Dictiornary-Farsi | مالکیت محدود | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
qualified property	مالکیت محدود


Other Matches

denationalization	تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
prior possession	تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
his right of ownership lapsed	حق مالکیت از او سلب شد حق مالکیت او ساقط شد
joint ownership	اشتراک در مالکیت مالکیت مشاع
illmitable	محدود نکردنی محدود نشدنی
separation of ownership and control	جدائی مالکیت از کنترل جدائی مالکیت از مدیریت
weapons tight	جنگ افزار اتش محدود فرمان اتش محدود در پدافندهوایی
possession	مالکیت
ownership	مالکیت
dominion	حق مالکیت
support	حق مالکیت
proprietorial right	حق مالکیت
dominium	مالکیت
proprietorship	مالکیت
propritorship	مالکیت
ownership	حق مالکیت
acquisition	مالکیت
right of ownership	حق مالکیت
acquisitions	مالکیت
ownership right	حق مالکیت
collective ownership	مالکیت جمعی
title of territory	مالکیت اقلیم
public ownership	مالکیت عمومی
property rights	حقوق مالکیت
get hold of (something) <idiom>	به مالکیت رسیدن
condominiums	مالکیت مشترک
title deeds	سند مالکیت
title deed	قباله مالکیت
collective ownership	مالکیت مشاع
condominium	مالکیت مشترک
title deed	سند مالکیت
reconversion	اعاده مالکیت
special property	مالکیت خاص
slaveholding	مالکیت برده
retention of title	حفظ مالکیت
seisin	مالکیت اراضی
retention of title	ضبط مالکیت
gen	حالت مالکیت
confusion	مالکیت ما فی الذمه
state enterprise	مالکیت دولتی
ascription	تصدیق مالکیت
villeinage	مالکیت رعیت
title deed	اسناد مالکیت
state ownership	مالکیت دولتی
joint ownership	مالکیت اشتراکی
alienation	انتقال مالکیت
public ownership	مالکیت دولتی
asset ownership	مالکیت دارائی
root of title	منشاء مالکیت
ownership and management	مالکیت و مدیریت
public ownership	مالکیت دولتی
public domain	مالکیت دولتی
possessory title	سمت مالکیت
possessory title	عنوان مالکیت
personal ownership	مالکیت شخصی
possessory right	حق تصرف یا مالکیت
joint ownership	مالکیت مشترک
title	مستند مالکیت
joint ownership	مالکیت مشاع
possessory action	دعوی مالکیت
titles	مستند مالکیت
literary property	حق مالکیت ادبی
praivate ownership	مالکیت خصوصی
individual ownership	مالکیت فردی
private ownership	مالکیت خصوصی
private property	مالکیت خصوصی
documents of title	سند مالکیت
document of title	سند مالکیت
expropriation	سلب مالکیت
dispossession	سلب مالکیت
muniment of title	دلیل مالکیت
accession	شرکت در مالکیت
estate in common	مالکیت مشاع
repossessing	مالکیت مجدد یافتن
expropriating	سلب مالکیت کردن از
mere right	حق مالکیت بدون تصرف
expropriates	سلب مالکیت کردن از
title of territory	مالکیت قلمرو کشور
expropriated	سلب مالکیت کردن از
expropriate	سلب مالکیت کردن از
passing the ownership	مالکیت مافی الذمه
repossessed	مالکیت مجدد یافتن
repossess	مالکیت مجدد یافتن
share certificate	گواهی مالکیت سهام
white elephant <idiom>	ثروت یا مالکیت بیفایده
title-holders	صاحب سند مالکیت
prescriptive right or title	حق مالکیت از راه مرورزمان
collectivity	مالکیت اشتراکی جمع
title-holder	صاحب سند مالکیت
beneficial ownership	مالکیت به نسبت منافع
prescriptive right	حق مالکیت از طریق مرورزمان
replevin	دعوی اعاده مالکیت
possessory action	دعوی اعاده مالکیت
estate in common	اشتراک در مالکیت زمین
possession by title of ownership	تصرف به عنوان مالکیت
entitled to owver ship	دارای حق مالکیت است
disowns	مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
disowning	مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
disowned	مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
disorintate	مالکیت چیزی راانکار کردن
put in a claim for something	مدعی مالکیت چیزی شدن
freehold	مالکیت مطلق ملک موروثی
petitory	مبنی بردادخواهی نسبت به مالکیت
tenancies	مدت اجاره مالکیت موقت
disown	مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
socialism	مالکیت اجتماعی ابزار تولید
to put in possession	مالکیت دادن متصدی کردن
tenancy	مدت اجاره مالکیت موقت
hold down	برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
freeboard	حق ادعای مالکیت درمورد زمینهای خالصه
titleholder	صاحب سند مالکیت دارای عنوان
p is nine points of the law	تصرف شرط عمده مالکیت است
hold down	نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
shares	استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
shared	استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
estate in fee	مالکیت مطلق و غیر شرطی نسبت به زمین
eminent domain	مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
dock warrant	سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
chose in action	حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
share	استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
alienability	قابلیت نقل وانتقال مالکیت بیگانه سازی
Here are my car registration papers.	بفرمائید این مدارک مالکیت اتومبیل من است.
severalty	مالکیت انفرادی منافع زمین اجاره داری انحصاری
shifting use	مالکیت منافع زمین با درج شرط به نفع ثالث
ambient	محدود
moderated	محدود
incomprehensive	محدود
indeterminable	نا محدود
limited	محدود
finte	محدود
limiting	محدود
moderates	محدود
finite	محدود
moderating	محدود
limit	محدود
incomprehensible	نا محدود
moderate	محدود
indefinite	نا محدود
limited access	محدود
lock step	محدود
terminated	محدود
limitary	محدود
terminate	محدود
terminates	محدود
delimitation	محدود ساختن
limiter	محدود کننده
infinite	نا محدود بی اندازه
limited objective	هدف محدود
limited integrator	انتگرال محدود
limiting size	اندازه محدود
delimitate	محدود کردن
straitlaced	محدود درفشار
confined equifer	سفره محدود
controlled war	جنگ محدود
copyrighted	محدود به حق کپی
limiting speed	سرعت محدود
limited power	اختیارات محدود
de escalation	محدود سازی
limited divorce	طلاق محدود
limited denied war	جنگ محدود
peg down	محدود کردن
finite population	جامعه محدود
finitely	بطور محدود
set out	محدود کردن
restriction	محدود کردن
restrictions	محدود کردن
finite integral	انتگرال محدود
narrow market	بازار محدود
limitative	محدود کننده
bottomless	غیر محدود
limit	محدود کردن
inter play	حرکت محدود
circumscribed amnesia	یادزدودگی محدود
restricting	محدود کردن
parochial	ناحیهای محدود
confined	محدود شده
restrictive	محدود سازنده
restrictive	محدود کننده
restrainable	محدود ساختنی
limited edition	کالای محدود
limited edition	چاپ محدود
stint	محدود کردن
unbound	غیر محدود
restricts	محدود کردن
restrict	محدود کردن
qualified	مقید محدود
sex limited	محدود به جنس
restricted	محدود الاستعمال
contracted	مختصر محدود
containment	محدود نگاهداشتن
limited editions	فرآوردهی محدود
containment	محدود کردن
qualifies	محدود کردن
abound	محدود کردن
abounded	محدود کردن
abounding	محدود کردن
bound	مرز محدود
abounds	محدود کردن
catathymic amnesia	یادزدودگی محدود
limited editions	چاپ محدود