Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
socialism
مالکیت اجتماعی ابزار تولید
Other Matches
communism
کمونیسم نظام اقتصادی مبتنی براندیشههای مارکسیستی که مالکیت و ابزار تولید عمومی و در کنترل دولت قرار دارد
means of production
ابزار تولید
generating tool
ابزار تولید
mixed capitalism
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
prior possession
تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
denationalization
تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
joint ownership
اشتراک در مالکیت مالکیت مشاع
his right of ownership lapsed
حق مالکیت از او سلب شد حق مالکیت او ساقط شد
functional distribution of income
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
market socialism
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
tool
دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
separation of ownership and control
جدائی مالکیت از کنترل جدائی مالکیت از مدیریت
control equipment
ابزار وارسی ابزار پایش
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
pilot line operation
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
embryophyte
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
components
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
second
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
broaches
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
declassified cost
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
proprietorship
مالکیت
proprietorial right
حق مالکیت
right of ownership
حق مالکیت
ownership right
حق مالکیت
dominion
حق مالکیت
ownership
حق مالکیت
acquisition
مالکیت
dominium
مالکیت
ownership
مالکیت
support
حق مالکیت
propritorship
مالکیت
possession
مالکیت
acquisitions
مالکیت
spermary
غده تولید کننده منی محل تولید منی
title deed
اسناد مالکیت
slaveholding
مالکیت برده
joint ownership
مالکیت اشتراکی
title deed
قباله مالکیت
public ownership
مالکیت دولتی
literary property
حق مالکیت ادبی
joint ownership
مالکیت مشاع
estate in common
مالکیت مشاع
confusion
مالکیت ما فی الذمه
expropriation
سلب مالکیت
title deed
سند مالکیت
individual ownership
مالکیت فردی
joint ownership
مالکیت مشترک
accession
شرکت در مالکیت
title of territory
مالکیت اقلیم
possessory action
دعوی مالکیت
possessory right
حق تصرف یا مالکیت
possessory title
عنوان مالکیت
possessory title
سمت مالکیت
praivate ownership
مالکیت خصوصی
villeinage
مالکیت رعیت
private ownership
مالکیت خصوصی
property rights
حقوق مالکیت
personal ownership
مالکیت شخصی
muniment of title
دلیل مالکیت
gen
حالت مالکیت
title deeds
سند مالکیت
ascription
تصدیق مالکیت
ownership and management
مالکیت و مدیریت
get hold of (something)
<idiom>
به مالکیت رسیدن
private property
مالکیت خصوصی
public domain
مالکیت دولتی
condominiums
مالکیت مشترک
dispossession
سلب مالکیت
special property
مالکیت خاص
collective ownership
مالکیت جمعی
reconversion
اعاده مالکیت
qualified property
مالکیت محدود
collective ownership
مالکیت مشاع
public ownership
مالکیت دولتی
state enterprise
مالکیت دولتی
state ownership
مالکیت دولتی
titles
مستند مالکیت
alienation
انتقال مالکیت
document of title
سند مالکیت
public ownership
مالکیت عمومی
condominium
مالکیت مشترک
asset ownership
مالکیت دارائی
seisin
مالکیت اراضی
root of title
منشاء مالکیت
retention of title
ضبط مالکیت
retention of title
حفظ مالکیت
title
مستند مالکیت
documents of title
سند مالکیت
expropriates
سلب مالکیت کردن از
possessory action
دعوی اعاده مالکیت
collectivity
مالکیت اشتراکی جمع
expropriate
سلب مالکیت کردن از
title-holder
صاحب سند مالکیت
repossess
مالکیت مجدد یافتن
title-holders
صاحب سند مالکیت
beneficial ownership
مالکیت به نسبت منافع
prescriptive right
حق مالکیت از طریق مرورزمان
repossessed
مالکیت مجدد یافتن
possession by title of ownership
تصرف به عنوان مالکیت
title of territory
مالکیت قلمرو کشور
white elephant
<idiom>
ثروت یا مالکیت بیفایده
expropriated
سلب مالکیت کردن از
expropriating
سلب مالکیت کردن از
replevin
دعوی اعاده مالکیت
share certificate
گواهی مالکیت سهام
prescriptive right or title
حق مالکیت از راه مرورزمان
mere right
حق مالکیت بدون تصرف
passing the ownership
مالکیت مافی الذمه
repossessing
مالکیت مجدد یافتن
estate in common
اشتراک در مالکیت زمین
entitled to owver ship
دارای حق مالکیت است
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
to put in possession
مالکیت دادن متصدی کردن
disown
مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
disowned
مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
freehold
مالکیت مطلق ملک موروثی
disowns
مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
disorintate
مالکیت چیزی راانکار کردن
petitory
مبنی بردادخواهی نسبت به مالکیت
put in a claim for something
مدعی مالکیت چیزی شدن
tenancy
مدت اجاره مالکیت موقت
tenancies
مدت اجاره مالکیت موقت
disowning
مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
full
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
p is nine points of the law
تصرف شرط عمده مالکیت است
hold down
برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
hold down
نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
titleholder
صاحب سند مالکیت دارای عنوان
freeboard
حق ادعای مالکیت درمورد زمینهای خالصه
gnp gap
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
estate in fee
مالکیت مطلق و غیر شرطی نسبت به زمین
alienability
قابلیت نقل وانتقال مالکیت بیگانه سازی
eminent domain
مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
shared
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
Here are my car registration papers.
بفرمائید این مدارک مالکیت اتومبیل من است.
shares
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
share
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
dock warrant
سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
chose in action
حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
shifting use
مالکیت منافع زمین با درج شرط به نفع ثالث
severalty
مالکیت انفرادی منافع زمین اجاره داری انحصاری
half
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
apostrophe
در اخر اسم مضاف برای ثبوت مالکیت مثل book s"Ali
apostrophes
در اخر اسم مضاف برای ثبوت مالکیت مثل book s"Ali
prescription
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
property in action
مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
prescriptions
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
socio political
اجتماعی
the herd instinct
حس اجتماعی
socio economic
اجتماعی
social
اجتماعی
ecclesiastic
اجتماعی
ecclesiastics
اجتماعی
communally
اجتماعی
anti social
ضد اجتماعی
anti-social
ضد اجتماعی
public
اجتماعی
Republican
اجتماعی
communal
اجتماعی
societal
اجتماعی
Republicans
اجتماعی
processionary
اجتماعی
executed contract
قرارداد انتقال مالکیت درحالتی که کلیه حقوق متعلقه ان را نیز شامل شود
social distance
فاصله اجتماعی
social disparity
نابرابری اجتماعی
social control
کنترل اجتماعی
social cost
هزینه اجتماعی
social disintegration
فروپاشی اجتماعی
social development
توسعه اجتماعی
social lag
پس افتادگی اجتماعی
social approval
تایید اجتماعی
social attitude
نگرش اجتماعی
social behavior
رفتار اجتماعی
social benefit
نفع اجتماعی
social benefit
منفعت اجتماعی
social contract
قرارداد اجتماعی
social capital
سرمایه اجتماعی
social changes
تغییرات اجتماعی
social class
طبقه اجتماعی
social consciousness
هشیاری اجتماعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com