Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 69 (7 milliseconds)
English	Persian
plastring trowel	ماله کشته کشی
Other Matches
killed in action	کشته
he was killed	او کشته شد
killed	کشته
fallen	کشته
to die in ones shoes	کشته شدن
he will be killed	کشته خواهدشد
to go west	کشته شدن
food for powder	کشته شدنی
killed in action	کشته جنگی
killed steel	فولاد کشته
slain	کشته شده
massicot	کشته سرب
to kiss the dust	کشته شدن
slack lime	اهک کشته
immolate	کشته شده
gruel	کشته شدن
the fallen	کشته شدگان
He was kI'lled on the spot.	جابجا کشته شد
trowel	ماله
malay	ماله
troweler	ماله کش
smoother	ماله
patters	ماله
trowels	ماله
harrow	ماله
harrows	ماله
patter	ماله
pattered	ماله
pattering	ماله
plastring trowel	ماله گچکاری
trowel	ماله کشیدن
spatual	ماله فضائی
spatule	ماله رنگ
spatulas	ماله بنایی
spatula	ماله بنایی
floats	ماله چهارسو
trowel for pointing	ماله بندکشی
floated	ماله چهارسو
plastering trowel	ماله چهارسو
pallets	ماله چوبی
brick trowel	ماله بنایی
mason's board	ماله بنایی
malayan	اهل ماله
trowels	ماله کشیدن
pallet	ماله چوبی
float	ماله چهارسو
jointer	ماله بندکشی
Strange to say he was not kI'lled.	عجب آنکه کشته نشد
It ilanded him in trouble .	آدم کار کشته ای است
The kI'lled and the wounded.	کشته وزخمی ( در جنگ وغیره )
To be crazy about agirl .	کشته مرده دختری بودن
to have ones gruel	شکست خوردن کشته شدن
pallet knife	ماله رنگ امیزی
They were all either kI'lled ou taken prisoners .	همگی آنها کشته یا گرفتا رشدند
Memorial Day	روز یادبود کشته شدگان جنگی
I was literally ( nearly , almost ) kI'lled . I was within an ace of being kI'lled.	چیزی نمانده بود کشته بشوم
hydra	مار 9 سری که بدست هرکول کشته شده
trowel	ماله گچ کاری [ابزار] [ساخت و ساختمان]
brick trowel	ماله آجر کاری [ابزار] [ساخت و ساختمان]
bricklayer's trowel	ماله آجر کاری [ابزار] [ساخت و ساختمان]
trowel	ماله آجر کاری [ابزار] [ساخت و ساختمان]
pallet	ماله مخصوص کوزه گران مالهء صافکاری
pallets	ماله مخصوص کوزه گران مالهء صافکاری
mason's trowel	ماله آجر کاری [ابزار] [ساخت و ساختمان]
to spray a tree	داروی ویژه بردرختی افشاندن تا انکه میکربهای ان کشته شود
He was killed when his parachute malfunctioned.	بخاطر اینکه چترش کار نکرد [عیب فنی داشت] او [مرد] کشته شد.
oldster	ادم کار کشته که چهار سال در نیروی دریایی کار کرده باشد
to be assassinated	ترور شدن [کشته شدن] [به قتل رسانده شدن]

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com