص انسانی محروم شدن
heterologous سرم غیر انسانی دگرسان
eros بچه قشنگ غرائزشهوانی انسانی
manpower loading chart نمودار تخصیص نیروی انسانی
hu man دارای خوی انسانی انسان
man power leveling یکنواخت کردن نیروی انسانی
investment in human capital سرمایه گذاری در نیروی انسانی
unknowing ندانسته ماورا تجربیات انسانی
lag rate نسبت کسری نیروی انسانی
dehumanizing از خصائص انسانی محروم شدن
anthropomorphism تصور شخصیت انسانی برای چیزی
anthroposophy علم شناسایی طبیعت و ماهیت انسانی
PhDs درجه دکترا در علوم یا دانشهای انسانی
PhD درجه دکترا در علوم یا دانشهای انسانی
Ekistics [دانش مطالعه زیستگاه های انسانی]
labour intensive industry صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
preterhuman بیرون از نبروی انسانی خارج از قوه بشر
anthropopathism اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
anthropomorphize جنبه انسانی برای خدا قائل شدن
anthropomorphism قائل شدن جنبه انسانی برای خدا
anthropological وابسته بانسان شناسی مربوط بطبیعت انسانی
Ergonomics [مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
aeolist انسانی غلط انداز که ادعای روشن فکری دارد
emergency complement جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
super : پیشوندی است بمعنی مربوط ببالا- واقع درنوک چیزی- بالایی- فوق- برتر- مافوق-ارجح-بیشتر و ابر
moustaches سطوح ایرودینامیکی که درقسمت جلوی هواپیمای مافوق صوت با بال دلتا شکل و با زاویه حمله زیاد نصب میگردند
bow wave موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
ultra :پیشوندیست بمعنی " ماورا" وماورا فضا" و ماورا حدودوثغور" و برتراز" و"مافوق "و "فرا"
overhead منابع انسانی و اقتصادی که درپشتیبانی غیر مستقیم یکانهابه کار می رود
idealism روش فکری کسانی که معتقدندسیاست باید تابع ایده الهای انسانی باشد
critical mach number عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
variable geometry engine موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
humanizing انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanised انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanising انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanize انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
short handed داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
short-handed داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
humanized انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanizes انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
humanises انسان شدن واجد صفات انسانی شدن
unstart انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
transonic سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
unesco (= united nations educational ه افزایش احترام ملل نسبت به عدالت و حکومت قانون وحقوق انسانی و ازادیهای اساسی انچنان که موردتصویب منشور ملل متحد است بشود
cybernetics مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
erasable قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com