English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
pallet ماله مخصوص کوزه گران مالهء صافکاری
pallets ماله مخصوص کوزه گران مالهء صافکاری
Other Matches
time and tide wait for no man <proverb> کوزه بودش آب می نامد به دست آب را چون یافت خود کوزه شکست
dear bought جنس گران خریداری شده خریداری به قیمت گران
spreading صافکاری
blinding صافکاری
blindingly صافکاری
bright finish صافکاری براق
smoothen صافکاری کردن
blindage صافکاری ساختمان
smooth صافکاری کردن
smoothed صافکاری کردن
smooths صافکاری کردن
smoothest صافکاری کردن
roughdry بدون صافکاری و اتو کشی خشک کردن
trowels ماله
malay ماله
pattered ماله
pattering ماله
patters ماله
smoother ماله
patter ماله
harrow ماله
harrows ماله
troweler ماله کش
trowel ماله
brick trowel ماله بنایی
trowels ماله کشیدن
floated ماله چهارسو
trowel ماله کشیدن
pallets ماله چوبی
jointer ماله بندکشی
floats ماله چهارسو
trowel for pointing ماله بندکشی
float ماله چهارسو
mason's board ماله بنایی
plastering trowel ماله چهارسو
plastring trowel ماله گچکاری
pallet ماله چوبی
spatulas ماله بنایی
malayan اهل ماله
spatule ماله رنگ
spatual ماله فضائی
spatula ماله بنایی
plastring trowel ماله کشته کشی
pallet knife ماله رنگ امیزی
potter کوزه گر
pitcher کوزه
cruse کوزه
vase کوزه
potters کوزه گر
costrel کوزه
vases کوزه
pitchers کوزه
urns کوزه
jugful بک کوزه پر
jugs کوزه
jug کوزه
urn کوزه
jorum کوزه ابخوری
sherd کوزه شکسته
stinkpot کوزه گلی
potted در کوزه ریخته
pottery کوزه گری
ceramics کوزه گری
fictile clay گل کوزه گری
pottery کوزه گرخانه
shard کوزه شکسته
shards کوزه شکسته
lutes گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lute گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
writes وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
trowel ماله گچ کاری [ابزار] [ساخت و ساختمان]
mason jar کوزه دهن گشاد
lathe چرخ کوزه گری
clay خاک کوزه گری
potter lath چرخ کوزه گری
potter's clay خاک کوزه گری
potter's wheel چرخ کوزه گری
jar کوزه دهن گشاد
jarred کوزه دهن گشاد
potter's clay [خاک رس کوزه گری]
figuline خاک کوزه گری
They put the blane on him . he was the scapegoat. کاسه کوزه ها سر اوشکست
jars کوزه دهن گشاد
ceramic clay خاک رس کوزه گری
lathes چرخ کوزه گری
typefaces مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typeface مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
mason's trowel ماله آجر کاری [ابزار] [ساخت و ساختمان]
brick trowel ماله آجر کاری [ابزار] [ساخت و ساختمان]
bricklayer's trowel ماله آجر کاری [ابزار] [ساخت و ساختمان]
trowel ماله آجر کاری [ابزار] [ساخت و ساختمان]
While there is water in the pitcher we wander thir. <proverb> آب در کوزه و ما تشنه لبان مى گردیم .
batted گل اماده برای کوزه گری
potted کوزه کرده ذدزفرف ریخته
greybeard کوزه سنگی برای باده
bats گل اماده برای کوزه گری
bat گل اماده برای کوزه گری
graphics کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
krater کوزه دهن گشاد دسته دارقدیمی
ewers کوزه تنگ ابخوری اطاق خواب
ewer کوزه تنگ ابخوری اطاق خواب
He makes a hundred jugs of which not one has a han. <proverb> صد کوزه بسازد یکى دسته ندارد .
ears هرالتی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه خوشه
potter wheel صفحه افقی گردنده که کوزه گر گل بران قالب میکند
ear هرالتی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه خوشه
dearest گران
dearer گران
dear گران
dearly گران
costly گران
heavier گران
sumptuous گران
heavies گران
at a great penny worth گران
heavy گران
costliest گران
dears گران
expensive گران
costlier گران
overpriced گران
heaviest گران
onerous گران
pricey گران
registers که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
highs سخت گران
endeared گران کردن
massive گران کوه
big ticket گران قیمت
massively گران کوه
be too dear گران بودن
stingy گران کیسه
dear bought گران خرید
natatores شنا گران
too expensive <adj.> بسیار گران
highest سخت گران
overpriced <adj.> بسیار گران
deluxe مجلل گران
endear گران کردن
endears گران کردن
expensively گران بها
priceless بسیار گران
valuable گران بها
dearer گران کردن
dearest گران کردن
high سخت گران
high interest بهره گران
dears گران کردن
to sell dearly گران فروختن
high money پول گران
high priced گران بها
high value گران قیمت
dear گران کردن
viscosity قوام گران روی
white elephants گران و پر خرج و کم فایده
prohibitory گران جلوگیری کننده
overburden گران بار شدن
white elephant گران و پر خرج و کم فایده
worth a kings ransom بسیار گران بها
not too expensive خیلی گران نباشد.
dear bought گران تمام شده
You have paid too much for your car . اتوموبیلت را گران خریدی
This is really expensive ! این چه گران است !
The price of butter has gone up . butter has become expensive . کره گران شده
prohibitive گران جلوگیری کننده
i paid dear for it برای من گران تمام شد
highest وافر گران گزاف
exclusive منحصر بفرد گران
high وافر گران گزاف
It is too expensive. خیلی گران است.
highs وافر گران گزاف
pyrrhic victory پیروزی ای که بی اندازه گران تمام شد
assay عیارگیری فلزات گران قیمت
costs an arm and a leg <idiom> [فوق العاده پرخرج یا گران]
assays عیارگیری فلزات گران قیمت
He overcharged us. پایمان گران حساب کرد
beyoned price بی قیمت بسیار گران بها
highest وسیله گران یا با کارایی بالا
i paid dearly for it بسیار گران برایم تمام شد
high وسیله گران یا با کارایی بالا
highs وسیله گران یا با کارایی بالا
deletes کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
She took umbrage at your remark . سخن شما برایش گران آمد
I paid dearly for this mistake . این اشتباه برایم گران تمام شد
The hotel has overcharged me . هتل گران پایم حساب کرده
a white elephant شیئی کم مصرف و جا تنگ کن اما گران قیمت
glyptics کنده کاری در روی سنگهای گران بها
thunderscan یک پیمایش کننده گران و باوضوح و دقت بالا
gem سنگ گران بها جواهر نشان کردن
gems سنگ گران بها جواهر نشان کردن
manganic دارای مغنیساوابسته بسنگ سیاه شیشه گران
A thing you dont want is dear at any price. <proverb> چیزى را که نخواهى ,با هر قسمتى برایت گران است.
embedded code کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
Hotel accommodation is rather expensive there. قیمت [اتاق] هتل آنجا واقعا گران است.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com