Dictiornary-Farsi | مالکیت دادن متصدی کردن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (40 milliseconds)

English	Persian
to put in possession	مالکیت دادن متصدی کردن


Other Matches

denationalization	تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
taximan	متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
prior possession	تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
necrologist	متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher	متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
verger	متصدی نشان دادن محل جلوس مردم در کلیسا
his right of ownership lapsed	حق مالکیت از او سلب شد حق مالکیت او ساقط شد
joint ownership	اشتراک در مالکیت مالکیت مشاع
expropriate	سلب مالکیت کردن از
expropriates	سلب مالکیت کردن از
expropriated	سلب مالکیت کردن از
expropriating	سلب مالکیت کردن از
disorintate	مالکیت چیزی راانکار کردن
heater	متصدی گرم کردن
heaters	متصدی گرم کردن
separation of ownership and control	جدائی مالکیت از کنترل جدائی مالکیت از مدیریت
disciplines	نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplining	نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline	نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
to depict somebody or something [as something]	کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
ownership	حق مالکیت
ownership right	حق مالکیت
right of ownership	حق مالکیت
dominium	مالکیت
proprietorial right	حق مالکیت
ownership	مالکیت
proprietorship	مالکیت
support	حق مالکیت
dominion	حق مالکیت
propritorship	مالکیت
acquisition	مالکیت
acquisitions	مالکیت
possession	مالکیت
praivate ownership	مالکیت خصوصی
ownership and management	مالکیت و مدیریت
qualified property	مالکیت محدود
title	مستند مالکیت
confusion	مالکیت ما فی الذمه
joint ownership	مالکیت اشتراکی
state enterprise	مالکیت دولتی
state ownership	مالکیت دولتی
joint ownership	مالکیت مشترک
expropriation	سلب مالکیت
possessory right	حق تصرف یا مالکیت
individual ownership	مالکیت فردی
retention of title	حفظ مالکیت
possessory title	عنوان مالکیت
possessory title	سمت مالکیت
retention of title	ضبط مالکیت
possessory action	دعوی مالکیت
titles	مستند مالکیت
root of title	منشاء مالکیت
personal ownership	مالکیت شخصی
estate in common	مالکیت مشاع
alienation	انتقال مالکیت
joint ownership	مالکیت مشاع
slaveholding	مالکیت برده
dispossession	سلب مالکیت
document of title	سند مالکیت
documents of title	سند مالکیت
title deed	اسناد مالکیت
title deed	سند مالکیت
title deed	قباله مالکیت
title deeds	سند مالکیت
collective ownership	مالکیت جمعی
collective ownership	مالکیت مشاع
public ownership	مالکیت دولتی
gen	حالت مالکیت
public ownership	مالکیت عمومی
ascription	تصدیق مالکیت
asset ownership	مالکیت دارائی
public domain	مالکیت دولتی
public ownership	مالکیت دولتی
private property	مالکیت خصوصی
condominiums	مالکیت مشترک
condominium	مالکیت مشترک
get hold of (something) <idiom>	به مالکیت رسیدن
literary property	حق مالکیت ادبی
reconversion	اعاده مالکیت
villeinage	مالکیت رعیت
seisin	مالکیت اراضی
muniment of title	دلیل مالکیت
private ownership	مالکیت خصوصی
property rights	حقوق مالکیت
special property	مالکیت خاص
accession	شرکت در مالکیت
title of territory	مالکیت اقلیم
entitled to owver ship	دارای حق مالکیت است
prescriptive right	حق مالکیت از طریق مرورزمان
estate in common	اشتراک در مالکیت زمین
possessory action	دعوی اعاده مالکیت
possession by title of ownership	تصرف به عنوان مالکیت
white elephant <idiom>	ثروت یا مالکیت بیفایده
title-holder	صاحب سند مالکیت
title-holders	صاحب سند مالکیت
title of territory	مالکیت قلمرو کشور
prescriptive right or title	حق مالکیت از راه مرورزمان
mere right	حق مالکیت بدون تصرف
repossess	مالکیت مجدد یافتن
repossessed	مالکیت مجدد یافتن
share certificate	گواهی مالکیت سهام
replevin	دعوی اعاده مالکیت
passing the ownership	مالکیت مافی الذمه
repossessing	مالکیت مجدد یافتن
collectivity	مالکیت اشتراکی جمع
beneficial ownership	مالکیت به نسبت منافع
conducting	هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct	هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted	هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts	هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
responsible	متصدی
user	متصدی
operator	متصدی
operator	متصدی
warden	متصدی
quartermaster	متصدی
quartermasters	متصدی
incumbents	متصدی
incumbent	متصدی
operators	متصدی ها
users	متصدی ها
runner	متصدی
clerks	متصدی
clerk	متصدی
runners	متصدی
vacant	بی متصدی
in charge	متصدی
operators	متصدی
put in a claim for something	مدعی مالکیت چیزی شدن
disowning	مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
petitory	مبنی بردادخواهی نسبت به مالکیت
disowns	مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
disowned	مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
freehold	مالکیت مطلق ملک موروثی
tenancies	مدت اجاره مالکیت موقت
socialism	مالکیت اجتماعی ابزار تولید
disown	مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
tenancy	مدت اجاره مالکیت موقت
to picture	شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
rulings	رایج متصدی
curator	نگهبان متصدی
radar man	متصدی رادار
suppliers	متصدی ملزومات
receptionist	متصدی پذیرش
turf accountants	متصدی شرطبندی
groundskeeper	متصدی زمین
signal man	متصدی علائم
harbour master	متصدی بندر
signalman	متصدی علائم
supplier	متصدی ملزومات
radar operator	متصدی رادار
auctioneer	متصدی مزایده
auctioneer	متصدی حراج
auctioneers	متصدی مزایده
auctioneers	متصدی حراج
radioman	متصدی بی سیم
radio operator	متصدی بی سیم
curators	نگهبان متصدی
salespersons	متصدی فروش
salesperson	متصدی فروش
ruling	رایج متصدی
salespeople	متصدی فروش
freshwater king	متصدی اب شیرین کن
fitters	متصدی نصب
radarman	متصدی رادار
operator console	پیشانه متصدی
operator command	فرمان متصدی
unattended	بدون متصدی
winch driver	متصدی دوار
yard man	متصدی محوطه
officers	مامور متصدی
ammunition handler	متصدی مهمات
adman	متصدی اعلانات
fitter	متصدی نصب
infirmarian	متصدی بیمارستان
cataloger	متصدی کاتالوگ
cataloguer	متصدی کاتالوگ
acting	کفیل متصدی
litter bearer	متصدی برانکارد
machine operator	متصدی ماشین
officer	مامور متصدی
operator	متصدی دستگاه
operator	متصدی ماشین
time keeper	متصدی اوقات
chartulary	متصدی بایگانی
receiver	متصدی دریافت
receivers	متصدی دریافت
operators	متصدی ماشین
operators	متصدی دستگاه
p is nine points of the law	تصرف شرط عمده مالکیت است
hold down	نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
titleholder	صاحب سند مالکیت دارای عنوان
freeboard	حق ادعای مالکیت درمورد زمینهای خالصه
hold down	برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
officers	متصدی ضابط عدلیه
stevedores	متصدی بارگیری و تخلیه
stevedore	متصدی بارگیری و تخلیه
data entry operator	متصدی داده دهی
peripheral equipment operator	متصدی تجهیزات جانبی
pressman	متصدی ماشین چاپ