Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
beneficial ownership
مالکیت به نسبت منافع
Other Matches
shifting use
مالکیت منافع زمین با درج شرط به نفع ثالث
severalty
مالکیت انفرادی منافع زمین اجاره داری انحصاری
petitory
مبنی بردادخواهی نسبت به مالکیت
apportionment
افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
estate in fee
مالکیت مطلق و غیر شرطی نسبت به زمین
chose in action
حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
unfriendly act
هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
invisible hand
فرد در تعقیب منافع شخصی خود بطورخودکار به حداکثر کردن منافع جامعه کمک میکند
denationalization
تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
prior possession
تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
his right of ownership lapsed
حق مالکیت از او سلب شد حق مالکیت او ساقط شد
joint ownership
اشتراک در مالکیت مالکیت مشاع
separation of ownership and control
جدائی مالکیت از کنترل جدائی مالکیت از مدیریت
leverage
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law
جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
liftjet
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
attributable
قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata
برحسب نسبت معین بهمان نسبت
nationallism
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
perquisite
منافع
perquisites
منافع
earnings
منافع
revenue
منافع
vested interests
منافع مقرره
conflict of interest
تضاد منافع
private benefits
منافع خصوصی
vested interest
منافع مقرره
economic interest
منافع اقتصادی
harmony of interests
سازگاری منافع
capital gains
منافع سرمایهای
union
اشتراک منافع
pure interest
منافع خالص
fictious dividened
منافع موهوم
fictitious dividens
منافع موهوم
tangible benefits
منافع مرئی
harmony of interests
هماهنگی منافع
unions
اشتراک منافع
conflict of interest
برخورد منافع
spillover benefits
منافع خارجی
windfall gains
منافع اتفاقی
public benefits
منافع عمومی
public interest
منافع عمومی
class interests
منافع طبقاتی
benefit spillovers
نشر منافع
mutual interests
منافع مشترک
public interest
منافع عامه
net benefits
منافع خالص
undistributed earnings
منافع تقسیم نشده
solidarity
اشتراک منافع ومسئولیتها
separable accretions and benefits
نمائات و منافع منفصله
self regard
حفظ منافع شخصی
valuation of benefits
ارزش گذاری منافع
social security benefits
منافع تامین اجتماعی
undistributed earnings
منافع توزیع نشده
windfall gains
منافع باد اورده
gains from trade
منافع حاصل از تجارت
rent
مال الاجاره منافع
vesture
منافع و نمائات زمین
emblements
منافع حاصله از زمین
the profits and accretions which are an
منافع و نمائات متصله مال
tangible benefits
منافع مشهود فواید عینی
explees
اجاره بها یا منافع زمین
emblements
منافع حاصله اززمین مزروعی
measurement of benefits and costs
اندازه گیری منافع و هزینه ها
original and derivative estate
اصل مال یا نمائات یا منافع ان
it is p to our interests
برای منافع مازیان اوراست
protection and indemnity club
باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
pray in aid
دعوی مطالبه منافع ناشی ازمحتویات یک سند
saving
خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه
p&l club
club indemnity protectionand باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
profits a prendre
درCL عامل در حق علف چر وسایر منافع حاصله از زمین هم ذیحق میشود
right of ownership
حق مالکیت
support
حق مالکیت
ownership right
حق مالکیت
possession
مالکیت
dominium
مالکیت
propritorship
مالکیت
ownership
مالکیت
ownership
حق مالکیت
dominion
حق مالکیت
proprietorial right
حق مالکیت
acquisition
مالکیت
acquisitions
مالکیت
proprietorship
مالکیت
public ownership
مالکیت دولتی
property rights
حقوق مالکیت
title deeds
سند مالکیت
confusion
مالکیت ما فی الذمه
literary property
حق مالکیت ادبی
title of territory
مالکیت اقلیم
title deed
اسناد مالکیت
joint ownership
مالکیت مشترک
special property
مالکیت خاص
individual ownership
مالکیت فردی
joint ownership
مالکیت مشاع
accession
شرکت در مالکیت
seisin
مالکیت اراضی
public ownership
مالکیت عمومی
collective ownership
مالکیت مشاع
gen
حالت مالکیت
collective ownership
مالکیت جمعی
muniment of title
دلیل مالکیت
title
مستند مالکیت
joint ownership
مالکیت اشتراکی
titles
مستند مالکیت
get hold of (something)
