English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 96 (5 milliseconds)
English Persian
lord مالک
lords مالک
landlord مالک
landlords مالک
proprietress مالک
proprietresses مالک
owner مالک
owners مالک
have مالک
having مالک
proprietor مالک
proprietors مالک
angel مالک
angels مالک
landed مالک
possessor مالک
possessors مالک
owner of a property مالک
homeowner مالک
homeowners مالک
Other Matches
dedication در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
fee tail تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
dedications در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
reputed owner در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
ownerless بی مالک
to possess مالک بودن
to hold مالک بودن
to have possession of مالک بودن
holding company شرکت مالک
ground landlord مالک عرصه
goodman خرده مالک
freeholder مالک مطلق
reputed owner مالک اعتباری
seis مالک شدن
smallholders خرده مالک
smallholder خرده مالک
yeomanly مالک جزء
timocracy مالک سالاری
sole owner مالک منحصر
shipowner مالک کشتی
joint owner مالک مشاع
to have مالک بودن
householders مالک خانه
householder مالک خانه
owns مالک بودن
yeoman مالک جزء
yeomen مالک جزء
own مالک بودن
owned مالک بودن
owning مالک بودن
absentee landlord مالک غایب
apollyon مالک دوزخ
at the owner's risk بعهده مالک
car owner مالک اتومبیل
absentees مالک غایب
absentee مالک غایب
yeomanly خرده مالک کشاورز
esquire مالک زمین ارباب
fixed stock مالک انحصاری سهام
yeomen خرده مالک کشاورز
at owner's risks ریسک به عهده مالک
to have something مالک چیزی بودن
owner of root or seed مالک اصله یا حبه
deforce بزورمالی را از مالک گرفتن
lairds ملاک خرده مالک
yeoman خرده مالک کشاورز
laird ملاک خرده مالک
to have something at one's disposal مالک چیزی بودن
tenant by sufference متصرف با رضایت ضمنی مالک
benefical owner of an estate مالک بهره برداریک دارایی
proprietary متعلق به ملاک وابسته به مالک
ship's husband مباشر و مالک نماینده کشتی
tenant at will متصرف به میل و اراده مالک
derelict ترک شده بوسیله مالک یا قیم
foreclose a mortgage فک رهن ملکی را از مالک ان سلب کردن
at the owner's risk با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
unearned increment افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
unearned icremrnt افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
holding company شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
thefts بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
theft بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
fee tail تقسیم تناصفی اراضی از طرف مالک ملک موقوف یا حبس شده
tenant by sufference مالک معترض اونشود و تصرفش ادامه پیداکند این عنوان به او اطلاق میشود
ejectment باز پس گرفتن زمین غصبی ازغاصب بعلاوه کلیه خسارات وارده به مالک اصلی
escheat در CLاراضیی را گویند که پس ازفوت مالک به علت عدم وجودوراث قانونی به مالکیت دولت درمی اید
estate at will در CLواگذاری ملکی است که به کسی به عنوان اجاره با قیداین شرط که مستاجر عین مستاجره را به میل مالک اداره کند
hire purchase کرایه چیزی به این ترتیب که کرایه کننده با پرداخت یک عده اقساط مالک ان شی بشود
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
equitable estate در CL مرتهن بالقوه مالک عین مرهونه میشود و بعلاوه تاسیسی وجوددارد که به موجب ان می توان حق از گرو دراوردن ملک را از راهن سلب کرد
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
use and occupation عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
inherit مالک شدن جانشین شدن
having مالک بودن ناگزیر بودن
have مالک بودن ناگزیر بودن
inheriting مالک شدن جانشین شدن
inherits مالک شدن جانشین شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com