Dictiornary-Farsi | مالش درونی سایش داخلی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
internal friction	مالش درونی سایش داخلی


Other Matches

tribometer	مالش سنج سایش ازما
internal friction	سایش درونی
incretion	ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
indoor	درونی داخلی
internal furnace	کوره درونی بوته درونی اشتعال درونی
internal shield	زره درونی زره داخلی
dynamic	نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
dynamically	نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
frictions	مالش
friction	مالش
frottage	مالش
gnawing	مالش
scrubs	مالش
scrubbing	مالش
scrub	مالش
scrubbed	مالش
squawks	مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal structure	ساختمان داخلی سازه داخلی
squawk	مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal defense	پدافند داخلی پایداری داخلی
squawked	مخابره داخلی ارتباط داخلی
chafing	مالش دادن
angle of friction	زاویه مالش
chafes	مالش دادن
chafe	مالش دادن
frictions	مالش اختلاف
attrition	مالش خراش
scumble	مالش مختصر
coefficient of friction	ضریب مالش
magnetic friction	مالش مغناطیسی
friction	مالش اختلاف
to rub sore	از مالش زیادزخم کردن
rubdown	مالش سریع بدن
liniment	مرهم رقیق روغن مالش
liniments	مرهم رقیق روغن مالش
they give it a good scrub	خوب انرا مالش میدهند
paint roller mill	دستگاه مالش رنگ بر روی دیوار
whet	عمل تیز کردن بوسیله مالش
osteopathy	درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
corrasion	سایش
scrubs	سایش
grind	سایش
grinds	سایش
scrubbed	سایش
scrubbing	سایش
erosion	سایش
scrub	سایش
fretting	سایش
trituration	سایش
wear	سایش
abrasions	سایش
abrasion	سایش
levigation	سایش
friction	سایش
wears	سایش
frictions	سایش
hydro electric	وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
hydro-electric	وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
superficial abrasion	سایش رویی
erosive	سایش دهنده
float stone	سنگ سایش
wear resistance	مقاومت سایش
scouring machine	ماشین سایش
grind	تیزکردن سایش
grinds	تیزکردن سایش
erodible	قابل سایش
grindable	قابل سایش
abrasive action	اثر سایش
chaffing gear	وسایل ضد سایش
abradability	سایش پذیری
electrostatic charge	بار الکتریسیته ساکن [که در اثر مالش بوجود می آید.]
abrasions	سایش منتج ازالودگی
abrasive hardness	درجه سایش پذیری
wear resistance	مقاومت در مقابل سایش
abrasion hardness	درجه سایش پذیری
erosible	قابل سایش وفرسایش
abrasive resistance	درجه سایش پذیری
abrasive tool	ابزار برای سایش
abradent	الت سایش یا پرداخت
wave off	فرود همراه با سایش
abrasion	سایش منتج ازآلودگی
wear tables	جداول سایش جنگ افزارها
corrade	در اثر سایش از بین رفتن
to fret a passage	راهی رابوسیله سایش بازکردن
exchanged stabilization fund	مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
storage	1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
terrigenous	تشکیل شده بوسیله عمل سایش رودخانه وجریان اب خاکزاد
plasma plating	ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
in	درونی
inner	درونی
inside	درونی
inward	درونی
tumble home	خم درونی
indoor	درونی
intestine	درونی
subjective	درونی
insides	درونی
civil	درونی
interior	درونی
intestines	درونی
endogenous	درونی
innermost	درونی
internal	درونی
inmost	درونی
infelt	درونی
interiors	درونی
in-	درونی
in-	:درونی
intrinsic	درونی
in	:درونی
wiping	خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wipe	خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiped	خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wipes	خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
interpolation	براورد درونی
subjectivity	درونی بودن
dynamic	نیروی درونی
intrados springing line	پاطاق درونی
innate	درونی چسبنده
springing of soffit	پاطاق درونی
pore pressure	فشار درونی
spring of intrados	پاطاق درونی
endocardium	پرده درونی دل
bal badak	تیغ درونی پا
interpolations	براورد درونی
cooptation	انتخاب درونی
intrados	قوس درونی
intrinsic motivation	انگیزش درونی
intrinsic approach	رهیافت درونی
dynamically	نیروی درونی
internal work	کار درونی
loggia	ایوان درونی
pectoral	صدری درونی
ductless gland	غده درونی
interiors	درونی درون
pectorals	صدری درونی
internality	درونی بودن
interior	درونی درون
the inner layer	لایه درونی
inner loop	حلقه درونی
interflow	جریان اب درونی
interior affairs	کارهای درونی
entophyte	انگل درونی
interoceptor	گیرنده درونی
esoteric	رمزی درونی
enteroceptor	گیرنده درونی
interiority	درونی بودن
internal inhibition	بازداری درونی
internal phase	فاز درونی
internal command	فرمان درونی
internal consistency	هماهنگی درونی
intercorrelation	وابستگی درونی
internal pressure	فشار درونی
logarithmic viscosity number	گرانروی درونی
inherent viscosity	گرانروی درونی
inner shell electron	الکترون درونی
inner speech	گفتار درونی
inflow	ریزش درونی
internal secretion	ترشح درونی
indravgnt	جریان درونی
aula	حیاط درونی
archivolt	قوس درونی
internal reflection	انعکاس درونی
inmost thoughts	اندیشههای درونی
endophasia	تکلم درونی
internalising	درونی کردن
internalised	درونی کردن
internalises	درونی کردن
internalizes	درونی کردن
internalized	درونی کردن
internalize	درونی کردن
internal temperature	دمای درونی
internal force	نیروی درونی
internal friction	اصطکاک درونی
internal vibrator	لرزاننده درونی
internalization	درونی ساختن
internal font	فونت درونی
the inner layer	چینه درونی
ingrowth	رویش درونی
internal conversion	تبدیل درونی
endogenous event	رویداد درونی
internal energy	انرژی درونی
endoderm	پرده درونی
internalizing	درونی کردن
in-fighting	کشمکش درونی
Internal energy	انرژی درونی [فیزیک]
internal hard disk	دیسک سخت درونی
autotelic	دارای قصد درونی
inner work function	انرژی خروج درونی
midland	بین الارضین درونی
inwarness	بطون درونی بودن
internal evidence	مدارک یاگواه درونی
mesophyll	بافت درونی برگ
inside berm	سکوی شیببر درونی
internal resisting moment	لنگر مقاوم درونی
endospore	غشاء درونی تخم
thermionic arc	قوس گرمیونایی درونی
internist	متخصص داروهای درونی
endometrium	پرده درونی زهدان
endometritis	اماس درونی زهدان