<idiom>
به مالکیت رسیدن
root of title
منشاء مالکیت
retention of title
ضبط مالکیت
slaveholding
مالکیت برده
alienation
انتقال مالکیت
title deed
قباله مالکیت
condominiums
مالکیت مشترک
personal ownership
مالکیت شخصی
possessory right
حق تصرف یا مالکیت
possessory title
سمت مالکیت
possessory title
عنوان مالکیت
ascription
تصدیق مالکیت
possessory action
دعوی مالکیت
retention of title
حفظ مالکیت
estate in common
مالکیت مشاع
condominium
مالکیت مشترک
qualified property
مالکیت محدود
expropriation
سلب مالکیت
praivate ownership
مالکیت خصوصی
state ownership
مالکیت دولتی
ownership and management
مالکیت و مدیریت
private property
مالکیت خصوصی
state enterprise
مالکیت دولتی
asset ownership
مالکیت دارائی
dispossession
سلب مالکیت
document of title
سند مالکیت
private ownership
مالکیت خصوصی
title deed
سند مالکیت
public domain
مالکیت دولتی
public ownership
مالکیت دولتی
reconversion
اعاده مالکیت
villeinage
مالکیت رعیت
documents of title
سند مالکیت
collectivity
مالکیت اشتراکی جمع
entitled to owver ship
دارای حق مالکیت است
share certificate
گواهی مالکیت سهام
title-holders
صاحب سند مالکیت
title of territory
مالکیت قلمرو کشور
estate in common
اشتراک در مالکیت زمین
expropriates
سلب مالکیت کردن از
title-holder
صاحب سند مالکیت
mere right
حق مالکیت بدون تصرف
possession by title of ownership
تصرف به عنوان مالکیت
possessory action
دعوی اعاده مالکیت
repossess
مالکیت مجدد یافتن
repossessed
مالکیت مجدد یافتن
repossessing
مالکیت مجدد یافتن
expropriating
سلب مالکیت کردن از
expropriate
سلب مالکیت کردن از
expropriated
سلب مالکیت کردن از
prescriptive right or title
حق مالکیت از راه مرورزمان
white elephant
<idiom>
ثروت یا مالکیت بیفایده
replevin
دعوی اعاده مالکیت
passing the ownership
مالکیت مافی الذمه
prescriptive right
حق مالکیت از طریق مرورزمان
intervener
در CL علت وروددعوی ثالث ممکن است نفع شخصی یا لزوم حفظ منافع جامعه باشد
disowned
مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
disowns
مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
disown
مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
to put in possession
مالکیت دادن متصدی کردن
put in a claim for something
مدعی مالکیت چیزی شدن
disowning
مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
socialism
مالکیت اجتماعی ابزار تولید
tenancy
مدت اجاره مالکیت موقت
tenancies
مدت اجاره مالکیت موقت
disorintate
مالکیت چیزی راانکار کردن
freehold
مالکیت مطلق ملک موروثی
hold down
برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
freeboard
حق ادعای مالکیت درمورد زمینهای خالصه
titleholder
صاحب سند مالکیت دارای عنوان
hold down
نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
p is nine points of the law
تصرف شرط عمده مالکیت است
shares
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
shared
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
share
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
alienability
قابلیت نقل وانتقال مالکیت بیگانه سازی
Here are my car registration papers.
بفرمائید این مدارک مالکیت اتومبیل من است.
eminent domain
مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
dock warrant
سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
lease
در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
leases
در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
pork barrel
برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
dedications
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedication
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
apostrophe
در اخر اسم مضاف برای ثبوت مالکیت مثل book s"Ali
prescriptions
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
property in action
مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
prescription
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
apostrophes
در اخر اسم مضاف برای ثبوت مالکیت مثل book s"Ali
contra preferentum rule
درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
executed contract
قرارداد انتقال مالکیت درحالتی که کلیه حقوق متعلقه ان را نیز شامل شود
consul
نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consuls
نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
estate in common
درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com